KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

ولایت

------------------------------------------------------------------ 

خامنه ای خمینی دیگر است   

ولایتش ولایت   حیدر  است  

-------------------------------------------- 

در جواب پست:  امام علی(ع) منتخب خبرگان بود اما این مساله برایش کفایت نکرد.... 

 این متن را در جواب پست ذکر شده نوشتم که فکر کردم که بهتر است در قالب یک پست باشد تا یک کامنت:

لطفا مغلطه نکنید و به بیراهه نروید ، 

 ‌بحث ما این نیست که چه کسی علم کامل دارد و چه کسی ندارد. ما انسان هستیم و همگی علممان در زمان غیبت و حیات ناقص است. ولی منظور عالم کامل از نظر عمل الهی نیست که شما بحث ناقص بودن علم ائمه را پیش کشیدید . عالم والا در امور دینی و اسلامی مورد بحث است.

خب،

اول اینکه گویا اطلاعاتتون در حد معارف دو و انقلاب اسلامی خیلی بالاست.

خوشبختانه اطلاعات بچه های دیگه هم در بحث مبانی اسلامی خیلی بالاست که ولایت فقیه رو با مبانی اسلامی رد میکنند. ماشالا جوون های امروزی به جایی میرسند که  فتوا صادر میکنند ، نظریه تکذیب میکنند ،‌نظر تخصصیه غیر تخصص خودشون میدند ،‌ پس فردا قرآن هم تفسیر می کنند.

در مورد کتاب ولایت فقیه گفتی ، من هرچی از این کتاب برات بگم متاسفانه شما قبول نخواهی کرد. (‌این فرضیه رو قضایای پیشین اثبات کرده ) ولی خلاصه ی کوچکی از سرفصل های کتاب که میتونه به دوستان کمک کنه رو می آرم ولی این را اعتراف رو میکنم که حق مطلب این کتاب را فقط خود کتاب میتواند بیان کند ،‌نه خلاصه ی آن:

اصلاً امام (ره) در این کتابشون با این مقدمه آغاز کردند :

ولایت فقیه از موضوعاتیست که تصور آن موجب تصدق میشود و چندان به برهان احتیاج ندارد.بدین معنی که هرکس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد ، بی درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت( خودم : پس باتوجه به این مقدمه از کتاب ، آقای منتجبی که در بحث مبانی اسلامی تخصص ویژه ای دارند باید به حسی که امام (ره) گفتند رسیده باشند )

در زمان رسول خدا (ص) این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند بلکه آن را اجرا می کردندرسول خدا (ص) مجری قانون بود . مثلاً قوانین جزایی را اجرا می کردند ؛ ‌دست سارق را قطع می کردند ؛ رجم می کردند . خلیفه هم برای این امور است . 

 خلیفه قانون گذار نیست .خلیفه برای این است که احکام اجکام خدا را که رسول اکرم (ص) آورده اجرا کند. اینجاست که تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره لازم است .

اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره ، جزئی از ولایت است.

اگر ما مسلمانان کاری به جز نماز خواندن و روزه گرفتن و ذکر گفتن نداشته باشیم ،‌استعمارگران و دولتهای جائر متحد آنها هیچ کاری با ما ندارند. شما برو هرقدر که میخواهی اذان بگو و نماز بخوان . بیایند هرچه داریم ببرند . حواله شان با خدا!

حکومت اسلامی حکومت قانون است . همان قانونی که از طرف خداوند تبارک و تعالی صادر شده . قانونی که همه بدون استثنا باید از آن پیروی و تبعیت کنند. تبعیت از رسول خدا (ص)‌هم به حکم خداست . که میفرماید : " واطیعوا الرسول " ( از پیامبر (ص)‌پیروی کنید) پیروی از متصدیان حکومت یا "اولرالامر" نیز به حکم الهی است . آنجا که میفرماید  " واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم"  

رای اشخاص ،‌حتی رای رسول خدا (ص) در حکومت و قانون الهی هیچ دخالتی ندارد . همه تابع اراده الهی هستند .

شرایط زمامدار(رهبر) در دوره غیبت :

اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت معین نکرده است لاکن آن خاصیت حکومت را که از صدر اسلام تا حضرت صاحب (ع) موجود بوده برای بعد از غیبت هم قرار داده است . (خودم : این خاصیت را امام(ره) در قبل این مطلب به طور کامل مورد بحث قرار دادند) این خاصیت که عبارتند از "علم به قانون" و "عدالت" باشد در عده ی بیشماری از فقهای عصر ما موجود است . اگر با هم اجماع کنند ، می توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.

اگر فرد لایقی که این دو خاصیت را داشت و به پا خواست و تشکیل حکومت داد همان ولایتی را که که حضرت رسول اکرم (ص) در امور اداره جامعه داشت دارا می باشد. و بر همه مردم لازم است که از او اطلاعت کنند.

حضرت علی (ع) از پیامبرخدا(ص) نقل نموده که فرمود:

"اللهم ارحم خلفائی، قیل : یا رسول الله، و من خلفاؤک ؟ قال : الذین یأتون من بعدی یروون حدیثی و سنتی ."(1)

بار خدایا جانشینان مرا مورد ترحم قرار ده، گفته شد: یا رسول الله، جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان که پس از من میآیند و حدیث و سنت مرا روایت میکنند.  

پایان نقل از کتاب ولایت فقیه ( متن فوق عیناً از کتاب ولایت فقیه امام خمینی(ره) بود )

پس به این پی بردیم که ولات فقیه چه مقامی دارد. و اینکه ولی فقیه را مردم به صورت غیر مستقیم انتخاب می کنند. آن هم از طریق انتخاب چند نفر از همان عالمانی که دو شرط "علم به قانون" و "عدالت" را دارند . این فقها پس از اجماع رهبر جامعه اسلامی رو انتخاب می کنند که بهش میگند ولی فقیه.

در حکومت اسلامی ولی فقیه اینگونه انتخاب میشود و مقامی دارد که در خلاصه ای که از کتاب ولایت فقیه آورده بودم توضیح داده شد. 

آقای توکلی ، مشکل شما و امثالکم مشکل شخص رهبر فعلی نیست ،‌مشکل شما فراتر از اینهاست/ چناچه از حرف هایتان بوی پولولاریزمی دینی بر می آید.

من و هیچ کس دیگری نمی گوید که نظر ندهید. ما میگوییم که درباره چیزی که علم ندارید نظریه ندهید.

با احوالات اخیر و مطالب فوق ثابت شد که شما اطلاعاتی در این ضمینه ندارید یا اطلاعاتتان در حد معارف دو و انقلاب اسلامیست . پس عقل سلیم می گوید که درباره ی چیزی که نمیدانید نظر ندهید.

این فکر را هم نکنید که من خیلی میدانم . چون خلاف این است . اتفاقاً بنده اصلاً نمیدانم ،‌چون اگه میدانستم میتوانستی کتاب "ولایت فقیه نوشته ی احمد انصاری" رو در کتاب فروشی های میدان انقلاب پیدا کنی. ولی موضوع این است که وقتی نمیدان ، نظر نمیدهم و ذهینیت های ناقص خود را که ریشه در نادانی دارد به عنوان نظریه بیان نمی کنم. شاید به عنوان سوال بیان کنم ولی سوال را از عالمش می پرسند نه در قالب پستی در یک وبلاگ دانشجویی.

مطالبی را که در بالا آوردم نظر خودم نبود. نظر یک عالم والا و بزرگ در زمان معاصر بود. 

( برای پی بردن به عظمت این شخصیت ، به کتاب " سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی (ره) به روایت جمعی از فضلاء" یا کتاب "آوای توحید ،‌نامه امام خمینی (ره) به گورپاچف و شرح نامه " شرح از آیت الله جوادی آملی مراجعه کنید)  

 

در ضمن دیگر به این مسئله اشاره نکردم که رئیس جمهور و رهبر چه ربطی دارد. چون هم از حوصله ی این متن خارج است هم در بالا به کلیت آن اشاره شد.  

 

اگر خلاصه کتاب ولایت فقیه را می خواهید اینگونه می نویسم: 

 

خامنه ای خمینی(ره) دیگر است  

  ولایتش  ولایت  حیدر(ع) است

نظرات 22 + ارسال نظر
۱۱۸۱۱ شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 20:40

من با نظراتتون موافقم

اما نحوه بیانتون و برخی کنایه ها هر کسی رو به مخالفت وا میداره


درسته که بعضی قسمتای پست آقای توکلی عصبانی کننده بود
اما بهتر بود کمی آرام تر میشدی وسپس از عقایدت دفاع می کردی
این جوری اثرش هم بیشتره
دوباره میگم من دقیقا با تو هم عقیده ام
موفق باشی

درسته ،
ولی با آرامش سخن گفتن راه همیشگی نیست ،
بعضی مواقع لازمه اینگونه سخن گفت.
زمانی که نویسنده می داند که هر گونه ی دیگری حرف بزند اثر نخواهد کرد. و این را سخن های گذشته و تجربیاتش اثبات میکند.
تجربیات بحث کردن با یک فرد خاص.
تشکر . . .

کیناز شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 21:02

با نظرتان موافقم

ممنون که نظرتون رو گفتین. . .

یوسف شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 21:08

ولایتش ولایت حیدر(ع) است!!!
خدا از سر تقصیراتمون بگذره.

خوب معلومه که متن رو نخوندید.
ولایت تعریف داره.
تعریفش رو هم گفتم.
در این شعر که آورده شد کلمه ولایت به معانی خودش به کار رفته و هیچ کتایه ای نداره.
ولایت امیر المومنین(ع) در حکومت اسلامی همان ولایت پیامبر (ص) ، همان ولایت ائمه (ص) و همان ولایت خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای (دام ظله العالی) است.
و الا مقام امیر المومنین کجا، مقام دیگران کجا،
توحید امیر المومنین کجا ،‌توحید دیگران کجا،
. . .

ولی بازم ممنون که شبهه پیش آمده رو مطرح کردید.
خدا از سر تقصیراتمون بگذره.

؟ شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 23:09

طولانیه
بد رنگه
قانع نمی شم
پس نمی خونمش!!!

رودسرابی شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 23:25

رنگ و سایز فونت ها خیلی بده
اصلاحش کن

چشم!
چه رنگی خوبه؟

ات شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 23:33

راستش من احساس می کنم تو کشور ما از دین به عنوان یک ابزار برای اهداف سیاسی استفاده میشه
واین خیلی بده

برای مشروع بخشیدن به خودشون از خدا و دین استفاده ابزاری می کنند

کیا این کار رو میکنند؟
در کشور ما خیلی ها خیلی کارها میکنند.
ولی بحث ما صحیح بودن اجرای دین در کشومان نیست.

بحث ولایت ولایت فقیه و رهبری جامعه اسلامیست.

فرزانه محمدی شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 23:55

... اتفاقاً بنده اصلاً نمیدانم ،‌چون اگه میدانستم میتوانستی کتاب "ولایت فقیه نوشته ی احمد انصاری" رو در کتاب فروشی های میدان انقلاب پیدا کنی. ولی موضوع این است که وقتی نمیدان ، نظر نمیدهم و ذهینیت های ناقص خود را که ریشه در نادانی دارد به عنوان نظریه بیان نمی کنم. شاید به عنوان سوال بیان کنم ولی سوال را از عالمش می پرسند نه در قالب پستی در یک وبلاگ دانشجویی.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما صلاحیت هیچ گونه دفاعی از دین را ندارید .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر به فکر دینتان هستید لطفا این پست را پاک کنید .

متشکرم

هر انسانی زمانی که احساس کند اعتقاداتش توسط عده ای زیر سوال می رود ، حق دفاع از آن را دارد.
با منطق و دلیل و مدرک

یوسف شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 23:58

قضاوت بدون علم! متنتو کامل خوندم، به خاطر فونت و رنگ بدشم مجبور شدم با دقت زیاد بخونم. پس بدون کامل خوندمش
عزیز دلم. هر چند شما رو نمی شناسم، اما با تمام احترامی که برای شما به عنوان یک انسان قائلم، این کمال نفهم بودن یک آدم رو می رسونه که یک آدم هر چند متعالی (از نظر شما یا هر کس) مثل همان آیت الله خامنه ای (که شما عنوان کردید) رو هم سطح با کسی مثل علی (ع) بدونین!!! این طور که از جواب کامنتتون فهمیدم شما هم عنوان کردید که مقام علی (ع) کجا مقام آقای خامنه ای و اما خمینی کجا! اما این شعر دقیقاً عکی این حرف رو می رسونه
به یه استاد ادبیات یا یه نفری که اعتقاد داری می فهما از ادبات نشون بده تا به شما بگه مصراع دوم حرفی هست که....
استغفرالله، گفتم که، خدا از سر تقصیراتمون بگذره.

شما که استاد ادبیات و مفسر اشعار عمیق و مغنی از کنایه و آرایه های ادبی هستید من را یاری کنید.
چون فعلاْ استاد ادبیات در دسترسم نیست.
معلومه به خاطر بد بودن رنگ متنم و فونت اون ، متن رو متوجه نشدید .
اگه از رنگ جدیدش خوشتون میاد دوباره مطالعه کنید تا تعریف ولایت فقیه رو متوجه بشید.

سس شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 23:59

جمش کن! ولایت فقیه همون سلطنتهدرباره آزادی بگوالبته می دونم بازم می گی اسلام!بس کن!اسلام ساخته شده برای مخالفت

شما میتونی آزاد باشی!

یوسف یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 00:02

اشتباهات املایی:
امام خمینی *
عکس این حرف *
اعتقاد داری می فهمه *

سلام بر تو دوست عزیز!

فکر میکنم سوء تفاهم شده است که در دفاع از ولایت فقیه می گویی...

حال آنکه از نخستین جمله ی متنم پیداست که ولایت امام خمینی را به عنوان یک فقیه بر جامعه قبول دارم:

"امام خمینی بدون نیاز به نهاد ولایت فقیه و بی نیاز به تائید مجلس خبرگان، رهبری مردمی بود که دستوراتش چونان دستورات یک پادشاه مبدل به قانون میشد و البته برای ملتش فرای قانون بود!"

به طور کلی متن بنده در مورد بحث ولایت فقیه نبوده است و فقط در جلمه ی مذکور اشاره ای به آن شده است، بحث متن بنده در مورد رهبری است!

جایگاه رهبر متفاوت از جایگاه ولایت فقیه است و البته ولایت فقیه واقعی متفاوت از نهاد ولایت فقیه ِ تعریف شده در قوانین کشور است!

فکر میکنم لازم باشد در متن دیگری نظر خویش را در مورد ولایت فقیه نیز بازگو کنم تا سوء تفاهمی باقی نماند....

============================

به معارف دو و انقلاب اسلامی اشاره ای کرده ای...

در پاسخ به نظر یکی از دوستان گفته بودم که:

"نظر بنده برخواسته از کتاب معارف 2 و انقلاب اسلامی نیست، نظر بنده برخواسته از ذهن بنده است که خود را در نظر دادن در مورد هر چیزی آزاد می داند!"

دوست خوبم، کسی که می خواهد نظر خودش را در مورد مساله ای بیان نماید نیازی به کتاب خواندن ندارد بلکه نیاز به تفکر دارد!

پیامبر من آنکسی نیست که کتابخانه ای بزرگ داشت و نظر فیلسوفان قرن را مورد بررسی قرار میداد، بلکه پیامبری متفکر بود که پیش از پیامبری چوپانی می کرد و یا به هر نحو دیگری به دامن طبیعت می رفت تا فکر نماید...

پیامبری با کتابش که مرا دعوت به خواندن کتابهای فیلسوفان قرن نمی کند بلکه بارها تاکید کرده که در نشانه ها و آیات الهی اندیشه کنم...

نه آنکه خود را بی نیاز از اندیشه دانسته و همواره متکی به اندیشه ی اندیشمندان بزرگ باشم!

کتاب خواندن و رجوع به نظریه های دیگران مفید است به شرط آنکه فرد قبل و بعد از مطالعه ی کتاب فرصت اندیشیدن را از خود نگیرد!

---------------------------------------------------------

اگرچه مخاطبین متن بنده به نظری کامل و جامع دست نیافته و نقص عقل بنده را نتیجه می گیرند اما خوشحالم از آنکه برای این نتیجه گیری لحظه ای به اندیشیدن واداشته می شوند...

ممنونم از اینکه نظرت که همان نظر امام خمینی بود را بیان نمودی!

موفق و موید باشی!

چه طور میشود که ولایت آیت الله خمینی (ره) را قبول داری ولی ولایت آیت الله خامنه ای را قبول نداری.
کاملا از متن شما همین هایی که گفتی برداشت شده.
منتهی خلاصه ی کتاب که آورده شد مقدمه ای بود بر بحث ولایت فقیه توضیحی بر حقانیت رهبر فعلی جامعه اسلامیمان.
---------------------------------------------------------
نظر دادن در امور تخصصی باید برخواسته از علم باشد.
شما میتوانی بدون هیچ تخصصی درباره ی خوب یا بد بودن هوا نظر بدهی ولی وقتی درباره ی دین نظر میدهی باید یا تخصص داشته باشی یا بر اساس دلیل و مدرک باشد ( البته این را هم بگویم : هر نظری باید منطقی باشد ، تخصص هم نوعی دلیل و منطق است برای نظر داده شده)
شما هیچ وقت از یک مهندس درباره ی بیماری خود نظر نخواهی گرفت.
ولی آن شخص ممکن است بدون اینکه از او نظر خواسته باشند نظر بدهد. اینجاست که نظر او باید با دلیل و مدرک باشد.
---------------------------------------
به ما اجازه داده نشده تا بدون علم در باره ی چیزی نظریه صادر کنیم. به مکراراً تاکید شده که علم بیاموزیم و تفکر کنیم.
علم بدون تفکر امکان ندارد. همانگونه که تفکر بدون علم امکان ندارد.
شما خود را با پیامبر(ص) مقایسه نکن که علمشان لدنّی بود.
پیامبر (ص) با کتاب خواندن پیامبر نشد. ولی ما باید با علم فرا گرفتن انسان شویم.
پس قبل از اینکه تفکر کنی علم کسب کن.
البته این امکان هم هست که شما حکیم باشی ، چون "حکیم است که بدون مطالعه نظر میده ،‌چون علم حکیم از درونش می جوشد )
پس پیشنهاد میکنم این کتاب رو کامل مطالعه کنی.

(اگر نظر دیگری نسبت به آیت الله خمینی (ره) داشتی و ایشان را قبول نداشتی کتاب دیگری معرفی می کردم)
همیشه

مهدی تقدسی یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 08:40

ممنون. با اینکه کتاب ولایت فقیه امام خمینی رو سالها پیش خونده بودم، ولی باز مرور قسمتهایی رو که از کتاب آوردید برام مفید و لذتبخش بود. تشکر از اینکه با منطق و مستندات، موضوع رو بررسی کردید (بر خلاف بعضیا که با تراوشات ذهنی خودشون به همه چیز نگاه میکنند!).
---------------------------------------------
«در اسلام قانون حکومت مى‏کند. پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود، قانون الهى ... ولایت فقیه، ولایت‏بر امور است که نگذارد این امور از مجارى خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور ... ولایت فقیه ضد دیکتاتورى است نه طرفدار دیکتاتورى.» امام خمینی (ره)

من نظری ندادم - فقط نظر یک عالم بزرگ را عیناْ در باره ی این مسئله بیان کردم.
ممنون که به این موضوع پی بردید.

محمد نوروزی یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 10:13

حمید توکلی بعد از انتشار متون چند پهلو و ادواری و ... خود همیشه اصرار بر سوء تفاهم دارد. شاید !!!!!!

ایشان معمولاْ یک پست منتشر میکنند و در ۲ یا ۳ پست بعدی سعی میکنند سوء تفاهم ها را از بین ببرند.
ولی حقیقت اینست که اصلاْ سوء تفاهمی در کار نیست.

پرتقال خونی یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 10:39

آن روز که ملت ایران ولایت خمینی و امثال او را پذیرفت. داور تاریخ گفت تا بر سنگ قبرش بنویسند: " آن کس که در اینجا غنوده بیش از هزار سال در تولد خویش تاخیر داشته. او معاصر خویش نبوده وکاسه سفالین ذهنش گنجایش خرد دورانش را نداشته. افسوس که با اشک شوق آمدی و در منجلاب سفاهت فرو رفتی"
امثال خامنه ای چیزی از خلفای بنی امیه و بنی عباس کم ندارند.

توهین شما به رهبرمان را به حساب بی عقلی و نادانی شما می گذارم.
خدا شفایتان دهد.
آمین !


در ضمن نظر هایی که با توهین به مقدسات باشد باید حذف شود . ولی این را حذف نمیکنم تا بقیه به بی عقلیه اینگونه دانشجویان پی ببردند.

امیری D.A یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 11:17

آقای انصاری این حرفها که زدی به کنار من فقط ازت یه سوال دارم ما در زمان غیبت امام زمان علیه السلام وظیفه ای در قبال تشکیل حکومت اسلامی داریم؟
قبل از پاسخ به این سوال قبلش مقدمه صحیفه سجادیه رو مطالعه کنید اگه بازم ربطش رو نفهمیدید بگید تا توضیح بدم.

اتفاقاً به نکته ی مهمی اشاره کردی.

در این مقدمه امام صادق (ع) درباره ی قیام امام معصوم سخن گفته که هیچ امام معصومی تا زمان قیام مهدی (ع) قیام نخواهد کرد. اما این دلیل نمیشود که مردم عادی قیام نکنند و ظلم را بپذیرند و حکومت اسلامی تشکیل ندهند. همچنان که در قرآن خداوند می فرمایند : «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادا»
همچنان که مختار بعد از قیام امام حسین قیام کرد ،و ائمه با اینکه به او نپیوستند اورا تکذیب هم نکردند.
---------------------------------------------------
در روایات اسلامی هم آمده که :
محمد بن عبدالله محض - نوه امام حسن مجتبی (ع) - در عصر امام صادق (ع) بر ضد خلیفه وقت اموی قیام کرد . در این هنگام پدرش عبدالله، از امام صادق (ع) خواست تا با محمد بیعت و قیام او را بر ضد خلیفه وقت تایید فرماید . امام صادق (ع) به او فرمود: اگر می‏خواهی به محمد (پسرت) دستور خروج دهی، به خاطر قاطعیت در کار خدا و اجرای امر به معروف و نهی از منکر، سوگند به خدا ما تو را که بزرگ خاندان ما هستی وانگذاریم، و با پسرت برای قیام بیعت می‏کنیم .» (8)
حال این پرسش پیش می‏آید که چرا امام صادق (ع)، خود قیام مسلحانه نکرد . همین سؤال را یکی از شاگردانش به نام سدیر از آن حضرت پرسیده است . در این هنگام آن حضرت با «سدیر» در کنار چند گوسفند توقف کرده بودند . امام به او فرمود: «والله لو کان لی شیعة بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود; سوگند به خدا اگر شیعیان من به اندازه تعداد این بزغاله‏ها بودند، خانه‏نشینی برایم روا نبود و قیام می‏کردم .»
سدیر می‏گوید همان دم از مرکب پیاده شدم . کنار آن بزغاله‏ها رفتم و آنها را شمردم، هفده عدد بودند .
----------------------------------------------------
روایات نکوهش قیام پیش از قیام حضرت مهدی (عج) به رهبرانی مربوط است که به طور مستقل دم از زمام‏داری و رهبریت می‏زنند، ولی در ولایت فقیه، استقلال مطلق نیست، بلکه نیابت عام از حضرت مهدی در عصر غیبت مطرح است، چنان‏که دلایل مشروعیت ولایت فقیه که قبلا ذکر شد، بر این مطلب دلالت دارد . در حقیقت این قیام و پرچم با اجازه امام عصر (عج) بلکه فرمان وجوبی او به عنوان زمینه سازی ظهور جهانی آن حضرت است .

------------------------------------------------------------

علی یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 12:30


شما صلاحیت هیچ گونه دفاعی از دین را ندارید ...

"منتهی خلاصه ی کتاب که آورده شد مقدمه ای بود بر بحث ولایت فقیه توضیحی بر حقانیت رهبر فعلی جامعه اسلامیمان."

دوست عزیز!
شاید اختلاف نظر ما همین جا باشد، دفاع امام خمینی از جایگاه ولایت فقیه دفاع از ولی فقیه فعلی جامعه ی ما نیست!

بلکه در این کتاب صرفا به دفاع از جایگاه پرداخته اند و نه اشخصای که قرار است این جایگاه را پر کنند، نمی گویم امام خمینی مدافع آیت الله خامنه ای نیست، هست، مدافع خیلی های دیگر هم بوده، منتها در این کتاب از شخص دفاع نمی کند....

من و شما هر دو از جایگاه ریاست جمهوری در قانون اساسی دفاع میکنیم...

اما این دلیل نمی شود که هرکس رئیس جمهور شد مدافعش باشیم!

ما هم بنی صدر داشته ایم و هم رجایی!
امروز بنی صدر را بد دانسته و رجایی را الگو میکنیم، این مساله جدای از جایگاه ریاست جمهوری است!

امیدوارم اینبار متوجه سوء تفاهم شده باشی!
موفق و موید باشی دوست عزیز...

یوسف یکشنبه 4 اسفند 1387 ساعت 22:44

والله تاحالا متنی رو ندیدم که مفهومش تو رنگش نهفته باشه که با تغییر رنگ مفهومش عوض شه
مطلبی رو که نخونم و یا متوجه نشم روش کامنت نمی دم. من نگفتم استاد ادبیاتم و نه هیچ چیز دیگه. آدم معمولاً فکر می کنه بعد حرف می زنه. شمام سعی کن همین کارو بکنی عزیزم.

"ولایتش ولایت حیدر است"
استغفرالله، گفتم که، خدا از سر تقصیراتمون بگذره.

پرتقال خونی دوشنبه 5 اسفند 1387 ساعت 12:53

میبینم که وقت توانایی جواب دادن نداری. نظرها رو پاک می کنی!!!
خوب واقعیت تلخ است برای گمراهان!!!

فرزانه محمدی دوشنبه 5 اسفند 1387 ساعت 16:42

شما با خشم دفاع از خود می کنید نه از دین !

به اسم دین خود را اثبات می کنید عزیز ...

کتاب ها پر اند از دلیل و مدرک اما عالم آن حق استدلال و دفاع دارد نه شما .

اسلام را همین دفاع های احساسی در اذهان بد رنگ کرده است دوست عزیز . کمی عقلانی باشیم و دوستی خاله خرسه را کنار بگذاریم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یک سوال ( چون نمی شناسمتان و دلیل دفاعتان را نمی دانم ) :

شما طلبه فقه بوده یا هستید ؟

میشه بگید بنده چه نیازی به اثبات خود دارم.
خوشبختانه ۹۹٪ بچه های دانشگاه من رو نمیشناسند. و خیلی هم پیگیر نمیشم که من رو بشناسند.
در ضمن بنده کاری به جز نقل قول نکردم.
حال خوب است بنده را نمیشناسید که مرا محاکمه می کنید و از نیتم آگاه میسازید.
معلوم است که اصلاً در جریان پست های مدیر این وبلاگ نیستید.
اگر شخص دیگری این پست را میگذاشت اینگونه برخورد نمی کردیم. چون از نیتش آگاه نبودیم.
ولی اینجا قضیه فرق میکند .
--------------------------------------------------------------------
کتاب ها پر اند از دلیل و مدرک. حق با شماست. بنده و یا هرکسی که کتابی بخواند عالم به آن کتاب است. این را هم بگویم که دلیل و مدرک به خودیه خود نیاز به اثبات ندارد . فقط برای اثبات چیزی دیگر به کار میروند که بنده سعی در انجام چنین کاری داشتم.
منظورتان از عالم چیست؟
من و هر کس دیگری به تمام چیزهایی که فرا گرفته ایم عالم هستیم. و میتوانیم از آموخته هایمان نتجیجه ای منطقی بگیریم.
لطفاً تند نروید. من هیچ نظری ندادم. فقط از چیزهایی که آموخته بودم به مخاطبم منتقل کردم.
همین.
-------------------------------------------------------------------------
اسلام بد رنگ دیده میشود.
امیدوارم شما با سکوت خود مصداق ضرب المثل "دوستی خاله خرسه" نباشید و نهال دین را آب یاری کنید.
همین سکوت ها مارا به این جریان ها کشانده است.
کجای دینتان گفته که در برابر حرف ناحق سکوت کنید تا یک نفر دیگر که علمش از شما بیشتر است از حق دفاع کند.
------------------------------------------------------------
جواب سوالتان:
لطفاً احساساتی نشوید.
سوالتان جوابی ندارد.
فقط کافیست به قول خودتان کمی عقلانی باشیم.

فرزانه محمدی دوشنبه 5 اسفند 1387 ساعت 22:44

عالم دین به کسی گفته می شود که سال های سال در حوزه ی های علمیه درس آموختند تا جواب این سوالات را به طور صحیح و روشن بیان کنند .

شما اگر از سکوت می ترسید صدایی بیاورید که عالم باشد !

هر کسی موظف است درباره ی دین و احکام و قوانینش سوال کند . اما هر کسی موظف به جوابگویی نیست .

چه رسد به جوابگویی با چنین تند خویی و حق به جانبی که در نظر خواننده از جانب دین تلقی می شود...

جوابگویی را به اهلش بسپارید . این بسیار مهم است !

نمیدانم حرف مرا متوجه نمی شوید یا اینکه .....
من هیچ جوابی از خودم نمی دهم.
اولا ایشان اصلاً سوالی نپرسیدند که کسی بخواهد به آن جواب دهد.
متنشان را بار دیگر بخوانید . هیچ جمله ی سوالی در آن یافت نمی شود.
یا اینکه از کسی بخواهند ایشان را در ان موضوع یاری کند. وقتی در جریان پست های مدیر این وبلاگ نیستید وارد بحث ما نشوید.
ثانیاً : در پست های قبلی ایشان همین قضیه پیش آمده بود . و همین سوال که : خوب ایشان دارد سوال میکند چرا اینگونه جواب می دهید.
ولی مسئله اینست که سوالی در کار نیست. موضوع چیز دیگریست.(حال اینکه موضوع چیست؟ همه می دانند ،‌گویا شما درجریان نیستید)
------------------------------------------------------------------
هر کسی موظف است درباره ی دین و احکام و قوانینش سوال کند . اما هر کسی موظف به جوابگویی نیست .
( در صورتی که سوالی در کار باشد و تخریب و غرض نباشد، خانم محترم)
------------------------------------------------------------------
گفتید:
عالم دین به کسی گفته می شود که سال های . . .
اگر هم فرض کنیم ایشان سوال پرسیده باشند باز هم برای پاسخ به این سوال حتما لازم نیست عالم دین و درس خوانده ی حوزه باشی:

ولایت فقیه از موضوعاتیست که تصور آن موجب تصدق میشود و چندان به برهان احتیاج ندارد.بدین معنی که هرکس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد ، بی درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.

( این جمله بود که امام خمینی (ره) در مقدمه کتاب خود آورده بودند.)

شاید از نظر شما دریافت عقاید و احکام اسلام به صورت اجمالی نیاز به سالها درس خواندن در حوزه باشد. ( خدا میداند . . .!)

فرزانه محمدی پنج‌شنبه 8 اسفند 1387 ساعت 07:25



1)هر اعتراضی نوعی سوال است برای دریافت پاسخ و توجیه

2)این بحث اگر یک بحث دو نفری بین شما بود در بلاگ دانشجویی منتشر نمی شد

3)قضاوت در مقصود و نیت دیگران کار شما نیست . گمانم بدانید کار چه کسی می تواند باشد

4)پاسخگویی در امر دین کار انسان بی اطلاعاتی چون شما نیست

* اینکه بخشی از دین را می دانید درست . اما هیچ یک از جوانب دیگر در نظرتان نیست. الا اثبات " من"

که اگر اینطور نبود شما هم نظرتان را اعلام می کردید .نه تحمیل !

**امام صادق علیه السلام همیشه این کار را به عالم ترین شاگردانش می سپرد . این یعنی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد