KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

حاج همت٬شهادت مبارکت باد

 سلام 

امروز سالروز شهادت فاتح خیبر٬ شهید حاج ابراهیم همت است. 

خاطره ای از او تقدیم میکنم به شما عزیزان. 

گوشی بی‌سیم را که به دست حاجی داد، خمپاره‌ای زوزه‌کشان آمد و گرد و غبار به آسمان بلند شد...

بی‌سیم‌چی ترسید با دو دست گوشهایش را چسبیده بود، حاجی با لبخند نگاهش کرد اما انگار با شنیدن صدای خمپاره کنترل بدن از دستش خارج می‌شد زانوها خود به خود شل می‌شدند. قلب به تپش می‌افتاد و بدن نقش بر زمین می‌شد.
خیلی سعی کرد بر این ترس غلبه کند حتی یک شب در تاریکی دل به بیابان سپرد کمی که جلوتر رفت حاجی را دید که مشغول نماز است از او هم گذشت جلوتر رفت و نشست تا صبح اما باز هم ترسش نریخت. بالاخره شرمگین از حاج همت پرسید؟ «من چرا می‌ترسم؟ شما چرا نمی‌ترسی؟ راستش خیلی تلاش می‌کنم که نترسم اما به خدا دست خودم نیست مگر آدم می‌تواند جلوی قلبش را بگیرد که تند‌تند نزند؟ مگر می‌تواند به رنگ صورتش بگوید زرد نشو؟ اصلاً من بی‌اختیار روی زمین دراز می‌کشم کنترلم به دست خودم نیست. حاجی دست بر شانه جوان گذاشت و گفت:«من هم یک روزی مثل تو بودم ذهن من هم یک روزی پر بود از این سؤال‌ها اما امام (ره) جواب همه این سؤال‌ها را داده اوایل انقلاب از اصفهان به جماران رفتیم و با اصرار توانستیم ایشان را زیارت کنیم. دور تا دور امام نشستیم یکدفعه ضربه محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیر منتظره همه از جا پریدند به جز امام (ره) امام (ره) در همان حال که صحبت می‌کرد آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت از جا برخاست همان جا فهمیدم که آدم‌ها همگی می‌ترسند. امام (ره) از دیر شدن وقت نماز می ترسید و ما از صدای شکستن شیشه او از خدا ترسید و ما از غیر خدا. آن‌جا فهمیدم هرکس واقعاًَ از خدا بترسد دیگر از غیر خدا نمی‌ترسد. بی‌سیم‌چی در ذهنش تصویر حاجی را موقع نماز خواندن به یاد آورد که چنان می‌گریست که گویی هر لحظه از ترس جان خواهد داد. اما موقع انفجار مهیب‌ترین بمب‌ها، خم به ابرو نمی آورد …

نظرات 8 + ارسال نظر
حسن نوروزی شنبه 17 اسفند 1387 ساعت 09:54

مبارک باشه

همان بهتر که رفتند و ندیدند که چطور مردم قدر دان رشادتهاشون هستند
همان بهتر که رفتند و دنیای بعد از دفاع مقدس را ندیدند

دنیایی که اینها نامش را آزادی میگذارند

بی شک این آزادی فعلی برای آنان از زندان و شکنجه های زندانهای بعثی هم عذاب آورتر بود .

خوشا به حالشون ....

تقدسی شنبه 17 اسفند 1387 ساعت 10:34

حاجی شهادت مبارک
شما که الان اونجایی دعایی بکن که ما هم از این زمین خاکی مثل شما پربکشیم

[ بدون نام ] شنبه 17 اسفند 1387 ساعت 15:35

خیلی دلم می خواست شهید همت را فقط یه بار از نزدیک میدم
کاش کمکم میکرد از این همه دلبستگیا رها بشم
ممنون خیلی خاطره زیبایی بود

خواهش میکنم

حسین رنجبر ٬ نرم افزار شنبه 17 اسفند 1387 ساعت 16:38 http://همکلاسی

به علاوه مناسبت های دیگر این هم مبارک ...

!

طول متنت از طول معیار بیشتر نیست!
آفرین!

شانسی بوده.!!!

محمد حسین رونیاسی,IT شنبه 17 اسفند 1387 ساعت 22:40

متاسفانه اونطور که باید به قهرمان های ملی مون توجه نمیشه!

البته کورسوهایی در صدا و سیما دیده میشه. ان شاء الله بنا بر این است که به این عزیزان بیشتر توجه شود و مردم آن ها را بیشتر بشناسند

نادر حیدری یکشنبه 18 اسفند 1387 ساعت 10:25

ممنون.عالی بود.

خواهش میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد