KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

داستان مرگ حضرت داوود


                                    داستان مرگ حضرت داوود 

 

داود بن ایشی بن عوید بن باعز بن سلمون بن نحشون بن نوذب بن‏ 


رام بن حصرون بن فارض بن یهود ابن یعقوب(اسرائیل)بن اسحاق بن‏
 

ابراهیم


حضرت داوود که معمولا عادت داشت  

 

که در هنگام خواب درهای اتاق خود را می بست و میخوابید 


شبی در هنگام خواب دید جوانی غربیه وارد اتاق شد 

 

 به او گفت چه کسی به تو اجازه ورود داده  

 

درها که بسته بودو چرا اجازه نگرفتی 

 
گفت من هنگام ورود به منزل افراد اجازه نمیگیرم 

 داوود فهمید که او حضرت عزائیل است  

 به او گفت چرا قبلا نگفتی که خودرا اماده کنم 

 

 برای امدن تو فرشته مرگ گفت من به تو قبلا گفته ام 

 

 و به تو پیام دادم داوود گفت کی و کجا عزائیل گفت 

 

 انگاه که دوستانت مرد انگاه که همسایه ات مرد 

 

 همه پیام من به تو بودبرای اماده شدن 

 

 انگاه در همان لحظه روح او را قبض کرد

نظرات 3 + ارسال نظر
رویا IT یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 22:45

منبع نداشت، نفهمیدم داستانه یا واقعی؟!

ولی نکته قشنگی داشت!

مسعود افشار یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 23:37

ممنون. عالی بود. خسته نباشی

!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد