KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

پایان؟؟؟

   

 

 مرگ پایان کبوتر نیست

           

 

c746fd1af14077492-md.jpg

 

زندگی , استمرار جریان الهی است . نه ابتدایی دارد و نه انتهایی , همیشه

 بوده و خواهد بود . تولد و مرگ تنها میان پرده هایی در آن هستند . با تولد آغاز

 نمی شود و با مرگ نیز پایان نمی پذیرد .

 

شناختن زندگی , شناختن خداست .

 

خداوندا , اقیانوس زندگی است و ما همه کفهایی بر سطح این اقیانوس او

حقیقتی است بسیط و بی صورت که در آیینه های بی شمار کثرت ها و پدیده

ها , به شکلی متناسب با استعداد هر آیینه ای منعکس می شود.

 

 او یگانه است , اما ظهورات و جلوه های گونانگون دارد .

 

« انا الحق » حلاج , سخنی درست بود: ما اوییم , اما تا زمانی که به خویشتن

خویش معرفت حاصل نکردیم , از این حقیقت غافلیم مستغرق دنیای آشفته ی

 بیرونیم و در نتیجه از فهم اساسی ترین و آشکارترین حقیقت وجود عاجزیم

و چون این حقیقت آشکار را نمی فهمیم , می ترسیم و برای همیشه در سایه

 مخوف مرگ زندگی می کنیم .

 

زیستن در سایه مرگ , زندگی نیست . چگونه می توان در سایه مرگی که چهره

 خویشتن را نشان می دهد و گام به گام به ما نزدیک می شود , جشن زندگی

را به پا کرد ؟

 

زندگی آنگاه به ضیافتی با شکوه تبدیل می شود که بدانیم مرگ وجود ندارد .

 

 

تو همیشه بوده ای و همیشه خواهی بود ; مرگ پایان کبوتر نیست

 

  

نظرات 7 + ارسال نظر
reza yakuza, , شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 16:10

bah bah inja roniga bacheha koolak shodan be joone khodam eyvala nemikham begam ke refighim ba ham

رضا جون لطف داری
ممنون واسه نظرت

محسن یوسفیان ثانی, کامپیوتر, خواجه شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 16:13

متن قشنگی بود

اقا محسن گل
چشات قشنگ میبینه عزیزم
ممنونم

, , شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 17:02

واقعا قشنگ بود ممنون

نظر هرکی بستگی به دیدگاهش و برداشتش داره پس نظر و دیدگاهتون قشنگه
مزسی

فرزانه محمدی, صنایع, شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 19:21 http://farzaneh021.blogfa.com

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

شعر قشنگی بود
ممنون

, , شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 20:37

مرگ !
چه ساده با گریستن خویش زاده میشویم ،
و چه ساده در میان گریستن دیگران میمیریم ،
و در فاصله ی این دو سادگی چه معمایی میسازیم :

زندگی !

متن قشنگی بود.ولی نمی دونم چرا بعضی جاهاش رو نتونستم درک کنم.



فائزه غلامی, , شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 20:37

آخری من بودم یادم رفت اسمم رو بنویسم.

متنتون خیلی قشنگ بود خیلی
م ر س ی و مشخص بود که اون متن از شماست D:

حسین ر, کام, یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 ساعت 03:53

خیلی خیلی زیبا بود مهرداد جان مثه همیشه
مرسی عزیزم...موفق باشی...

پس از لحظه های دارز
یک لحظه گذشت:
برگی از درخت خاکستری پنجره ام فرو افتاد،
دستی سایه اش را از روی وجودم برچید
و لنگری در مرداب ساعت یخ بست.
و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم
که در خوابی دیگر لغزیدم.

حسین جان کارای توهم همیشه قشنگن
مر۳۰ و موفق باشی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد