KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

مصاحبه با خدا

 خدا از من پرسید  : دوست داری  با من مصاحبه کنی؟   

پاسخ دادم  : اگر شما  وقت داشته باشید .  
خدا لبخندی زد و پاسخ  داد  : زمان من ابدیت است، چه سؤاﻻتی در ذهن داری که دوست داری از من  ﺑﭙﺮﺳﯽ؟  

من سؤال کردم  : چه چیزی درآدمها  شما را بیشتر متعجب می کند؟   خدا جواب  داد : 
 -  اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ  شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند .  
-  اینکه سﻼمتی خود را  به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سﻼمتی از  دست رفته را دوباره باز یابند .  
-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال  خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می  ﮐﻨﻨﺪ .   -  اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه  ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند . 
 دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت  ﮔﺬﺷﺖ ...  
سپس من سؤال کردم  : به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه  درسهایی در زندگی بیاموزند؟  
خدا پاسخ  داد :   -  اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد .  تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع  ﺷﻮﻧﺪ .   -  اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه  ﮐﻨﻨﺪ . 
 -  اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند . 

-  اینکه رنجش  خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان ﻻزم باشد  تا این زخمها التیام یابند .   -  یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها  را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است . 
 -  اینکه یاد بگیرند کسانی  هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را  بیان کنند یا نشان دهند .  
-  اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز  نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .  
-  اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را  ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند .   با افتادگی خطاب به خدا گفتم  : از وقتی که به من دادید  سپاسگذارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟ 
 خدا لبخندی زد و گفت :  
فقط اینکه بدانند من اینجا  هستم " ... همیشه "   

منبع: www.3jokes.com

نظرات 4 + ارسال نظر
مائده خلیلی جمعه 19 مهر 1387 ساعت 16:08

سوده جان خیلی قشنگ بود.
موفق باشی عزیز.

پارادایم جمعه 19 مهر 1387 ساعت 18:34 http://PARADAIM.BLOGFA.COM

عالی بود

سروش فرنودی شنبه 20 مهر 1387 ساعت 00:14

پیامهای بسیار ارزشمندی در این متن وجود داشت.با تشکر

الهه-کامپیوتر چهارشنبه 24 مهر 1387 ساعت 18:40

خیلی جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد