KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

قانون مذکر؛آقاتهرانی:لایحه حمایت ازخانواده از عوامل تحکیم آن است

“اختیار همسر دائمی بعدی، منوط به اجازه‌ی دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجرای عدالت بین همسران می‌باشد.” (ماده‌ی ۲۳ لایحه‌ی حمایت از خانواده)

در حالی که اعتراض جامعه نسبت به لایحه اصطلاحا حمایت از خانواده هر روز بلندتر شنیده می‌شود٬ مجلسیانی که بیش از ۵۰ تن از آنان بیش از یک همسر اختیار نموده‌اند در پی تصویب آن بوده و مرتضی آقاتهرانی، عضو کمیسیون آموزش٬ مجلسیان را به توجه ضرورت و اهمیت تصویب این لایحه فرا خوانده و آن را از عوامل تحکیم دژ خانواده شمرده و علت اختلاف در برخی از کشورها را شکسته شدن دژ مستحکم خانواده بر می‌شمارد!

حال آنکه این لایحه خود عواقب سهمگینی٬ آنچنان که تنها از ماده‌ی ۲۳اش

بر می‌آید در پی دارد٬ در این نوشتار تلاشی بر آن داریم تا بررسی موشکافانه‌تری بر این لایحه با تفسیری دینی از آن داشته باشیم...

.

بسیاری از قوانینی که در کشور ما به مورد اجرا در می‌آیند منبعث از دین اسلام است. این قوانین توسط فقیهان، از متون دینی - قرآن و روایات - و یا از سنت (روش و منش پیامبر و در تشیع علاوه بر آن رفتار و اقوال امامان شیعه) استنباط می‌شود و برای معتقدان و مقلدان لازم الاجرا است. از طرفی در ایران، خصوصا پس از انقلاب ِ اسلامی این برداشت‌های فقیهانه مبنای حقوقی بیشتری یافته‌اند و در شکل قانونی متجلی شده‌اند. یکی از این قوانین، تعدد زوجات است. یعنی مرد می‌تواند همزمان بیش از یک همسر ِ دائم اختیار کند و تعداد همسران تا چهار نفر مجاز و حلال شناخته شده است.(سوره نساء آیه ۳) در فقه شیعه در کنار همسران دائم، مرد می‌تواند تعداد نامحدودی همسر صیغه‌ای اختیار نماید که به آن متعه (Concubine) می‌گویند.(سوره نساء آیه ۲۴)

 

عقد موقت به اتفاق فقهای امامیه مشروع است و قرآن با صراحت آن را بیان کرده است. (در آنجا که می‌فرماید:” فما استمتعتم به منهن فا توهن اجورهن”) و ادعای نسخ آن ثابت نشده است. و اینکه برخی از صحابه آن را حرام کرده‌اند ،بدعت و نو آوری در دین است که مردود می‌باشد.” (۱)

 

همچنین در اسلام رابطه با کنیز مباح دانسته شده است، حتی کنیز شوهر دار (به روایتی)

 

” و بنابراین جمله‌ی :” الا ما ملکت ایمانکم در این مقام خواهد بود که حکم منعی که در محصنات بود از کنیزان محصنه بردارد، یعنی بفرماید زنانی که ازدواج کرده‌اند، و یا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثنای کنیزان که در عین اینکه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به این معنا که صاحب کنیز که او را شوهر داده می‌تواند بین شوهرش حائل شود، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگیرد، و آنگاه خودش با او همخوابگی نموده،دوباره به شوهرش تحویل دهد، که سنت هم بر این معنا وارد شده است.” (۲)

 

“بنده وکنیز جز به اذن و اجازه مولای خود نمی‌توانند با کسی ازدواج کنند.”(۳)

 

لایحه‌ی به اصطلاح حمایت از خانواده در ماده‌ی ۲۳ خود تعدد زوجات را به شرط احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجرای عدالت بین همسران از سوی دادگاه، مجاز دانسته است. این لایحه خصوصا ماده ۲۳ موجبات اعتراض بسیاری از فعالان حقوقی و … را به دنبال داشته است. این فعالان این قانون را غیر عادلانه و در تضاد با کرامت انسان دانسته‌اند. بحث عدالت از مباحث بسیار مهم و گسترده در علم کلام بوده است. در ماده‌ی ۲۳ این لایحه نیز شرط اجرای عدالت از شروط مهم اختیار همسر دائم دیگر ذکر شده است.

 

آیا این قانون عادلانه است؟

 

در تاریخ کلام اسلامی دو شاخه‌ی مهم از متکلمین وجود داشته‌اند که با عنوان اشاعره و معتزله از آنان نام برده شده است. اشاعره برای اخلاق، حسن و قبح ذاتی قائل نیستند. آنها بر این باور بوده‌اند که هرچه خداوند به آن امر فرماید، حسن و هر چه نهی فرماید، قبح خواهد بود. اشاعره برای مثال، دروغ گویی را از آن جهت نا پسند می‌دانند که خداوند ما را از آن نهی فرموده است و اگر چنین نهی‌ای در کار نبود دروغگویی عمل ناشایستی به حساب نمی‌آمد. هر سخن و فعلی که از خداوند صادر شود ،عین  ِصواب و ثواب است و مثوبت در پی خواهد داشت و هر چه از آن نهی فرماید، زشتی است و عقوبت سر انجام آن است. هر چه از آن خسرو خوبان صادر شود شیرین است.”هر چه آن خسرو کند شیرین کند”.

 

اعتزالیون اما چنین نمی‌اندیشیدند. آنان برای اخلاق و امور اخلاقی ، حسن و قبح ذاتی قائل بودند. دروغ‌گویی عملی ناپسند است و به همین دلیل خداوند ما را از آن نهی فرموده است. نه این که چون خداوند نهی فرموده است، دروغ گویی قبیح است. این دو گروه از متکلمین وقتی به متون دینی رجوع می‌کردند هر یک برداشت خود را داشتند. در مورد مفهوم عدالت نیز چنین بوده است. عدالت آن چیزی است که خداوند ما را به آن دعوت کرده است (اشاعره)

 

در باور اشاعره عدالت معنایی فرازمانی -فرامکانی دارد. که در متن دین (قرآن) به آن اشاره شده است. وقتی در قرآن تعدد زوجات مجاز دانسته شده است (سوره نساء آیه ۲۴) معنای آن این است که اولا: این عمل عادلانه است و ثانیا: برای همیشه و در همه ی زمان‌ها و مکان‌ها این کار عادلانه تلقی می‌شود. معتزله چنین نمی‌اندیشیده‌اند. هدف این نوشته ارائه‌ی قرائتی دیگر از مقوله‌ی تعدد زوجات نیست بلکه تفطن به این امر است که پیش داوری‌ها و تعاریف پیشین ما در فهم ما از کلام بسیار تاثیر گذار است. آنچه در فهم ماده ۲۳ از لایحه حمایت از خانواده به ذهن متبادر می‌شود آن است که قانون گذار قرائتی اشعری مسلکانه از مفهوم عدالت داشته است. می‌گوید: چون جواز تعدد زوجات در کلام خداوند صادر شده است این عمل، عملی عادلانه است و این عدالت، فرازمانی -فرامکانی است. این قرائت، تعدد زوجات را نص صریح کلام خداوند می‌داند از این رو به اجتهاد در نص باور ندارد و این ماده بر این مبنای تئوریک اختیار همسر دائم بعدی را به رسمیت شناخته است. بسیاری از متفکرین دینی از نص مراد متن یا نوشته‌ای که وضوح کاملی دارد که جز یک معنای واحد را بر نمی‌تابد نداشته‌اند و اصولا نص را به دلیل طبیعت زبان بسیار نادر دانسته‌اند.

 

”نادر دانستن نص به دلیل طبیعت زبان است که در دلالت آن تجرید وتعمیم راه دارد. هم از این روست که دلالت بخشی در زبان به طور کلی و در متون بر جسته ی (ادبی) به طور خاص، جدا از دیالکتیک متن و خواننده نیست.تعیین معنای راجح از معنای مرجوح در “ظاهر” یا ” موول” به افق ذهنی و نگرش خواننده وابسته است”(۴)

 

همانطور که گفته شد هدف نویسنده‌ی این سطور ارائه‌ی قرائت و برداشت دیگری از قرآن در مقوله‌ی تعدد زوجات نیست که بخواهد از این طریق حکم به ناعادلانه بودن تعدد زوجات دهد و تنها توضیح این مهم است که عدالت، تعریفی فرا تاریخی ندارد و چه بسا امری در زمانی عادلانه و در زمانی دیگر غیر عادلانه باشد. بسیاری از اندیشمندان دینی احکام موجود در قرآن را احکامی متعلق به زمانی خاص می‌دانند که در آن زمان از مصادیق عدالت بوده است. احکامی که متعلق به قوم عرب در زمان پیامبر اکرم بوده است. ”عربی دانستن دین اسلام نادیده گرفتن سهم غیر عربان نیست اما نکته اینجاست که مفهوم “غیر عرب” در اینجا غیر دقیق است مگر آنکه عربیت را مفهومی “نژادی” بدانیم،نه فرهنگی. … باید ملاک تفکیک امت ها و ملت ها “فرهنگ” باشد که مهم‌ترین ابزار ان زبان است. وقتی از منظر فرهنگی به اسلام بنگریم، آن توهم نادرست که عربیت را از اسلام جدا می‌کند از بین می‌رود. از منظر فرهنگی اسلام دین عربی است و از این بالاتر، مهم‌‌ترین درون مایه‌ی عربیت و اساس تمدن و فرهنگ عرب است.”(۵)

 

فرهنگ عرب در زمان پیامبر تعدد زوجات را امری ناعادلانه نمی‌دانسته است. هر چند قبل از اسلام در اعراب محدودیتی برای تعدد زوجات وجود نداشته است و اسلام برای آن حدود قائل شده است. روح تفکر امروز بشر تعدد زوجات را امری نا عادلانه می‌داند حتی اگر مرد دارای تمکن مالی باشد و بتواند بین همسران خود به عدالت! رفتار کند. قانون گذار در این ماده با نگاهی مرد سالارانه به نهاد خانواده می‌نگرد. پیش فهم‌ها و پیش فرض‌های نادرست خود را در برداشت خود از عدالت دخالت می‌دهد. آیا مردان دارای ثروت را از حق تعدد زوجات بهره مند دانستن خود ناعادلانه رفتار کردن بین مردان غنی و فقیر نیست؟ از هر طرف که به این ماده‌ی لایحه نظر افکنیم ناعادلانه بودن آن آشکار است.

 

اگر قرآن وحی خداست - که به باور مسلمانان هست- و اگر خداوند به عدالت امر می‌کند - که می‌کند - پس باید قرائتی از این متن ارائه داد که با عدالت - زمانی و مکانی- سازگار باشد.

 

“متن معنای خود را بر دوش ندارد، متن را باید در زمینه قرار داد،متن مصبوغ و مسبوق به نظریه است،تفسیر آن سیال است و پیش فرض‌ها در اینجا نیز به همان قوت مؤثرند که در هر قلمرو دیگر از فهم. … حال,چون پیش فرض‌ها عصری هستند می‌توانند تحول یابند و در واقع تحول هم می‌یابند. و لذا معرفت دینی یا علم دین که محصول فهم بشری است،دستخوش تحول مستمر می‌شود. … پس دین خود صامت است و چون تفسیر متن ماهیتا امری جمعی و قائم به جامعه‌ی متخصصان است (نظیر تمام فعالیت های علمی دیگر) پس موجودی سیال،متحول و مستقل از فرد فرد مفسران و مشتمل بر صحیح و سقیم و متضمن پاره‌ای از اندیشه‌ها و تصورات مشکوک است و از منظر تکاملی،موارد سقیم آن همان قدر اهمیت دارند که موارد صحیح.

**********

 

(۱) لمعه‌ی دمشقیه شیخ ابی عبدالله شمس الدین محمدبن جمال الدین مکی العاملی(شهید اول) جلد دوم انتشارات دارالفکر ۱۳۸۳ ص ۷۰

 

(۲)تفسیر المیزان علامه محمد حسین طباطبایی جلد ۴ ترجمه‌ی سید محمد باقر موسوی همدانی ص ۴۲۵

 

(۳) لمعه‌ی دمشقیه ص ۷۲

 

(۴) معنای متن (پژوهشی در علوم قرآن) نصر حامد ابوزید ترجمه‌ی مرتضی کریمی نیا انتشارات طرح نو ۱۳۸۰ ص ۳۰۴

 

(۵) همان ص ۶۶

 

(۶) بسط تجربه ی نبوی عبدالکریم سروش انتشارات صراط ۱۳۷۸


برگرفته از نوشتار بهزاد مهرانی با عنوان قانون مذکر

 
نظرات 13 + ارسال نظر
تقدسی شنبه 26 مرداد 1387 ساعت 18:35

زن میتونه موقع عقد شرط بذاره که شوهرش بدون اجازه اون زن دیگه‌ای نگیره. اگه به زور بخواید این شرط رو به مرد تحمیل کنند، خلاف اون آزادیه که شما ازش دم میرنید، بلکه باید آزادانه در هنگام عقد نظر دو طرف رو محترم شمرد و کسی رو مجبور به کاری نکرد. مگه نمیگی آزادی؟! این جواب با منطق(!) خودتون!
حالا منطق ما:
عدالت ذاتا خوبه و خدا هم به غیر خوبی امر نمیکنه. ولی این همه ماجرا نیست پسر خوب! اینکه مصداق عدالت چیه، چیزی نیست که بخوای به همین سادگی جوابشو بلد باشی. کی گفته اگه مردی ۴ تا زن بگیره، خلاف عدالته. مگه زن داتا حقی به گردن مرد داره که مرد بخواد حقشو ضایع کنه؟! اگه تونستی عقلا و منطقا ثابت کنی که اینکار خلاف عدالته، اونوقت بیاید در مورد اشاعره و معتزله، صحبت کنید. مشکل شماها این جاست که حاضر نیستید برای فرضیاتی که بدون منطق وارد ذهنتون شدند، دلیل منطقی پیدا کنید و به سلیقه خودتون عدالت رو تعریف میکنید. منتظر اثبات عقلی و منطقیت هستم.

دوست من ای کاش اندکی تفکر٬ تعقل و منطق در گفتارتان بود تا قابل پاسخی باشد...
اما با تمام وجود سعی می‌کنم تا در قبال پاسخ به ظن خود٬ منطقیتان پاسخی را مبذول دارم...

در باب قسمت اول پاسختان باید عرض نمایم که دوست من٬ متأسفانه شما در نگاهی که فرمودید٬ تنها قدر به دیدن مقابل خود هستید و اولا نه به زمان گذشته نظر دارید و نه... و اصطلاحا تنها نوک بینی خود را نظاره می‌کنید و بس...
دوست عزیز٬ در زمان گذشته اولا شرایط پیش آورده‌ی کنونی نبود که جامعه را به چنین انحطاطی کشند که رسما و قانونا بتوان همسر دومی اختیار نمود٬ و اینگونه اخلاق رو به انحطاط نمی‌رفت که افراد در فکر گنجانیدن چنین قیودی بوده و چنین اعمالی را به انجام برسانند٬ و بنابراین اکنون نیز دارای توانایی گنجانیدن چنین قیدی نمی‌باشند٬ بنابراین قید شما به مثابه سرابی می‌ماند!
اما نکته‌ای که حائز اهمیت است این نیست که چنین قیودی بیاید و یا خیر٬ نکته هائز اهمیت است این است که بدین وسیله امر ازدواج‌های مکرر باب شده و جامعه را به سوی انحطاط اخلاقی می‌برد!

اما در باب قسمت دوم پاسختان که بسی تأسف آورتر است...
دوست من فرمودی مگر زن ذاتا حقی دارد و یا خیر...
اگر اینگونه غیر منطقی بحث کنیم که پس مرد هم حقی بر زن نداشته و آن زن نیز می‌تواند هر تعداد ازدواج دیگر که می‌خواهد بکند!

اما اگر کمی منطقی‌تر به این ماجرا بنگریم٬ می‌بنیم که از انگیزه‌های اصلی که حقوقی را برای طرفین پدید می‌آورد چیست...؟!!!
به گمانم این حق دو جانبه و هدف اصلی آن عواطف و احساسات و عشقی است که بوجود آمده٬ و دو طرف با یکدیگر مزدوج شده‌اند تا این احساسات و عشق را تقسیم کنند٬ حال این حق دو جانبه را نمی‌دانم طبق چه معیاری می‌توان با زنان و یا مردان متعددی تقسیم نمود٬ و طبق چه پارامتر آن را به عدالت تقسیم نمود!!!!

امید به آنکه راه تقسیم عادلانه عواطف و انحطاط اخلاقی بیشتر جامعه را در پاستان شنوا باشیم...

تقدسی یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 09:36

قسمت اول رو که فکر کنم خودتونم متوجه نشدید چی جواب دادید، چه برسه به من!
و اما قسمت دوم: اتفاقا تو همون نظر قبلیم میخواستم به این نکته اشاره کنم که مرد هم هیچ حقی بر زن نداره و اگر زنی بخواد چند تا شوهر کنه، مرد ذاتا حق جلوگیری از او را ندارد. ولی آقای با منطق! مرد حقی بر زن ندارد، ولی خدا که بر همه موجودات مملوک خود حق دارد. او تعیین میکند که کی چه حقی داره و کی چه حقی نداره. اگه خدا میگفت زن میتونه ۴ تا شوهر کنه ولی مرد نمیتونه، من این حرف خدا رو هم روی چشمم میذاشتم. البته میدونم که هنوز تو مبانی اصول دین مشکل دارید ولی به هر حال اگه بخواید این مشکلات براتون حل بشه باید اول اصول دین رو برای خودتون اثبات کنید تا بعد...!
راستی برای ناعادلانه بودن ازدواج مجدد، عجب منطقی آوردی. کی گفته باید عشق دوطرف فقط بین خودشون تقسیم بشه؟ این حق کجا آورده شده؟ دلیییییل؟! قرار نشد با کلمات بازی کنی. با عقل و منطق اثبات کن. منتظر یه دلیل عقلی هستم از جانب شما دوست عزیز...

نه کژتابی در گفتارم گنجانیده شده بود٬ و نه پیچیدگی و نه.... تا آن را غیر قابل فهم نماید٬ و به گمانم عدم وجود صرفه‌اش موجب این امر گردیده...

اما در قسمت دوم٬ دوست من اگر عشقی بین دو فرد وجود نداشته باشد و این عشق منحصر نباشد و متمایز٬ که دیگر از چه ارزش وجودی برخوردار است...؟!!!
اینگونه به نظر می‌آید که دیگر ازدواج اینگونه از جانب شما مورد تفسیر و خوانش قرار می‌گیرد که به مثابه معامله‌ای است که هر فردی که دارای تمکن مالی بیشتری است می‌تواند ازدواج‌های بیشتری کرده و حرم‌سراهای بیشتری برپا سازد...

نه دوست من٬ اگر شما دم از اصول دینی می‌زنید که از آن آگاهی ندارم٬ به گمانم شما از اصول ابتدایی‌ترین اصول اخلاقی و دینی آگاهی نداشته و رو به اضمحال و پایمال این اولی‌ترین اصول اخلاقی می‌روید...

دوست من٬ دینی که دم از آن می‌زنید آمده تا اخلاق را برایتان پدید آورد٬ و اگر موجب پایمالی آن می‌گردد کمی کاوش و تشکیک نمایید تا به راه اصیل خود بازگردید...

شفیعی یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 13:30

واقعا متاسفم.افتضاحه.افتضاحه.چنان چه مرد نتوانست عدالت را برقرار کند تعهدی از جانب دادگاه از وی گرفته میشود که اگر باز هم نتوانست دادگاه مجددا تعهد میگیرد.بدون ضمانت اجرا.افتضاحه.

اخلاق را آنچنان به انحطاط کشانیده‌اند که اینگونه ازدواج‌های مجدد را قانونی نموده و قبح اینگونه اعمال به دور از انسانیت را نیز فرو می‌ریزند...

حمید توکلی، IT یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 14:10 http://www.kntoosi.com

به نظرم این قوانین تاثیر قابل توجهی در زندگی مردم و فرهنگ نداره و بیشتر نمایشی هست، و این تصور که میشه از طریق قانون فرهنگ رو کنترل کرد، تصور غلطیه!

امید به انکه ایرانی همواره اصالت و فرهنگ خود را حفظ کند و اینگونه اخلاق مضمحل ترویج نیابد تا جامعه را به انحطاط نکشد...

بهزاد مهرانی یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 18:49 http://www.behzadmehrani.net

دوست گرامی! اگر زن بخواهد همزمان چند شوهر داشته باشد نه تنها نمی تواند بلکه سنگسار هم می شود اما مرد می تواند این یعنی ناعادلانه و گمان نمی کنم نیاز چندانی به استدلال داشته باشد.

به مسأله جالبی اشاره نمودید...
سپاس از عنایت و دقت نظر شما دوست گرامی...

حمید توکلی، IT یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 20:10 http://www.kntoosi.com

بهزاد جان!

عدالت آن است که هر چیز در جای خود قرار بگیرد!
نه آنکه هر چیز مساوی با دیگر چیزها باشد!

در همکلاسی مجالی برای باز کردن بحث های فرهنگ جنسی نیست اما یک سوال می پرسم از تو :

در جامعه ی غرب و حتی در جامعه ی ایران، عملا چیزی به اسم تعدد زوجات منفور بوده و جایگاهی در فرهنگ جنسی ندارد!

اما آیا در فرهنگ جنسی غرب، یا فرهنگ جنسی ایران، همه چیز در جای خود قرار گرفته است!؟

آیا فرهنگ جنسی ما یا فرهنگ جنسی غرب یا حتی شرق، فرهنگ جنسی ای عادلانه است؟

اااا یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 21:33

به تقدسی بگید حالا که بحث شرط ضمن عقده اگر زنش بخواهد ۲ شوهر بکنه و اگر دین هم با این مسئله مشکله نداشت ایشون رضایت میداد خواهشا منطقی جواب بده یا اگه بابات با این قانون بره ۲ یا ۳ تا زن بگیره و بالا سر منزل اصلیشون (همون نه نه محترمتون) هو بیاره شما چه عکسل عملی دارید یا اگه شوهر خواهرتون
بخواهد برای خواهرتون دو جین هو بیاره آیا شما هم مشتاقانه براش هورا میکشید

برات متاسفم که چون شوهر مطلوبت سرکار همه چیز رو تایید میکنی انگار که همه کار های اینها از نزول وحی

من نمیدونم تو با این اندازه فکر چطوری برققبول شدییا خوندی؟

نکنه سهمیه بسیج استفاده کردی کلک

واقعا اگر خود را در چنین جایگاه‌هایی قرار دهیم آیا می‌توانیم باز هم چنان سخن گوییم...؟!!!
ممنون از تمثیل جالب تو دوست عزیز...

۱۱۱ یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 21:35

همون بالاییم اشتباه شد بجای شوهر مطلوب باید مینوشتم دولت مطلوب

هر چند برای این بسیجی ها شوهر تا دولت

تقدسی یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 22:32

فقط داری با کلمات بازی میکنی آقای صفری! تو فکر میکنی مثلا با این قوانین یا عدم اون، عشق بر زندگی حاکم میشه؟! عشق زوری!!! عجب عشقی میشه. مثلا فکر میکنی اگه مرد مجبورا نره زن دوم بگیره، عاشق زن اولش میشه. عشق یه چیز درونیه و قانونپذیر نیست. پس پیشفرض شما که میگید با عدم این قوانین، عشق بیشتر میشه، سرابی بیش نیست. ما بحثمون عشق نیست، بحثمون سر حق و محق بودنه. خیلی با منطقی!! عشق خیلی فراتر از این حرفاست. عشق تو زندگی با قانون و دادگاه ایجاد نمیشه. عشق از درون زن و مرد میجوشه نه اینکه به زور اونو وادار به عاشق بودن کنی. خیلی جالبه. هیچکس نمیتونه با منطق این قانون رو رد کنه.
------------
شما همانطور که به زعم خودتون میگید مرد حق نداره ازدواج مجدد کنه، همانطور هم باید قبول کنید که زن هم حق نداره به زور شوهرش رو وادار کنه که موقع عقد شرط اون رو بپذیره. مگه نمیگید آزادی؟! هر کس هر شرطی خواست موقع عقد بذاره. چه زن و چه مرد. کسی هم کسی رو مجبور نکرده که با شخصی که نمیخواد شروط اون رو بپذیره ازدواج کنه.
-----------------
و اما جواب جناب «ااااا.....»
اگه با فرض اینکه دین بگه ازدواج مجدد زن اشکال نداره و زن من هنگام عقد بخواد شرط بذاره که ازدواج مجدد کنه، من رضایت نمیدادم و میرفتم با زنی ازدواج میکردم که این شرط رو نذاره. به همین ترتیب زنی هم که شوهرش این ظرط رو نمیپذیره میتونه بره با مردی ازدواج کنه که هر شرطی گذاشت بپذیره. آزادی کامل! کسی حق نداره دیگری رو مجبور کنه. در ضمن وقتی من از این قانون دفاع میکنم به این معنی نیست که حالا من میخوام ۴ تا زن بگیرم. همون یکیشم اگه گیر بیاریم از سرمون زیاده. اگه زنم هم موقع عقد شرط اجازه از اون رو برای ازدواج مجدد بذاره، میپذیرم؛ چون احساس نیازی به ازدواج مجدد نمیکنم. حتی اگه خیلی از شروطی که شماها ممکنه قبول نکنید (از جمله شرط طلاق) رو هم به شرط مهریه کم میپذیرم. من اینجا فقط از دستورات خدا دفاع میکنم. اونم کاملا منطقی. من کاری به دولت ندارم. من حرف خدا برام مهمه. از اول هم با قانون قبلی مخالف بودم. هر کس هم اگه طبق حرف خدا عمل کرد، من ازش هیچ شکایتی نخواهم داشت. حالا هر کی میخواد باشه.
در ضمن برای دانشگاههای دولتی، بسیج سهمیه نداره گل‌پسر! سهمیه چیز دیگه‌ای هم استفاده نکردم. فکر هم نکن حالا مثلا برق قبول شدن چیز فوق العاده‌ایه. تفاوت این رشته‌ها در چند تا تسته.
---------------
بندگی خدا همینجاها معلوم میشه. اگه راست میگید به دستوراتی که مطابق میل و خواسته خودتون نیست گوش کنید.

دوست عزیز٬ تمثیل جالبی را به کار گرفتید٬ عشق زوری بوسیله عدم وجود قانون چند همسری!!!
اولا خوشحال می‌شوم تا چنین جمله‌ای را که توسط بنده ذکر رفته باشد که بوسیله عدم وجود چنین قانونی عشقی را مستدام داشت بفرمایید!
دوما جالب است که شما می‌خواهید عشق را بوسیله چند همسری مستدام دارید!!!

دوست من٬ به گمانم شما از عشق سخن نمی‌گویید و سخن شما از هوس است٬ چراکه اولا عشق همواره مستدام است و ابدی و هرگزی فانی نبوده و همواره پایدار است٬ و آنچه در حال تغییرات سریع است نامش هوس است و نه عشق٬ پس لطفا ابتدا عشق را اینچنین به ظن خود تعریف نکده و خدشه دار ننمایید.
ثانیا اگر مردی اینچنین هوس‌ران است چه لزومی دارد تا زمانی که می‌خواهد به هوس‌رانی نوینی پردازد هوس قبلی خود را نیز داشته و چند هوس اختیار نماید٬ در حالی آن هوس کهنه برایش ارزشی ندارد؟!!!
می‌توان آن هوس کهنه را پایان داده٬ طلاق گیرد و سپس به سراغ هوس‌های نوین خود رود٬ و یا می‌تواند اصلا هر روز شخصی را صیغه کند٬ و یا به روسپی‌خانه‌ها رود...!!!

امید به آنکه کمی معقول‌تر بیاندیشیم و از تعصبات کور و افکار دگم فاصله جوییم...

حمید توکلی، IT یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 22:58 http://www.kntoosi.com

دوست عزیزم! اااا

اگر مهدی تقدسی تسلیم حقی نباشد، آن حق از حق بودن نمی افتد!

و اگر تسلیم نا حقی باشد، آن ناحق به حق مبدل نمی گردد!

دوستانمان، مهدی و پویا در باب حق گفتگو می کنند و شما از آنچه نفس می پسندد سخن می رانید!

حال آنکه هیچ نفسی الزاما، تسلیم حق نیست و عموما نفس ها بر خلاف جریان حق، در حرکتند!

پس تصور اینکه آنچه نفس من و شما می پسندد، برابر با حق است را از ذهن بیرون کنید!

موفق باشید!

امید به آنکه همواره معقولانه بیاندیشیم و از تعصبات و افکار دگم فاصله جوییم تا به حقیقت واقعی رسیم و نه نفسانی خود...

:: دوشنبه 28 مرداد 1387 ساعت 13:51

همین که هست

@ سه‌شنبه 29 مرداد 1387 ساعت 12:44

به قول بالایی همینی که هست تسلیت تسلیت صفری بی خاصیت

تقدسی سه‌شنبه 29 مرداد 1387 ساعت 15:53

من که از اول هم گفتم، عشق با قانون ایجاد نمیشه. پس تو قانونگذاری اصلا عشق را نباید دخیل کرد. بحث حق و محق بودنه. حالا این حق میخواد به ارضای هوس بیانجامد یا چیز دیگر. اونش دیگه به من و شما مربوط نمیشه. هر کسی حق داره از حقش هر جوری که میخواد استفاده کنه. اینجا نمیشه خیلی باز صحبت کرد، وگرنه در مورد چیزی که تو اسمشو میذلری هوس، خیلی بحثها وجود داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد