KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

محرم یا ...؟؟؟

مدتی بود یعنی از اول محرم میخواستم یه مطلب درمورد محرم و شبه عزاداری که میکنیم بنویسم و لی گفتم شاید دوستان ناراحت بشن امشب یه مطلبی دیدم گفتم سعید تاحالا کی شده حرفی که میخواستی بزنی رو بخاطر دیگران نزنی واسه همین ایندفعه هم حرف دلمو میزنم

از قصه و تحریف شدیم آکنده
از ما بــِگــُذر حسین جان شرمنده!

در هیات ما اگر بیایی یک شب
بی شک همه می‌شویم سر - افکنده!
***
ایام عزاداری آن معصوم است
دیری‌است به این طریقه‌ی مذموم است

اینجاست که گفته‌اند «مظلوم حسین»
در مجلس ختم خویش هم مظلوم است...
***
هر مسئله‌ی درشت و ریزی حل‌است
برخیز بیا! به این تمیزی حل‌است(!)

یک سال اگر گناه کردی، کردی
یک قطره اگر اشک بریزی حل‌است!
***
هی کوک مضامین نو و بکر بکن
هر روز رمان تازه‌ای ذکر بکن

یک عمر برای خلق خواندی روضه
یک بار به آنچه خوانده‌ای فکر بکن!
***
بی واهمه‌ای به روی منبر رفتن
پشتِ سر هم منبر دیگر رفتن...

افسانه برای خلق گفتن تا کی؟
تا کی شود از دست خدا در رفتن؟!

 

منبع شعر بالا وبلاگ به هیچ عنوان


چند روز قبل از اول محرم بود که بعد از اینکه دوستم رو رسوندم دم خونشون تو راه برگشت به خونه دیدم یهو وسط کوچه بسته است. به هر بدبختی ماشینو نگه داشتم دیدم یه ۷-۸-۱۰ نفری دارن داربست وصل میکنن برگ میچسبونن اول فکر کردم جشنی چیزیه بعد دیدم نه همه مشکی پوشیدن ولی به قیافشون نمیخورد عزا دار باشن آخه دهنشون به اندازه عرض شونه باز بود.یادم اومد ای دل قافل ۳ روز دیگه محرمه اینا مثلا دارن خودشونو واسه عذاداری آماده میکنن.

گذشت شد اول محرم داشتم میرفتم به خونمون که بنایی داریم سر بزنم دیدم ۲تا  بچه های محلمون دارن با هم میرن پیرن مشکی و چفیه و چی بگم یه سیستمی زده بودن که بیا و ببین من همین جوری کف کرده بودم باورم نمیشد اینا همونایی هستن که تا دیروز هر دفعه میدیدمشون با یه نفر بودن اول فکر کردم خواهراشون هستن ولی بعد از یه مدت گفتم اگه اینا جمعیتشون اندازه استادیوم بود الان حداقل یکیشون رو دوبار میدیم ولی همیشه این دو تا پسرا ثابت بودن خواهراشون عوض میشدن حالا الله و اعلم شایدم خواهراشون بودن اگه بودن که خدا بیشترش کنه.گفتم شاید سرشون به سنگ خورده سر به راه شدن ولی مثل اینکه فقط تنشون به سنگ خورده بود چون فقط لباسشون سیاه شده بود وگرنه بقیه سیستم همون بود که من یادم میوفته مو به تنم سیخ میشه.

یه چند سالی میشه(حدود ۲ سال) که هیئت نرفتم چون آخرین باری که رفتم چیزی دیدم که گفتم این عزا داری حسین نیست اینجا هرکی واسه یه چیز اومده و عمدتا تفریح.

یه شب نشسته بودم داشتم رو پروژه مدیریت کار میکردم یکی از دوستام زنگ زد. بعد از اندکی سلام علیک با چاشنی فحش و ناسزا =>

دوستم: کجایی؟؟؟ من: خونه. چطو؟؟ دوستم: پاشو بریم دسته عربا (توضیحات: دسته عربا یک هیئت منتسب به خوزستانی های مقیم کرج است که به واسطه مدل خاص و شرایط جغرافیایی تکیه امکان هرگونه لهو و لعبی در آن جا وجود دارد. تا چند سال پیش تنها خوزستانی ها در آنجا حاضر میشدند و عزاداری انجام میدادند در حد تیم ملی اسپانیا اما بعد از استقبال جوانان پر شور ایرانی اعم از پسرو دختر این تکیه به گند نسبی کشیده شد و الان به چیزی در حد کافی شاپ و محل دیدار عشاق تبدیل شده است حتی سال گذشته به مسئول این تکیه پیشنهاد شد که محل مذکور را به سالن فشن جوانان بنی هاشم تغییر نام دهد که موافقت نشد. دلیل بعدی استقبال از این هیئت مدت زمان عزاداری میباشد. ساعت عزاداری از 10:30 لغایت 12 شب میباشد به همین دلیل جوانان عزادار میتوانند به کلیه امور خود رسیدگی کنند و در انتها به بهانه عزاداری به تفریح نیز بپردازند{نقطه} )

ببخشید دوستم با موبایل زنگ زده نمیتونم پشت خط نگه دارمش همینقدر توضیح درباره دسته عربا کافی بود.

من: اونجا که دیگه عزاداری نیست

دوستم:عزاداری چیه؟بیا بریم خوش میگذره.

من:عزاداری مگه خوش میگذره؟

دوستم:خره کی گفت بریم عزاداری من میگم بریم ....

یه علت منحرف شدن بحث بنده و دوستم و نامناسب بودن حرف برای جمع خودم سانسور کردم.

خلاصه اون شبم نرفتیم.

فرداش دمه ظهر بود کنترل رو گرفتم دستم که تلویزیون روشن کنم. روشن کردم یهو چسبیدم به سقف.صداش یه مقدار زیاد بود از شب قبل مونده بود یکی داشت مداحی میکرد فکر کنم یکی یه آسیبی دید اون وسط یک عربده کشید که موجبات سکته بنده را فراهم آورد(البته میگن سکته خفیف واسه آدمی خوبه با تشکر از اون دوست عزیز) چند دیقه همینجوری نیگا کردم بعد فکر کردم تو هیئت دعوا شده ولی نفهمیدم چرا یه نفره با خودش دعوا میکنه هی خودشو میزد گفتم خدا ما تو ایران خدای سانسور و از این حرکاتیم این صحنه چرا سانسور نشده ؟ یهو یکی از انگشتای دستم که فکر کنم شصت بود خبر دار شد که اوهوی این آقاهه خیلی واسه امام حسین ناراحته داره خودشو تنبیه میکنه که چرا اون موقع نبوده کمک کنه البته تو یه مصاحبه بعد از مراسم فرد فوق ابذکر اعلام کرد من پدرم رو نمیبخشم که منو اون موقع به دنیا نیاورد که به آقام کمک کنم.

یه روز دیگه بود که داشتم تو خیابون میرفتم دنبال یه سری کارها که دیدم یه ماشینه یه ذره فرق داره رنگش با مال ما . ماشین ما همه جاش یه رنگه مال اون ابر و باد کار شده بود .رفتم جلو گفتم سلام داش. شما مجوز گرفتی ماشینو رنگ کردی این مدلی حتی رو شیشه هارو گفت : مسخره میکنی؟؟؟ این خونه آقامه. گفتم یعنی بابات این همه خون داشته تازه زدی بهش ماشینو نشستی با افتخارم میگی خون آقامه؟؟؟ گفت نه داداش خون آقام امام حسینه

من از موتور گذشته سوپاپ و سر سیلندر سوزوندم.

بعد همینجوری تو خیابون دیدم ااااااااااااااااااااااااااا(همه الف ها با فتحه خوانده شوند لطفا) چرا این همه ماشین مثه ماشین اون پسره بود. پشت یکی نوشته بود جوونیم نذر حسین(آخه اگه نذره چرا پشت ماشین مینویسی) و از این چیزا. پشت یه مینی بوس یه چیزی نوشته بود من و چند دیقه برد تو فکر=> نوشته مذکور: ابلفضل حسین تاسوعا.دقیقا با این ادبیات. یکی نیست بگه آخه بابات خوب مامانت خوب میخوای اطلاع رسانی کنی درست این کار رو بکن چرا مردم رو گمراه میکنی؟؟؟؟ابلفضل کیه؟؟؟ اسمش ابلفضل بود روز تاسوعا رفت ثبت احوال عوض کرد گذاشت حسین؟؟؟؟ آخه تاسوعا که تعطیل رسمیه(اگه متوجه جمله مجهول المعنی بالا شدید بنده و سایر دوستانی که متوجه نشدن رو از گمراهی در بیارین.با قدردانی)

با پدر گرام داشتیم صحبت میکردیم و راه میرفتیم دیدم دم یه خونه همه ریختن دارن همدیگرو میزنن به در خونه اول فکر کردم بازی میکنن بعد دیدم سنشون بیشتر از این حرفاست و هرکی هم یه قابلمه دستشه که با محتویاتش میشه یه گروهان رو غذا داد(گروهان غلو بود) گفتم بابا جریان چیه گفت نذری میدن. یه ذره پیش خودم فکر کردم آخه اینی که با پرادو اومده اینجا واسه این یه قابلمه غذا مونده؟؟؟ یا هدف صاحب نذری چیه؟؟؟ چرا جای این کار نذرشو نمیبره مراکز کودکان بی سرپرست یا جاهایی که خیلی از ما ها بلدیم و رفتیم؟؟ دلم خیلی گرفت. تا عصری تو همین فکر بودم که خالم زنگ زد گفت امشب بیاین خونه ما نذری عدس پلو داریم آخه من عاشق عدس پلوی خالم هستم ولی این نذری فرقی که داره اینه که ما میریم کمک میکنیم تو درست کردن به اندازه غذای همون وعده برمیداریم بقیه غذا رو میدیم بهزیستی. اونجا که بودیم خالم تعریف کرد که یکی از آشناهاشون 1 تن (1000 کیلو) برنج و 2 تا گوساله رو تو 3 شب دارن نذری میدن. حالا به کی میدن؟؟؟ همسایه ها آخه تو که خونت جاییه که این همه ریخت و پاش میکنی و همش هم واسه تظاهره همسایت که محتاج اون غذا نیست برو این خرج رو پایین شهر بکن اگه مردی و ادعای ارادت به امام حسین رو داری. حسین به خاطر هدفش شهید شد به خاطر هدفش و در حالی که میدونست شهید میشه به کربلا رفت ولی ما داریم با کارامون به خاطر خود نمایی و خوشگذرونی همه آرمان های حسین رو از بین میبریم.حسین گفت دست مظلوم رو بگیر نه اینکه به بهانه عزاداری واسه من به مال و منالت بناز. چرا ما آدما اینجوری هستیم؟؟؟ چرا همه چیز رو به بازی میگیریم.

شما عکس العملتون چی بود اگه تو مسجد داشتید به حرف یه به اصطلاح آیت الله (که به نظر من باید اسمش رو به چیزی تغییر داد که اسم اقدس حضرت حق توش نباشه) گوش میدید برگرده بگه اون کسی که زد تو گوش رقیه عرب نبوده اسرائیلی بوده. تو اون لحظه نمیدونستم بخندم گریه کنم یه لحظه حتی خواستم پشتک بزنم توانش رو در خود ندیدم.

گذشت تا ظهر عاشورا تا سال قبل میرفتم پیش پدر بزرگ که خیلی به امام حسین علاقه داشت و خیلی خوب نوحه میخوند میشستیم با هم صحبت میکردیم اما خدایش بیامرزد تابستون امسال فوت کرد و این شد که دیگه حتی عاشورا هم حس بیرون رفتن نداشتم شبش داشتم فکر میکردم به عاشورا و فلسفش و تا نزدیک صبح بیدار بودم واسه همین فرداش تا نزدیک ظهر خواب بودم پاشدم برم اون خونه ناهار بخورم در جوار خانواده که دو تا از دوستای قدیمیمو دیدم پنبه به دست.

بــــــــــــــــــــــــــه  آقا آرش در چه حالی؟؟؟ قمه زدی؟؟ (اینا دیالوگ من بود)

آره داش صبح با بچه ها زدیم. (اینم آرش گفت)

همینجوری موندم چی بگم. آخه اون امام حسین بنده خدا رفت شهید شد اون همه حرف زد چی باشین چی نباشین فکر کرده کله اش هندونست زده قاچ قاچ کرده آخه خداییش فلسفه این یه رقم کار چیه؟؟؟ یا زنجیر جریانش چیه؟؟ جای این جینگول بازیا بشینید فکر کنید آدم باشیم حسینی باشیم مثل علی رفتار کنیم نه اینکه فقط حرف بزنیم و موقع عمل که شد هیچی.

نکته جالب تغییر به سرعت آهنگ های مستعمله در ماشین(همان خودرو) است که به محض شروع محرم میشه حُ سِن اوسن (*20)( این * 20 نشان از تکرار جمله قبلش به تعداد 20 عدد میباشد ولاغیر) که من نمیدونم معنی اینا چیه آپاراتیه توپ باد میکنن یا چی؟؟ تا میشه 11 محرم سی دی مذکور معدوم شده سی دی جایگزین صدایی مشابه در میاورد با تفاوت اندک که ح اول حذف و فقط ایتس پیتس و غیره جایگزین میگردد که در اصل موضوع توفیقی نداشته و همان آپاراتیست.


کل این موضوع و شوخی های مطرحه واقعیت داشتند و دلایلی بودند برای نوشتن این متن. دوست دارم حالا که متن رو خوندید کمی عمیق تر بهش فکر کنید درسته با درون مایه طنز بود ولی برای من خیلی تلخ بود نوشتنش مردی که به خاطر آرمانش جونش را داد الان به بهونه عزاداری واسش، هرکاری رو شرعی میکنن از عذاب همسایه مریضی که احتیاج به استراحت داره ولی به دلیل صدای حاصله نمیتونه تا کارمندی که از صبح واسه یه لقمه نون داره میدوه ولی موقع برگشت با ماشین میمونه پشت به اصطلاح دسته عزاداران حسینی.


           باشد روزی به آرمان های حسین نزدیک شویم

                                  یا حق

نظرات 15 + ارسال نظر
سجاد - آی تی جمعه 27 دی 1387 ساعت 02:24

و باز هم پستی شایسته از پسری شایسته . نمی دانستیم سعید خان در این زمینه ها نیز صاحب نظر می باشند ... زمان ، به سان خورشیدی می ماند که هر چه بیشتر طلوع می کند ، زوایای وسیع تری از دوست خوبم را به من می نمایاند ...

سجاد اینجوری نوشتی الان جو میگیره ادعای پیامبری میکنم

فهیمه IT جمعه 27 دی 1387 ساعت 02:33

پست قابل تاملی بود.

باشد روزی به آرمان های حسین نزدیک شویم

آمین!!!

موفق باشین

ایشالا که میرسیم

نرگس.ت جمعه 27 دی 1387 ساعت 03:15

فقط اسمایلی تاسف بر خودمون

احمد IT جمعه 27 دی 1387 ساعت 11:08

چه سرگزشتی داشتی سعیدی ی ی ی
با تمام حرفات موافقم به غیز از چند جا.
اول از همه اون شعرت.:

یک سال اگر گناه کردی، کردی
یک قطره اگر اشک بریزی حل‌است!

این قضیه شوخی نیست. جدی جدی "حل است"
ولی در شرایطی.

اشک برای حسین (ع) معرف میخواد . آگاهی می خواد. ( کلا" عبادت و عزاداری باید با معرفت باشه ، وگرنه فقط کارت رو تو همین دنیا راه میندازه و برای اون ور آب به درد نمی خوره ( اونور آب = اون دنیا) ، برای همین من هیچ وقت فلسفه اون حکایت دروغین رو از مولوی نمی فهمم که میگه :
تو کجای تا شوم من چاکرت / چارقت دوزم کنم شاتنه سرت

کی خدا گفته من رو اینگونه عبادت کنید؟ هرجوری خواستی خدا رو خطاب کنی . معبود رو باید اول شناخت ، اونجور که شایسته است عبادت کرد. عزاداری هم همینطور است.

اولا" غزادار حسینی که در مجلس اباعبدالله (ع) مینشیند ، با منی که نیت رفتن به اون مجلس را داشتم و نرفتم ، زمین تا آسمون فرق دارم. امام حسین (ع) در وجود اون بندش چیزی دیده که اون رو به مجلسش کشونده. این حرفا شعار نیست سعید جان . خیلی ها موقع عزاداری امام حسین از خود بیخود میشن و به خودشون آسیب میزنن . تو حدیث هم داریم که اگه بنده ای ذره ای از غم و مصیبت عاشورا رو درک کنه ، روح از بدنش جدا میشه. ( فقط ذره ای)

برای همینه که میگم تو نباید درباره عزادار اینجوری بگی ، از نیت درونی انسان ها فقط خدا آگاهه.
فلسفه ی دسته ی زنجیر زنی که همراه سنج و دوقول و تبل و همراهی بانوان محترم برگزار میشه رو نمی فهمم. فلسفه ی سف های 6و7 ساعته ی نذری که امسال برای n امین با ر تو شهرک غرب دیدمو دعوا هایی که برای گرفتن غذای تبرک میشد رو نمی دونم.

( به قمه زنی اشاره نمی کنم که هر ابله و کوته فکری میدونه که این کار ، چیزی بجز حماقت و دیوانگی و گمراهی نیست)


درمورد "افسانه" که در شعر اشاره شده:
یه پیشنهادی دارم:
و اون اینه که برید و کتاب "لهوف" سیدابن طاووس ( یحتمل همتون اسمشو شنیدید و تو اکثر خونه ها پیدا میشه) رو بخونید که سرگذشت امام حسین و قاتلینش رو به طور کامل از قبل عاشورا تا بعد از اون نوشته و سندی محکم و معتبر است.( یعنی افسانه نیست)

بعد تو هر مجلسی نشستید که روضه ای خوند که با گفته های کتاب جور در نمی اومد ، اونوقت تصمیم بگیرید که مجلس رو بهم بزنید یا از مجلس خارج بشید یا . . .


خلاصه اینکه سعید جان ، محرم امسال برای تو محرمی به یاد موندنی و عبرت آموز بود :D
امیدوارم به خاطر این صحنه ها که دیدی از هیئت و امام حسین(ع) زده نشی .(البته اون سعیدی که من میشناسم ، فکر نمی کنم اینجوری باشه)

چون امام حسین (ع)برای نشان دادن عظمت و کرم خودش به این مجالس احتیاجی نداره و چه این مجالس باشه یا نباشه

امام حسین(ع) ما همان امام حسین(ع) روز عاشوراست.

شاعر میگه :
ما با هیئت حسین (ع) زنده ایم .(خیلی شبیه شعر بود ! دقت کن)

هیئت و گریه ی برای حسین به دهه ی عاشورا ختم نمیشه . همونطور که مولامون مهدی (عج) صبح و شام برای جدش گریه می کنی و اگر اشکش تموم بشه خون گریه می کنه ( طبق احادیث منقول از خود ایشان) ما هم اینگونه باید باشیم. عزاداری برای حسین (ع) به محرم محدود نمیشه.

یادت باشه سال بعد بیای تهران و باهم بریم "هیئت واقعی" تا دیگه از خاطرات جالب از محرم برات به یادگار نمونه.

صابره جمعه 27 دی 1387 ساعت 11:42

به نظر من هم همه چی رو بازیچه گرفتن درست نیست

ممنون از نظرتون

مهندس سلمان جمعه 27 دی 1387 ساعت 12:22

امیدوارم نظرات این پست خوبت از لوس وجود اشرار یونی در امان بماند .
آمین یا رب العالمین

تو این آرزو را به گور خواهی برد حالا نظر که خیلی هم خوبه میدن ولی آدم نمیدونه جواب بده یا نه جواب بدی که هک میشی ندی هم یه دردسر دیگست

چرا باورمان نمی شود دست هایی که کمک
می کنندمقدس تر از لب هایی هستند که
دعا می خوانند.............
چه رویایی است است باور آرمان های حسین(ع)
حسین(ع) کربلایی دیگر را می بینید.........
ممنون

یوسف جمعه 27 دی 1387 ساعت 16:18

لایک واسه اسراییلی ها که از اون قدیم با با دشمنی داشتند :دی لایک واسه آخوندا که کلاً پرمحتوا صحبت میکنند. فکر کنم مشکل از مخ ما هست که نمی کشیم مباحث سنگین اون ها رو :)))

لایک دومی رو ۱۰۰٪ موافقم یوسف مرسی از نظر

m.k جمعه 27 دی 1387 ساعت 19:21

همونایی هستن که تا دیروز هر دفعه میدیدمشون با یه نفر بودن اول فکر کردم خواهراشون هستن ولی بعد از یه مدت گفتم اگه اینا جمعیتشون اندازه استادیوم بود الان حداقل یکیشون رو دوبار میدیم ولی همیشه این دو تا پسرا ثابت بودن خواهراشون عوض میشدن حالا الله و اعلم شایدم خواهراشون بودن اگه بودن که خدا بیشترش کنه.گفتم شاید سرشون به سنگ خورده سر به راه شدن

kheili khobe in chizharo midonin vali ishalla khodemonam reayatesh konim na faghat harf bezanimo shoar bedim adab negah dashtano hormate emam hoseino reayat kardan faghat too moharrame ke bayad ejra beshe?????man be shakhse chanbar shomaro ba dokhtar khanomaye too uni didam,aya khaharetoonan ke baham be sarfe abmiveham mipardazin?????age khaharetonan ke ishalla khoda bishtareshon kone(be naghl az khodeton) yekam bishtar rajebe shoarayi ke midim fek konim va faghat digaran ro mojrem khatab nakonim beyne harfo amal ye donya faselast berese rozi ke hamamoon bela estesna HOSEINI & HOSEIN GERA bashim
movafagh bashin

سلام دوست من
خیلی خوشحالم که وقت گذاشتی و متن رو خوندی و خیلی ناراحت که سطحی خوندیش. اگه معرفی میکردی خودتو حتما یه روز میاوردمت تا این هم محلیای گل رو ببینی بعد قضاوت کنی.
در مورد دانشگاه هم عرض کنم که اون خانم هایی که شما مشاهده کردید رو همه دوستانی که از نزدیک با من آشنا هستن میدونن که تو یه اکیپ هستیم به عبارتی همه کارهامون با همه اون روز از پسرا من و حسین بودیم و اگه یه نیم ساعت منتظر میموندی میدیدی که فرزان و نیما هم میومدن.در ثانی من منظورم از اینکه نوشتم هر روز با یه نفر بودن این نبود که تا دم در همدیگرو همراهی میکردن مساله ای بود که فکر کنم همه به جز تو دوست خوب منظور من رو فهمیدن . من خودم از قضاوت کردن وحرف زدن درباره کسی یا چیزی که ازش اطلاع ندارم بدم میاد و بدون اگه شناخت نداشتم و نمیدونستم که چه جور آدمی هستن هیچ وقت نمینوشتم تو هم سعی کن این کار رو نکنی.
طبق قوانین همکلاسی باید آی پی شما رو اعلام کنم
IP: 89.165.8.103


یا حق

مهندس سلمان جمعه 27 دی 1387 ساعت 22:46

m.k جان منظورت از این حرف چیه ؟؟؟ مطمئنن نیت خیری نداشتی . کارت خیلی زشته برات متاسفم

گفتم که آرزو رو به گور میبری الان دارم فکر میکنم نظر بدم یا نه اگه هک بشم چی؟؟؟

سس جمعه 27 دی 1387 ساعت 23:46

جناب ام کا شرمنده که با صراحت حرف میزنم احمق تو که تفاوت دختر بازی با رابطه ی انسانی و دوستی رو نمی فهمی زر نزن

ح ذ، فیزیک چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 23:15

سعید اسماعیلی فرد: خیلی مسخرستا! یه عمر گناه می کنی، یه روز عرفه میری تو یه سحرای خشک و خالی بی آب و علف از ظهر تا بعد از ظهر می مونی، حتی لازم نیست بیدار بمونی و دعا کنی، "میتونی بخوابی"، یعنی هیچیه هیچیه دیگه لازم نیست، وقوفش کافیه، گناهات بخشیدست!!! بعدش حتی اگه ذره ای شک کنی که نبخشیده و نا امید باشی، بزرگترین گناه رو بعدش انجام دادی!!! ای بابا! این چه وضعشه دیگه! چرا باید با خوابیدن تو یه سحرا همه گناها بخشیده بشه!!!

ح ذ، فیزیک چهارشنبه 2 بهمن 1387 ساعت 23:54

ح ذ: منظورم این بود که این مشکلی که مطرح کردید فقط مربوط به گریه برای امام حسین (ع) (که با معرفت به حق ایشان قطعا از خوابیدن بهتر است) نمی شود، اگر آن مشکل را حل کردید، این هم حل می شود.
اینم که عزاداری های عوامانه به درد نمی خورد و عزاداری نیست که در پستتان گفیتد موافقم. مملکت اسلامی است دیگر! فعلا که اینها ادعای مسلمان بودن دارند و حکومت اسلامی، خودشان جواب دهند! (این حرف را در این 2 3 روز، همین روزها که نزدیک دهه انقلابیم، مستند شنیدم که یکی از کله گنده ها در زمان انقلاب گفته بود اگر امام حسین (ع) اکنون زنده بود، او هم همچون ما مبارزه و انقلاب می کرد، او چه می فهمد که این را می گوید؟ از اسلام چه می داند؟ اصولش درست است؟ مگر حضرت مهدی (ع) نیستند؟ مگر کلهم نور واحد نداریم؟ مگر فرقی وجود دارد که امام حسین (ع) الان باشند یا حضرت مهدی (ع)؟ هر دو یک کار را خواهند کرد. اصلا زنده می داند امامی را؟ امام زنده ای را قبول دارد؟ این را از این جهت گفتم که بگویم اصولشان غلط است، سیاسی نبینید اصلا) آه آه که دل پر است ... بر آورده شلغم فروشان خروش، جواهر فروشان به کنجی خموش، مسلما کسانی مدعی، حقیقت را پوشانده اند، وگرنه لو علموا الناس محاسن کلامنا، لاتبعونا(:امام رضا (ع))، اگر مردم محاسن کلام ما را می دانستند، قطعا از ما پیروی می کردند. نه اینکه مثل امروز، اکثر مردم ما از دین برگردند.

ح ذ، فیزیک پنج‌شنبه 3 بهمن 1387 ساعت 00:00

( و البته حق هم دارند که از غلط برگردند)

محمد جواد برق سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 23:37

ای کاش نیتت رو واضح می گفتی نه درلفافه چیزهایی که..... ان شا ءالله که من اشتباه می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد