KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

چرا خداوند مادران را آفرید

 

 

وقتی خدا مادران را می آفرید در روز ششم تا دیروقت کار می کرد.
فرشته‌ای اومد و پرسید: چرا اینقدر روی این یکی وقت می گذاری؟
و خدا پاسخ داد :
می دونی چه خصوصیاتی در نظر گرفتم تا درستش کنم ؟

 

 

 

 

 

باید قابل شستشو باشه ولی پلاستیکی نباشه. بیش از 200 قسمت قابل حرکت داشته باشه که قابل تعویض باشند. و باید بتونه از همه جور غذا استفاده کنه. .باید بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگیره . با یه بوسه که از زانوی زخمی تا قلب شکسته رو شفا بده. و همه اینها رو باید فقط با دو تا دست انجام بده.
فرشته تحت تأثیر قرار گرفته بود .
فقط دو تا دست غیر ممکنه . مطمئنی این یک مدل درست و استاندارده ؟
این همه کار برای امروز زیاده بقیه‌اش رو بگذار برای فردا و تکمیلش کن
نمی تونم دیگه آخرای کارمه. چیزی نمونده که موجودی را که محبوب قلبم هست رو کامل کنم.
وقتی بیمار می شه خودش، خودش رو معالجه می کنه و می تونه 18 ساعت در روز کارکنه .
فرشته نزدیکتر اومد و زن رو لمس کرد:
این که خیلی لطیفه!!
بله لطیفه. ولی خیلی قوی درستش کردم . نمی تونی تصور کنی چه چیزهایی رو می تونه تحمل کنه و بر چه مشکلاتی پیروز بشه.
فرشته پرسید : می تونه فکر کنه ؟
خدا پاسخ داد : نه تنها فکر می کنه می تونه استدلال و بحث و گفتگو کنه .
فرشته گونه زن رو لمس کرد: "خدا فکر کنم بار مسئولیت زیادی بهش دادی ! سوراخ شده و داره چکه می کنه !"
خدا اشتباه فرشته رو تصحیح کرد : چکه نمی کنه - این اشکه .
فرشته پرسید :به چه دردی می خوره ؟
اشکها روش او هستند تا غمهاش، تردیدهاش، عشقش ، تنهائیش، رنجش و غرورش را بیان کنه .
فرشته هیجان زده گفت :خداوندا تو نابغه ای فکر تمام چیز های خارق العاده رو برای ساختن مادرها کرده ای ..
فقط یک چیزش خوب نیست.
خودش فراموش می کنه که چقدر با ارزشه . 

 

تقدیم به مهربانترین موجود عالم

نظرات 9 + ارسال نظر
مینا پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 21:19

آخخخخیییییی.....خیلی خوب بود عزیزم مرسییی که یادآوری کردی

نرگس پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 21:33


عالی بود مهساااااااااااا

رویا IT پنج‌شنبه 14 شهریور 1387 ساعت 22:15

<خودش فراموش می کنه که چقدر با ارزشه!>

مرسی مهسا جان!


م.ر جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 01:22

نه تنها خودش فراموش می کنه ارزشش رو بلکه ما هم فراموش می کنیم

مائده خلیلی جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 10:59

مهسا جون خیلی خیلی قشنگ بود.
موفق و پیروز باشی.

سروش فرنودی جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 14:07

خیلی متن زیبا و تاثیر گزاری بود ممنون

فائزه غلامی جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 15:46

آخی چقدر قشنگ بود.
مرسی مهسا جان.

احمد IT جمعه 15 شهریور 1387 ساعت 16:48

...

[ بدون نام ] شنبه 16 شهریور 1387 ساعت 00:59

ممنون مهسا جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد