KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

دنیای مجازی

داستان کوتاه اما یه ذره بلند ولی در کل جالب


روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.مدت ها بود می خواستم برای سیاحت از مکان های دیدنی به سفر بروم

در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم،چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.فیله ی ماهی آزاد با کره و سالاد و اب پرتغال سفارش دادم.در انتهای لیست نوشته شده بود غذای رژیمی می خورید؟....نه.

نت بوکم و باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:

ـ عمو می شه کمی پول به من بدی؟

ـ نه کوچولو ،پول زیادی همراهم نیست

ـ فقط اونقدری که بتونم نون بخرم

ـ با شه برات می خرم

صندوق پست الکترونیکی من پر از مطلب بود.از خواندن شعرها،پیام های زیبا و هم چنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم.صدای موسیقی یاد آور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.

ـ عمو می شه بگی کره و پنیر هم بیارن؟

یادم افتاد که اون کوچولو پیشم نشسته.

ـباشه ولی بعد اجازه بده به کارم برسم.من خیلی گرفتارم،خوب؟؟

غذای من رسید غذای پسرک هم سفارش دادم.گارسون پرسید اگر او مزاحم است،بیرونش کند.وجدانم مرا منع کرد. گفتم نه مشکلی نیست بذار بمونه.برایش یک نان و غذای خوشمزه بیارید.

آنوقت پسرک روبروی من نشست .

ـ عمو چی کار می کنی...؟

ـ ایمیل هامو چک میکنم .

ـ ایمیل چیه..؟

پیام های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت میفرستن.

متوجه شدم که چیزی نفهمیده،برای اینکه دوباره نپرسه ،گفتم:

اون یه نامه اس که با اینترنت فرستاده شده.

ـ عمو.. تو اینترنت داری؟

ـ بله در دنیای امروز خیلی ضروریه.

ـ اینترنت چیه عمو؟

ـ اینترنت چیزیه که با اون میشه خیلی چیزا رو دید و شنید.اخبار ،موسیقی،ملاقات با مردم،خواندن و نوشتن،رویاها،کار و یادگیری.همه ی اینها وجود دارن ولی در یک دنیای مجازی.

ـ مجازی یعنی چی عمو...؟

تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم.

ـ دنیای مجازی جایی که نمی شه چیزی رو توی اون لمس کرد. ولی هر چیزی که دوست داریم توی اون هست.رویاهامونو اونجا ساختیم و شکل دنیا رو ائن طور که می خواستیم عوض کردیم.

ـ چه عالی ،دوستش دارم.

ـ کوچولو فهمیدی مجازی چیه؟

ـ آره عمو من توی همین دنیای مجازی زندگی می کنم.

ـ مگه تو کامپیوتر داری؟

ـ نه ولی دنیای منم مثل اونه.. مجازی.مادرم تمام روز از خونه بیرونه .دیر برمیگرده و اغلب اونو نمی بینم.وقتی برادر کوچیکم از گرسنگی گریه می کنه آب رو به جای سوپ می خوریم.پدرم سال هاست که زندانه،و من همیشه پیش خودم همه ی خانواده رو دور خودم تصور می کنم . یه عالمه غذا ،یه عالمه اسباب بازی و من به مدرسه میرم تا یه روز دکتر بزرگی بشم.مگه مجازی همین نیست عمو؟

قبل از اینکه اشکهایم روی صفحه کلید بریزد ،نوت بوکم را بستم. صبر کردم که بچه غذایش را همانطور که حریصانه می بلعید تمام کند. پول غذا را پرداختم.من انروز یکی از زیباترین و خالصانه ترین لبخندهای زندگیم را همراه با این جمله پاداش گرفتم:

- ممنونم عمو، تو معلم خوبی هستی.


آنجا در آن لحظه من بزرگترین آزمون بی خردی مجازی را گذراندم.ما هر روز را در حالی سپری می کنیم که از درک محاصره شدن وقایع بی رحم زندگی توسط حقیقت ها عاجزیم.

(posted by amin)


نظرات 7 + ارسال نظر
سپیده -ریاضی شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 00:12

زندگی یعنی تکاپو
زندگی یعنی هیاهو
زندگی یعنی شب نو ، روز نو ، اندیشه نو
زندگی یعنی غم نو ، حسرت نو ، پیشه نو
زندگی می بایست سرشار از تازگی باشد
زندگی همچون آب است
آب اگر راکد بماند
چهره اش افسرده خواهد شد
بسی پند گرفتیم !
ممنون!

شقایق شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 00:31

خیلی تکان دهنده و زیبا بود.ممنون

امیر پورنصرت شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 11:58

خیلی داستان زیبایی بود و ... غم انگیز و آموزنده.
موفق باشید.

فائزه IT شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 13:01

جالب بود.
ممنونم عزیزم.

سابین شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 14:01

خیلی عالی بود...غم انگیز و تامل برانگیز...
نزدیک بود اشکام بریزه رو صفحه کلید اگه یکم دیگه ادامه داشت
خدایا...شکرت شکرت

صابره شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 19:54

الان با نوت بوکم میرم رستوران منکه لندن نرفتم ..یه عمویی نیست بلیط لندن بخره؟
خیلی غمناک بود

رویا IT شنبه 3 اسفند 1387 ساعت 22:17

دنیای مجازی!! میشه دنیای این مردم رو واقعی کنیم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد