KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

رقص سماع

میگردم و میچرخم و مینوشم از این جام  

 

در حقیقت سماع رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش می گذرد و سر و پا گم کرده و بی هوش و محو می شود. سالک وقتی در سماع دست به هوا می افشاند، به زبان رمز هرچه را برای او تعلقات خودی محسوب می شود به دور انداخته و از خود جدا می سازد و چون پای بر زمین می کوبد خودی خود را زیر لگد خرد می کند و هرچه جسم در طی این حرکات بیش تر خسته می شود، روح بیش تر خود را آماده عروج می یابد.

سماع بنا بر این تفسیر وسیله ای برای عروج روح است.  

 

? اسرار حروف سماع
غزالی برای عشق و سماع این مهم را بیان کرده می نویسد : " سین و میم سماع اشارت است به " ســم " یعنی سر( SER ) سماع مانند " سم " است و شخص را از تعلقاتی که به اغیار دارد می میراند و به مقامات عینی می رساند " عین و میم " اشاره است به " مع " یعنی سماع شخص را به معیت ذات الهی می برد . پیامبر "ص" فرمود : " لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل " .
و سین و میم و الف ، سماع اشاره است به سما ( آسمان ) یعنی شخص را علوی و آسمانی می گرداند و از مراتب سفلی خارج می کند . و الف و میم سماع اشاره است به ام ( مادر ) و منظور این است که صاحب سماع مادر هر چیز دیگر است و از پرتو روحانیت خود از غیب مدد میگیرد و حیات علمی را که کلمه " ماء " ( آّ ب ) بدان اشاره می کند به همه چیز می بخشد . و عین و میم سماع اشاره است به " عم " ( فراگیری ) یعنی سماع کننده با روحانیت خود علویات را و باحیات قلب خود انسانیت را و با نور نفس پاک خود جسمانیت و احوال دیگر را فر امیگیرد.

نظرات 3 + ارسال نظر
م ح یکشنبه 17 شهریور 1387 ساعت 19:26

ربطش به دین چیه؟ مگه دین از این چیزاس؟ کجاش؟! آنکه برون شد ز درگاه شاه، بارکش خار مغیلان شود.

رویا IT یکشنبه 17 شهریور 1387 ساعت 20:36

عجب پر معنا!!
کجا رواج داره؟ ندیدم تاحالا!


راستی
این آقاها چرا دامن دارن؟ ؟!


دف، سماع، تصوف یکشنبه 17 شهریور 1387 ساعت 23:26

در بین مزامیر داود (ع) در مزمور 149 (و بسیاری دیگر) در آیه (بند) 3 چنین آمده است: نام او را با رقص تسبیح بخوانند، با بربط و عود او را بسرایند.‏..
همانند این رقص تسبیح یا «رقص» در نزد صوفیان رقصی پدید آمده است و صوفیان مبادرت به چنین رقصی که اصطلاحاً آن‌را رقص سماع گویند، می‌نمایند و این سماع یکی از برنامه‌های عملی مسلک تصوف است. حالت وجد و سماع در صوفیان (که بعضاً افرادی با روحی لطیف هستند) غالباً با شعر و موسیقی و یا سخنان دلکش پیر آغاز می‌گردد و در هنگام سماع و در حلقه ذکر این دف است که با نوای خود سالک را تا مرحله‌ای از بی‌خودی پیش می‌برد و از آنجاست که سالک با هماهنگ کردن ریتم ذکر با نوای دف خواسته یا ناخواسته به هماهنگی با کل جمع سماع کننده می‌رسد و اینجاست که دف مسبب رفتن به سماع و ایجاد خلسه و خلجان و نهایتاً وصال به حق می‌گردد و به همین دلیل است که هر گاه دفی در هنگام نوختن پاره می‌شود صوفیان بر دف لفظ شهید را اطلاق می‌نمایند. در ارتباط با اهمیت سماع مولوی چنین می‌گوید: چون مشاهده کردیم که به هیچ نوع به طریق حق مایل نبودند و از اسرار الهی محروم می‌ماندند به طریق الطافت سماع و شعر موزون که طباع مردم را موافق افتاده است، آن معانی را در خورد ایشان دادیم.‏


با شرح این مقدمه قصد آن ندارم تا وارد بحث تشریحی پیرامون کاربردهای عرفانی این ساز بشویم بلکه این مقدمه‌ای بود بر بحث پیرامون علل ورود دف به مسلک تصوف و اهمیت یافتنش.‏


متأسفانه ما تاریخ دقیقی از ورود دف به جمع‌های صوفیانه و کاربرد آن در مسأله سماع نداریم اما می‌دانیم که در قرن سوم هجری هنگامی که ذوالنون مصری (فوت 245 هـ) از زندان متوکل آزاد شد صوفیان در مسجد جامع بغداد به دور او گرد آمدند و درباره‌ی سماع از وی اجازه گرفتند، و قوال شعری خواند و ذوالنون هم ابراز شادی کرد.‏


استاد عبدالرحمن بدوی درباره‌ی سماع می‌نویسد: نخستین حلقه سماع را علی تنوفی یکی از یاران سری سقطی متوفی 253 هجری در بغداد برپا کرد.‏


قبلاً گفتیم که قوالان عرب اصولاً از دف برای نگاه داشتن ضربه‌های تقطیع در وزن شعر استفاده می‌کردند. بنابراین شاید بتوان گفت ابتدا دف بدین وسیله به محفل‌های صوفیانه وارد گردیده و بعدها در مسأله سماع بطور جدی مورد استفاده قرار گرفته است، و آنچنان مورد استقبال و توجه صوفیان قرار گرفت که مولوی در این ارتباط چنین می‌گوید:‏


مست شدند عارفان، مطرب معرفت بیا

زود بگو رباعیی، پیش درآ، بگیر دف


و برای آن منزلت و شخصیتی خاص قایل گردیدند و به آن القاب و صفات متعدد نسبت دادند که در زیر به چند نمونه‌ی کوتاه آن می‌پردازیم:‏


نظامی گنجوی ـ تشبیه دف به ساغر و می و گلاب‌دان:‏


یکی بر جای ساغر دف گرفته

یکی گلاب‌دان بر کف گرفته


حافظ ـ حکایت کننده‌ی اسرار عشق:‏


حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنی‌ست

به ناله‌ی دف و نی در خروش و ولوله بود
مولوی ـ

میا بی دف به گور من زیارت که در بزم خدا غمگین نشاید
و یا

بی دف بر ما میا که ما در سوریم برخیز و دهل بزن که ما منصوریم
و بسیاری دیگر از این قبیل.‏


سماع در محافل صوفیانه در زمان مولانا به اوج خود رسیده بود و در حدود این قرن سماع به شکل بسیار گسترده در بین صوفیان رایج بود در این باب هجویری چنین نوشته است: من دیدم از عوام، گروهی می‌پنداشتند که مذهب تصوف جز این (جز سماع) نیست.‏


حضور دف در مجالس سماع


اهمیت دف جدای از آن‌که از نظر موسیقیایی در مد نظر باشد، در جایگاه عرفان و تصوف و سوق سالک به حالت جذبه، دارای مقام و ارجی به سزاست.‏


دقیقاُ نمی‌دانیم که از چه زمان و توسط چه کسی دف به خانقاه برده شد، اما می‌توان دانست که تأثیر دهی خاص آن، برایش پایگاهی مقدس به‌وجود آورده، در دف سه حال و مقام خاص برای سالک نهفته است که در هیچ یک از آلات موسیقی نیست:‏


اول) حفظ و ایجاد کیفیت پرده برای صوفی.‏

دوم) تأثیر روانی با پدیده‌های برون ریزی، از طریق کوبش، که هر چه هیجان بیشتر شود، کوبش‌ها محکم‌تر و شدیدترند و یا برعکس، و هر چه کوبش‌ها شدیدتر و بجا باشند، در حضار و نوازنده هیجان بیشتر و خلجان عمیق‌تری ایجاد خواهد شد.‏ سوم) نیایش و مناجات در شکل نواختن آن، که نوازنده و یا بهتر بگوییم، کوبنده، با به کف گرفتن دف به صورت دست‌های در حال نیایش به سوی بالا با توجه به تأثیر روانی از طریق کوبش‌ها، و به وجود آمدن نوعی خلسه‌ی هیپتوتیکی، حالت تسلیم و تضرع به درگاه معبود در خود می‌یابد.‏ و این سه حالت در هیچ‌یک از آلات و ابزار موسیقی تا به این حد نهفته نیست. نی و سه‌تار و دیگر وسایل موسیقیایی که هر یک به تناسب حال و مجلس، حالت و موقعیت روانی ـ عرفانی خاصی به‌وجود می‌آورند، هیچ‌کدام جامع هنر دف برای عارف نیستند. که استتار و در پرده بودن سالک و صوفی، خود مسأله مهمی است و بیهوده نبوده است که پیران و شیوخ مجالس حال در اجتماع وجد و حال، در پشت پرده سماع می‌نشستند و نوازندگان و دیگر سالکان و اغیار را در آن سوی پرده می‌نشاندند تا به هنگام سماع و تأثیرپذیری از نوای موسیقی و شعر خوانی قوالان، کسی شاهد تغییرات حالات چهره ایشان نباشد، که خود حدیثی مفصل در چرایی آن دارد و باید در جمع خامان و نامحرمان بود و دید تا علت را دانست.‏ برجستگی‌های هنر دف نوازی وابسته به این اصل است که در دست و کف چه کسی کوبیده شود و امواج کوبش آن، با محاسبة کدام اهل دقت و فن و بصیرت، به ارتعاش درآید، تا تأثیر مورد نظر از آن حاصل گردد، که از گذر تصوف و عرفان، به روان شناسی و از آن به محاسبات فیزیکی و بحث تأثیر و میدان و دامنه ارتعاش امواج خواهیم رسید و سخن به اطناب خواهد کشید و هر یک از این مقولات خود میدانی وسیع برای بررسی‌های دقیق علمی خواهند داشت که در این مختصر نخواهد گنیجد.‏ بیهوده و تصادفی نبوده است که مولانا اشعار و تغزلاتی را که در مجالس وجد و حال فی‌البداهه می‌ساخت جملگی ضربی و ریتمیک و به قول عروضیان از نظر اوزان شعری دارای اوزان دوری هستند، که در کوبه‌های دف جز به همان آهنگ و وزن، نمی‌توان سخنی سرود و پایکوبی کرد، که گاه همان پایکوبی‌ها، خود یاور و کمک پنجه‌های نوازنده‌ی دف است.‏ ساز دف در بین سلاسل مختلف صوفیه ایران و بالاخص اهل حق و قادریه منزلت و قربی به سزا دارد. در بیان این معنا احمد بن محمد بن الطوسی عارف قرن هفتم چنین گفته است: حرکات وجود آدمی دو سبب دارد، یا از داخل بود و یا از خارج، اگر داخل بود آن را جذبه گویند و اگر خارج بود آن را دف گویند. دایره دف اشارت است به دایره اکوان و پوست که بر دف مرکب است اشارت است به وجود مطلق و ضربی که بر دف وارد می‌شود اشارت است بر ورود واردات الهی که از باطن بطون بر وجود مطلق وارد می‌شود. سلاسل مختلف صوفیه تا آن حد برای ساز دف قداست و حرمت قایلند که بدون وضو و طهارت دست بدین ساز نمی‌برند، با چنین مقام والا و اذعان به این‌که معلومات و ادراکات و فنون ما از این موهبت الهی بسیار ناچیز است، باعث گردیده که بسیاری از دف نوازان و اساتید مجرب و چیره دست جز در محافل انس و خانقاه‌ها دست به ساز نبرند و از مطرح شدن و ابراز وجود در صحنه موسیقی این مرز و بوم خودداری نمایند لیکن در زمان حاضر به گفته صاحبان فن موسیقی چند نفر معدود نوازندگان حسابگر بر دف هستند که نه تنها دانا و مسلط بر این فن می‌باشند، بلکه سعی در تکامل، گسترش و آوردن سبکی نو در نواختن این ساز را دارند که از آن بین آقای مسعود حبیبی به حق، کوشش بسزا در این راه داشته‌اند و ارج هنر ایشان، بیشتر از آن جهت است که سعی در انتقال هنر و دانش خود به دیگران دارند و از همین رهگذر به تألیف و تدوین تجارب ارزشمند خود در اینجا برآمدند، آرزومندم دیگران بیش از حقیر بهره‌مند گردند.‏


نویسنده : افشین بهدادیان
منبع : www.thedaf.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد