KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

طنز

خب تو این گیر و دار امتحانات، گاهی طنز هم بخونین بدک نیست!


دو تا طنز بسیار جالب داریم، بخونید و حتما نظر بدین.


1- قبل از ازدواج و بعد از ازدواج!

2- مادر شوهر زیرک!!!






1- قبل از ازدواج و بعد از ازدواج


قبل از ازدواج

مرد: آره، دیگه نمی‌‌تونم بیش از این منتظر بمونم

زن: می‌‌خواهى من از پیشت برم؟

مرد: نه! فکرش را هم نکن

زن: منو دوست داری؟

مرد: البته!

زن: آیا تا حالا به من خیانت کردی؟

مرد: نه! چرا چنین سوالى می‌‌کنی؟

زن: منو مسافرت می‌‌بری؟

مرد: مرتب!

زن: آیا منو می‌‌زنی؟

مرد: به هیچوجه! من از این آدما نیستم !

زن: می‌‌تونم بهت اعتماد کنم؟
.

.

.

:
بعد از ازدواج: متن را این دفعه از پائین به بالا بخوانید !!!




2- مادر شوهر زیرک!!!



خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود‎. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki ‎ زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : " من میدانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم‎ . "
حدود یک هفته بعد‎ ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : " از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد ؟‎ " "خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد‎."
او در ایمیل خود نوشت‎ : مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده. "با عشق، مسعود
روز بعد، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود‎ : پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود‎. با عشق، مامان


نظرات 8 + ارسال نظر

هر دو زا طنز های جالب و قشنگی بود که مطالعه کرده بود.
درود بر کسی که در این زمان ها لبخند بر لب دوست خود بنشاند.

درود بر تو با این نظر قشنگت!

محمدحسین باقری جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 08:27

ممنون

ممنون!

ایمان زندیه جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 08:27 http://ahang.blogsky.com

لایک

با اولی خیلی حال کردم
فوق العاده بود
مرسی

آره اولی خیلی جالبه،
عجب طنز نویسی بوده، لابد کلی فکر کرده تا این جملات رو با مچ کنه!!

[ بدون نام ] جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 09:30

عالی بود
دمت گرم

ممنون!

Sepehr Sarjani جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 11:57 http://3pehr-kntu.dom.ir/

خیلی باحال بود
مخصوصا دومی

آره دومی!

الهه ترابی-com جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 12:42

خیلی جالب بود.اولی رو قبلا خونده بودم اما دومیه واقعا خنده دار بود مرسی

ممنون!

صابره جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 12:52

ممنون!

هانی جمعه 18 بهمن 1387 ساعت 15:30

عجب مامان چیزیه

مامان چیز یا پنیر؟

مامان زرنگ؟ زیرک؟ زبل؟ ز....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد