KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

شخصیت های محبوب ادبیات جهان در قرن ۲۰

-شازده کوچولو

شازده کوچولو عین فرشته ها از آسمون میاد ، اصلا شاید همین دیروز هم سری به زمین زده باشه . یه پسر بچه با موهای طلایی که هی سئوال می کنه ، راستی شما ندیدیش؟ شاید هم دیدین ، نمی دونم ولی اون خلبانه وقتی ازش حرف می زنه ،

آدم با خودش می گه این که شبیه همه فرشته هاست ، فرشته هایی که عاشق گل سرخ ها میشن . بعد وقتی گل سرخ که ( طبق قانون گل سرخ ها ) به یه دونه خارش می نازه ، اونو از دنیای کوچیک خودش می رونه ، می رسه به سیارات دیگه و آدم های حسود تنها و پادشاهان بدبختی رو ببینه که بدجوری شبیه ما هستن ! وقتی شازده کوچولو تصمیم می گیره بمیره تا به قلمرو خودش برگرده ، آدم بهش حسودی می کنه . چون اون مثل ما یه باغ گل نمی کاره . تا نتونه گل زیبای خودشو از بینشون پیدا کنه ، وضعش از ما خیلی بهتره.....

2-گرگور سامسا (مسخ)


یک ایده نبوغ آمیز ، مردی صبح از خواب بیدار می شود و می بیند تبدیل به حشره شده است . این ماجرای عجیب و باورنکردنی در گرگور سامسا ست .تخیل مهیب و فلج کننده در خلق این شخصیت ، نمونه های مشهور مشابه صد سال تنهایی و کوری را پیش پا افتاده نشان می دهد.این که چرا سامسا به حشره (سوسک) تبدیل شد را هیچ کس نمی داند ، اما وقتی داستان گرگور سامسا را می خوانی ، ناخود آگاه تا چند روز هر وقت از خواب بلند می شوی ، اول دست و پاهایت را چک میکنی که نکند آن اتفاق برای تو هم افتاده باشد .

- شرلوک هولمز

ترکیب اعجاب آور منطق و هوش با دیوانگی و جنون . این مخلوق 115 ساله ادبیات همچنان مدرن و پیچیده و جذاب است . با آن خلق و خوی بهاری ، عشقش به موسیقی ، اعتیادش به کوکائین ، پرهیزش از مراوده با زنان ، تسلطش به هنرهای رزمی ، احاطه اش به شیمی و زیست شناسی و قدرت حیرت انگیزش در فرورفتن به جلد کاراکترها و شخصیت های بدلی
او ذات بشر را همچون کف دست می شناسد . او شوالیه تاریکی هاست. نماینده مشکوک جبهه خیر در مواجهه ای ابدی با جبهه شر . شرلوک هلمز در کنار آن دستیار جاودانی اش ، دکتر واتسون ، مظهره سیطره نبوغ آسای عقل بشری است . نبوغی غول آسا که با خطوطی تیره و سیاه ، هاشور خورده است.
4آئورلیانو (صدسال تنهایی)


آئورلیانو نه فقط یک آدم ، بلکه یه نسل از آدمهای عجیبه ، آدم هایی که با زندگی می جنگن ، بعد توی کشور عجیبی که نه سر دارد نه ته گم می شن . اون وقت از جایی پیدا می شن که هیچ کس حتی خود نویسنده انتظارشو نداره ، با داغی روی پیشونی ، گردن یا اصلا روی اسم . بعد وقتی همه جور مرگ و زندگی رو تجربه کردن ، تازه یادشون می افته خودشون رو تو یه اتاق حبس کنن ، ماهی های طلایی بسازن ، کتاب بخونن و عاشق زن هایی بشن که نباید می شدن ! من نمی دونم راجع به آئورلیانو باید چی بنویسم ، دردناکه که شخصیت آدم پر از ریزه کاری باشه و یه نفر فقط یه چیز ازت به یاد داشته باشه ، اونم مرگی عجیب تو یه داستان عجیبه ، وقتی آوارها می ریزه ، طلسم ها شکسته می شه و مورچه ها میان که بخورنش.
5مارلو

مارلو معروف ترین قهرمان ادبیات سیاه است .مخلوق ریموند چندلر . یک لا قبا ، باهوش و کله شق . بدون کمترین حس جاه طلبی . ماموریت های کثیف و خطرناکش در کوچه پس کوچه های کثیف لوس آنجلس هیچ شباهتی به گره گشایی شیک و اتو کشیده هرکول پو آرو ندارد . او لحظه به لحظه با مرگ روبروست . کتک می خورد ، تحقیر می شود ، گلوله می خورد ، بارها و بارها اغوا می شود و دست آخر در مساعدت غیرمنتظره اقبال و چشم پوشی فرشته مرگ از شکار او ، پیروز می شود.

اما پیروزی اش را با کمترین شادمانی جشن می گیرد .خوب می داند در دنیایی این گونه پر از هرج و مرج، باید بر احساسات تندش لگام بزند . می داند که او هم آخر سر شکار نهایی فرشته مرگ خواهد بود . او پلیسی است تنها که در عمق رفتار و گفتارش ، یک فیلسوف به غایت بدبین و عملگرا لانه کرده است . در روایات سینمایی ماجراهایش همفری بوگارت متوسط قامت و سیاه پوش نقش او را بازی کرد . نقش مارلویی که در توصیف ادبی ریموند چندلر باید بلند قد و خوش هیکل و بلوند باشد

6سم اسپید(شاهین مالت)

دشیل همت حتی قبل از ریموند چندلر ، کارآگاه ویژه ادبیات سیاه را خلق کرد .سم اسپید به شدت شبیه مارلو است . او هم در مواجهه با جنایتکاران و زنان همان شیوه کلبی مسلکانه فیلیپ مارلو رو دارد.

سم اشید اما کوتاه قد است و چاق ، اما مثل مارلو فرز است و شجاع و البته همانطور آماده اغوا شدن ! سم اسپید بر عکس مارلو آن لغزش های احساسی را ندارد . کمی سنگدل تر و خشن تر است و خونسرد تر . مثل پایان شاهین مالت که وقتی آن دختر حیله گر و جذاب را به دست قانون می سپارد ، طعنه آمیز می گوید : منتظرت می مانم ، بالاخره یک روز بیرون می آیی

7بارون درخت نشین ( از کتاب بارون درخت نشین)

بارون درخت نشین ، یه بچه پولدار رمانتیکه که علیه حلزون های لعنتی اشرافی تو بشقابش شورش می کنه و تصمیم می گیره باقی عمرش رو روی درخت ها زندگی کنه. نمونه لعنت شده ی یه اشراف زاده فرانسوی که دیگه با داستانای رمانیتک زمینی کیف نمی کنه . این پسر روی درخت می خوابه ، از همون بالا قضای حاجت می کنه ، همونجا زیر برگهای ترد انجیر گریه می کنه ، عاشق می شه و ... . وقتی دست دختر رو می گیره می بره بالای درخت ها تا از کنار راه پر پیچ و خم درخت زیتون به بالای دشت برسن و از لابه لای مویرگ برگها خورشید رو نگاه کنن آدم با خودش می گه ، کاش می شد برم سر درخت ... آخ راستی ، می دونی خوبی اون چیه ؟ هیچ وقت تهدید نمی کنه ، حتی تهدید به خودکشی . فقط کاری رو میکنه که شهامتش رو داره ، یعنی فرار از زندگی آدمای روی زمین ،به همین سادگی .

نظرات 2 + ارسال نظر
3line, کامپیوتر, بله چهارشنبه 15 خرداد 1387 ساعت 22:24 http://WwW.theme.tk

سلام وب جامعه ای داری به من هم یه سری بزن

یاسمن, صنایع, پنج‌شنبه 16 خرداد 1387 ساعت 18:54

ممنون خیلی قشنگ بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد