چه بی خیال می گذرند ...
عابران سنگدل از کوچه های خزان؛
شاید؟!
فریاد برگ های فرو ریخته را نمی شنوند.
روزگاری سایه ای بودند برای تن های خسته
شاعر:نسرین موحدیان
«مامان جون گلم»
لینک شعرهای قبلی از ایشان در همکلاسی:
سپید شماره 1
( :
آقا شاعره اشتباه٬زبان فارسی دبیرستان اگه یادت باشه شاعر رو درست دونسته.
خیلی ممنون عزیزممن معذرت میخوام از وقتی که از تهران اومدم رشت یه جورایی سوادم هم نم کشیده آخه میدونی اینجا خیلی شرجیهدرستش کردم
آفرین....
خیلی ممنونراستی حمید نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده؟؟؟؟؟!!!!!دلم واس همه تنگ شدههمتون موفق باشید
زیبا بود.
ممنون
خیلی شعر قشنگی بود.با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای شما و والده گرامی.
( :
آقا شاعره اشتباه٬زبان فارسی دبیرستان اگه یادت باشه شاعر رو درست دونسته.
خیلی ممنون عزیزم
من معذرت میخوام از وقتی که از تهران اومدم رشت یه جورایی سوادم هم نم کشیده آخه میدونی اینجا خیلی شرجیه
درستش کردم
آفرین....
خیلی ممنون
راستی حمید نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده؟؟؟؟؟!!!!!
دلم واس همه تنگ شده
همتون موفق باشید
زیبا بود.
ممنون
خیلی شعر قشنگی بود.
با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای شما و والده گرامی.
ممنون