KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

یازدهمین بهار اصلاحات...

 

این بهار که از راه برسد، برای اهل سیاست و کیاست یادآور روزهایی است که عصری نو در تاریخ سیاسی ایران متولد شد. این بهار که از راه برسد لحظه شمار تاریخ یک عدد دیگر بر شمارگان عمر اصلاحات می افزاید و کودک اصلاحات باید یازده شمع به یاد تولد جنبشی که در دوم خرداد 76 «جنبش اصلاح طلبی» نام گرفت بیفروزد. این بهار که از راه برسد یازده سال از آن روز که «سیدمحمد خاتمی» پا به کارزار انتخابات ریاست جمهوری گذاشت و نتیجه رقابتش در این میدان 20 میلیون رای به اصلاحات شد، خواهد گذشت. انگار همین دیروز بود که رئیس کتابخانه ملی ایران، وزیر مستعفی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قدم به نهاد ریاست جمهوری گذاشت. انگار همین دیروز بود که او برای دومین بار کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد و با چشمانی اشک آلود زمزمه کرد؛ «آمده ام با تکیه بر همان عهد پیشین» و گویا همین دیروز بود که با جمله «استاده‌ام چو شمع، نترسان ز آتشم» نامش را در فهرست کاندیداهای ریاست جمهوری ثبت کرد. حال بهار که از راه برسد، دومین روز از آخرین ماه آن یادآور همان روزها است؛ روز تولد «جنبش اصلاح طلبی».

 

bahar1.jpg

 

اما در شش ماهه‌ی گذشته روزهای بسیار زیبایی را با شما دوستان عزیز سپری نمودیم٬ تلخی‌ها و شیرینی‌های فراوانی را چشیدیم٬ امید به آنکه روزهایی زیباتر با افق‌هایی فروزان‌تر را در پیش رو داشته باشیم...

 

در آستانه‌ی بهاران جهانی انسانی‌تر و امن، برای ایران عزیز سرفرازی و فردایی بهتر، برای دولتمردان مسئولیت‌شناسی و درایت و مدارا، برای سیاسیون صداقت و راستی، برای بزرگان بلندنظری، انصاف و شکیبایی، برای روشنفکران درد جماعت داشتن و برای اندیشمندان واقع بینی، برای زیردستان حق خواهی و برای همگان و از جمله خودمان آزاده زیستن و آزاده ماندن–که کیمیای این دوران است- را آرزو می‌کنم...

نظرات 5 + ارسال نظر
, , چهارشنبه 29 اسفند 1386 ساعت 14:05

علاف

چه تصاویر قشنگی !

سال نو رو تبریک میگم !

انتخابات و اصلاحات, , چهارشنبه 29 اسفند 1386 ساعت 21:47

اصلحات عمری طولانی نداشت.منتظر خروش تحریم کنندگان باشیم

کوس رسوائی نمایش انتخاباتی مجلس نهم رژیم اسلامی چنان پرطنین است که نیازی به افشاگری ندارد. خود رژیم باگزینش پیشاپیش مهره های خود،آنهم بصورت"رسمی وقانونی وعلنی"، طبل این رسوائی را درچهارگوشه عالم بصدادرآورده است. بطوری که هرکس می تواند ازهم اکنون حول نتیجه ای که ازدرون صندوق های رأی بیرون خواهد آمد با خیال راحت به هرمیزان که دلش می خواهد شرط بندی کند،بی هیچ بیمی ازهرباخت.والبته درست بهمین دلیل بازارقماربازان حرفه ای هم سوت وکوراست! جالب است که این بار خود رژیم برای آن که خیالش را ازهرجهت آسوده کند، فتیله تنورانتخاباتی را پائین کشیده و باتدوین مقررات سفت وسخت توسط مجلس دست نشانده ،برای کنترل تبلیغات خیابانی ومعابرعمومی برآن شده که ازملتهب کردن فضای"انتخاباتی"جلوگیری کند.هدف آن است که "آزمون انتخاباتی"صددرصد بی دردسربرگزارشود وازهرگونه دست اندازی احتمالی توسط باصطلاح رأی اعتراضی،بهره برداری رقبای داخلی برای سهم خواهی بیشتر وتعبیر خواب های مخملین ِتوطئه گران جهانی دوربماند.غرض آن است که "انتخابات"هم چون تعویض لباس بهنگام تغییرفصل،بی دردسرگردد.بی شک کم رمق نگهداشتن آتش تنور،برای جلوگیری ازسوء استفاده دشمنان ورقبا گرچه حاکمیت را ازدردسرهای نشان دادن پزدموکراتیک رهامی سازد وبحسب ظاهر روزنه هائی را برای جلوگیری ازرخنه دشمنان رنگارنگ می بندد،اما درعوض با گشودن روزنه های دیگروبزرگ تر، وبا سیبل کردن کل نظام آن را آسیب پذیرترمی کند. ازجانبی بنظرمی رسد هزینه هائی را می کاهد اما ازسوی دیگر پرداخت مالیات های سنگین تری را باو تحمیل می کند: دروجه مناسبات درونی زخم ها و تنش های مربوط به تقسیم قدرت را تشدید کرده وبانازک کردن قاعده هرم مشارکت طیف های حامی رژیم برناپایداری آن وشکنندگی نظام می افزاید؛ شکاف بین خود ومردم را وسعت بیشتری بخشیده وبادوقطبی کردن آن،صدای گام های مارش براندازی را پرطنین تر می کند؛ ودرسطح جهانی نیزبا نشان دادن بیش ازپیش ماهیت ضددموکراتیک خود هم هم نفرت جهانی علیه خود را دامن میزند وهم قدرت مانور دشمنانش را برای افزایش فشارفراهم می سازد. درحقیقت رژیم به خیال روئین تن کردن خود دربرابر"باران فتنه" و ازطریق سراب یکدست کردن بیشتروبیشتر،چالش هایش را به عرصه های نوین تر،خطرناک تر،وبازگشت ناپذیرتری سوق می دهد ودرست بهمان اندازه پوک تروشکننده تر و بی آینده ترمی شود.درکوتاه مدت،اوالبته می تواند درمقابل پوسخند مردم ایران و استهزاءجهانیان صندوق های خالی را با آراء جعلی پرکند،وهمانطورکه با توهم بسته شدن پرونده هسته ای-که درواقعیت امر چیزی جزبستن یک مرحله و گشودن مرحله تازه ای از پرونده جدید هسته ای نبود- جشن هسته ای برگزار می کند، درفردای پیروزی خیالی "انتخابات" هم می تواند جشن انتخاباتی برپاکند وهم چون دیکتاتورهای سرمست ازپیروزی"خود تضمین کرده"، به خویشتن تبریک بگوید.

نگاهی به سیرواژگونی حکومت های خود کامه نشان دهنده آن است که موش کورتاریخ فقط ازیک مسیرنقب نمی زند. یکی ازاین کوره راه ها ،کوربین کردن چشمان حکومتی است که تنها قادراست نوک دماغش را به بیندونه دوقدم آنطرف تررا.اگرکسی چشم بند رابه نحوی به چشمانش به بندد که فقط قادربدیدن جلوی پای خود باشد وبدون افق،سرنوشتی جز تصادم مداوم بادیوارودیوارهای تازه ای که هردم دربرابرش برافراشته می شوند ندارد.آری می توان به خیال خود ازدام و مهلکه ای گریخت،اما هرفرارفتی ازاین گونه، برای نظام های استبدادی وبرای دیکتاتورها چیزی جزفرورفتن بیشتردردامی مهیب تروتنگ ترکردن حلقه طناب داربدورگردن خویش نیست.رانده شدن بسوی قربانی کردن هرچه بیشتر عوامل ومولفه های پایه ای بقاء یک حکومت بسود مولفه ها و منافع لحظه ای آن، جزتنگ ترشدن حلقه محاصره نیست. بعبارت دیگر وقتی یک حکومت مجبورمی گردد، برای تداوم حیات ننگین اش،شرایط پایدارتربقاء خود را بدست خویش نقض کند،حاصلی خود زنی و تنگ ترشدن حلقه محاصره ندارد.تجربه نشان می دهد که ورود به وادی این مهلکه، یکی ازحلقات مهم زنجیره ای است که سرنگونی نظام های ارتجاعی و مستبد را تشکیل می دهد.

نسخه اول ودوم سناریوی "انتخابات" !

درنسخه اول تن پوش انتخابات تنها به اندام جناح "اصول گرا" و مطلقا آنهائی که وفادار و"خودی ِخودی" بودند پرو شده بود.و درکنارآن سپاه پاسداران نیز،تمام قد واردصحنه شده وبه رقبا ومخالفین این جناح چنگ ودندان نشان می داد.آش چنان شورشد که فریاد" واحلقومای" رقبا درآمد ورژیم دچارتب بحران حکومتی شد: آنها که سرشان بی کلاه مانده بود،سریعا یک"رجل سیاسی" و دارای رانت معتبرسیاسی را کشف وروانه میدان کردند.چنین بودکه نوه ویادگارعزیز"امام خمینی" با پلاتفرمی حامل سه محور وارد صحنه شد:اعتراض به حضورعلنی سپاه درصحنه سیاسی و بعنوان نقض کننده آشکار وصیت نامه امام،رد صلاحیت های گسترده که منجربه سلاخی شدن بیرحمانه کاندیداهای رقبا توسط هیئت های اجرائی ونظارت شده بود، وبالأخره بی توجهی به سنت امام درتصمیم گیری ها و تمرکزتصمیم گیری دربیت رهبری بدون مشورت با یاران امام دفن شده. واکنش اولیه جناح رقیب به دوپینگ جناح رفسنجانی وشرکاء، بی اعتنائی بود وحتا فراترازآن،گیردادن به لپ سرخ وماشین بنزنوه امام!.وچنین بود که توسلی،این یاروفاداروهمیشه گوش بفرمان امام،درحین سخنرانی اعتراض آمیز در مجمع تشخیص مصلحت، ازشدت برافروختگی وغصه درجا دق کرد ومرد وشد شهیدزنده ای که رفسنجانی درنمازجمعه برایش اشک افشانی کرد،محتشمی درمراسم بزرگداشتش سخنان طوفانی برزبان راند وکروبی فرصت طلب و کرکری خوان عمامه اش را بدورسرش چرخاند؛ یعنی که تا سهممان را ندهید ساکت نخواهیم شد. باری سه رجل مغبون،رفسنجانی وخاتمی وکروبی نشستند وشورکردند وسپس به دیدار رهبری شتافتند.سایتی که به لپ سرخ و ماشین بنزنوه امام بندکرده بود بسته شد وسوراخ سوزن شورای نگهبان راهم کمی گشادکردند تا چنددوجین ازهمراهان این جریان بتواند باعبورازآن، شانس خود رابرای گذشتن از بقیه خوان ها بیازمایند.رفسنجانی به تشکرازمسئولیت پذیری ولطف شورای نگهبان پرداخت و سپاه هم بدون این که ازصحنه خارج شود، وببینی و نبینی، ازپیش فنگ وپس فنگ کردن آشکاروتحریک آمیز دست برداشت. باردیگربرای همه ثابت شد که انداختن چندتکه خردوریزجلوی پای حضرات برای راضی کردنشان کافی است. وچنین بود که نسخه اندکی اصلاح شده سناریوی اول به عنوان متن نمایشنامه انتخاباتی بروی صحنه آمد:

برطبق این سناریو صحنه گردانی اصلی هم چنان دراختیارجناح اصلی یعنی اصول گرایان ووفاداران صددرصد امتحان داده باقی می ماند که درکسوت جبهه متحد اصول گرایان وائتلاف فراگیرمعرکه گیری کنند وادای انتخابات رقابتی وچند قطبی را دربیاورند. درکنارآن ها،حاشیه باریک دیگری مرکب ازجبهه اصول گرایان باصطلاح پراگماتیست هم چون رفسنجانی وحامیان آن و راست ترین بخش اصلاح طلبان حکومتی قراردارند که برای بهره بردن از سهمیه تعیین شده خود درتلاشند تابه خواست حضوریک اقلیت "موثروفعال"درساخت قدرت ادامه داده وباین ترتیب به حیات انگلی ونباتی خویش تداوم بخشند.وقتی که آنها ازاصطلاح اقلیت فعال ومؤثرسخن به میان می آورند،بلافاصله درمقابل این سؤال بی پاسخ قرارمی گیرند،که این چه اقلیت فعالی است که درمجلس هفتم باپیشه کردن سکوت مطلق،حتا صدای مخالفین درونی اصول گرایان پرطنین تر ازصدای آنها بود؟!

البته درحاشیه سناریوی فوق چندین نکته رقت انگیز وچندش آور دیگری وجوددارند که اشاره ای کوتاه به آنها خالی ازلطف نیست:

نخست آن بخش ازاصلاح طلبان موسوم به حکومتی (نظیرجبهه مشارکت ومجاهدین انقلاب اسلامی) هستند که جناح حاکم سهمیه ای برای آنان درنظرنگرفت. بااین وجود آنها هم چون دون کیشوت لباس رزم پوشیده وسواربراسب چوبین به میدان جنگ شتافتند و ستادانتخاباتی وسخن گو ترتیب دادند .آنها باوجود آنکه از"سیاست ورزی" مستقل محروم ماندند، اما بدلیل آنکه خود را صاحب خانه وجزئی ازنظام می دانند،ناچارگردیدند که درنقش واقعی وبرهنه شده خود،یعنی گرم کردن تنورانتخابات وتحریم شکنی ایفاء نقش کنند. تمامی هدف و تلاش آنها رخنه درصفوف گسترده تحریم کنندگان ازکارگران ومعلمان و دانشجویان و زنان و هنرمندان و... بوده وهست.وتنها امیدشان به میزان شکسته شدن یخ های تحریم است. آنها به عنوان زائده جناح راست اصلاح طلبان وبه سردمداری خاتمی که بیرون قرارگرفتن ازچرخه انتخاباتی نظام را فاجعه جبران ناپذیر می داند و همانند تمامی بزنگاه های تاریخی هم چون برگزاری انتخابات نمایشی پایان ریاست جمهوری وسرکوب جنبش 18 تیر ولحظه کنونی، با خیانت به ادعاها و باورهای باصطلاح مردم سالاری دینی درصحنه ظاهرشده،درآمده اند.

درکنارآنها ورقت آورترازآن ها،عناصری چون نهضت آزادی قراردارند که به بهانه مشارکت درفرایند دموکراسی! حضوردرآن را برخورد واجب عینی می دانند. وچندش آورترازاین ها،آن جنازه های مومیائی شده سیاسی، چون فرخ نگهدار وبابک امیر خسروی و ملیحه محمدی و... هستند که بایدک کشیدن ردای فاخر"اپوزیسیون یا پوزیسیون؟!"به مردم پیام می دهند که مبادا فرصت شرکت درانتخابات را ازدست بدهند!(والبته دراین میان آنتنی کردن این رویکرد توسط رسانه هائی چون رادیو فارسی فرانسه درکناربی اعتنائی به صف گسترده تحریم کنندگان نیزخالی ازتماشا نیست).فراخوان این حضرات درشرایطی است که حتی جریاناتی هم چون جبهه ملی وتحکیم وحدت ونیز ملی-مذهبی ها وعناصری چون سحابی وپیمان و... عدم شرکت خوددراین انتصابات را اعلام داشته اند!

بی شک آنچه که به صورت عشق بی ریا وخالصانه این جماعت به رژیم تماما گندیده نمایان می شود،دراصل نه ازروی حب وجذبه عطرمسحورکننده یار،بلکه نشأت گرفته ازبغض معاویه وترس ازآن سوی است: آنها راست وحسینی نگران پی آمدهای تحریم گسترده وموجهای برآمده ازآن ونگران یک برآمدتوده ای و نافرمانی مدنی-اجتماعی گسترده هستند.آنها درزمانی به فکرآشتی دادن مردم با رژیم و صندوق با رای مردم برآمده و بجرگه تحریم شکنان پیوسته اند،که رژیم بی اعتنا به اندرزهای آنها وبا تکیه بر تنها ابزاربقاء خود یعنی سرکوب،هیچ گونه توهمی رابرای دخیل بستن به امامزاده صندوق ها باقی نگذاشته وسعید حجاریان ازپدیده بت واره شدن صندوق سخن به میان آورده است.

آری اکنون بیش ازهرزمانی راه خیابان، کارخانه،مدرسه،دانشگاه وخانه از"صندوق" جداشده وآهنگ گام های سنگین مارش مستقل راه پیمایان پرطنین ترشده است.بگذاررژیم درانزاو وتنهائی خود جشن پیروزی برپا دارد وآرمان باختگان و بریدگان ازمردم،به صندوق های ازقبل تعیین تکلیف شده دخیل به بندند!

با درودی دگر بار بر شما دوست گرامی

دوست من٬ سخن خود را به دو بخش تقسیم می‌نمایم٬ یکی بر سخن اولتان که عمر اصلاحات را کوتاه و خروش تحریم گرایان را نزدیک دانستید و دیگر بخش سخن من به بررسی این انتخابات و نقش درخشان اصلاح طلبان و بررسی نکات ضعف و قوت آنان و نظام در انتخابات گذشته.

سخن اول را در دیگر جایگهی طرح نموده‌ام٬ از آنجا که به نظر می‌آید آن‌ها را مطالعه ننموده‌اید باری دیگر برایتان تکرار می‌نمایم٬ امید به آنکه مید واقع گردد.

دوست من٬ متأسفانه ما در تاریخمان دچار یک چرخه‌ای شده‌ایم که دائما به تکرار آن می‌پردازیم٬ بیاییم این چرخه را در صد سال اخیر با یکدیگر بررسی نماییم٬ در صد سال اخیر آمدیم و انقلاب مشروطه را رقم زدیم٬ که گامی بود مؤثر و درخشان در تاریخ معاصر ایران٬ این انقلاب از چالش‌ها و کاستی‌های پیشین ناشی می‌شد٬ که موجب آن انقلاب شد٬ و بعد از آن به دلیل نبود پشتوانه‌ای محکم و استوار به اصالت مشروطه دست نیافتیم٬ و باری دیگر استبداد به اقتدارگرایی خود ادامه داد و به دلیل نبود همان پشتوانه شد آنچه شد٬ این فشارها برای مدت ۵۰ سال به طول انجامید و این کیسه‌ی فشار را باد کرد٬ تا رسید به انقلاب دوم ما٬ که باری دیگر ایرانیان٬ دومین انقلاب خود را در صده‌ی اخیر به انجام رساندند٬ و باری دیگر به دلیل نبود یک ساختار جایگزینی مناسب ما را به چنبن نقطه‌ای رسانید٬ حال آنکه اگر ما سعی بر آن داشتیم تا در همان زمان در سال ۵۰ که شاه اعلام نمود تا حزب واحد رستاخیز را داشته باشیم٬ و می‌رفت تا تن به برخی تغییرات دهد٬ آن پتانسیل‌های موجود را بلفعل نماییم٬ و مشروطه‌ی واقعی را به مانند بسیاری از کشورهای متمدن اروپایی٬ به مانند انگلستان و سوئد و ... برآورده نماییم٬ اکنون اوضاع ما به مراتب بهتر بود٬ حال آنکه از این اصلاحات تدریجی سر باز زدیم و انقلابی دوباره را خواستار شدیم٬ اما وضع کنونی ما٬ اکنون نیز به نظر می‌آید با نظریه‌های اینچنین در پی آنیم تا چرخه‌ی گذشته را تکرار نماییم٬ بدین معنا که باری دیگر کاسه‌ی صبر ما رو به لبریزی گراییده و در پی انفجار این کیسه‌ی فشار هستیم٬ و البته که می‌توان عوامل آن را در موارد متعدد بررسی نمود که دو شاخصه‌ی آن را ذکر می‌نمایم٬ اولین دلیل آن متأسفانه فشارهای ساطعه شده توسط اقتدارگرایان است که هر روزه عرصه را تنگ تر ساخته و در بسیار از امور انعطافی از خود نشان نمی‌دهند و ما را به چنین نقاطی می‌رسانند٬ همان فشاری که در ۵۰ سال و ۱۰۰ سال قبل نیز ساطعه شده و ما را به چنان نقاطی رسانید٬ اما دیگر عامل آن را می‌تواین در فقر صبر و شکیبایی در ما و عجول بودنمان جست‌وجو نمود٬ متأسفانه ما به دنبال نتیجه‌گرایی بیش از حد سریعی می‌باشیم٬ که به ما فرصت دستیابی به آن را نمی‌دهد٬ و ما را از آن باز می‌دارد...
دوست من اشاره کردم به انعطاف شاه در واپسین سال‌ها حکم رانیش که اگر ما آن اصلاحات را می‌پذیرفتیم وضع به مراتب بهتر می‌شد٬ و آن را مصداق می‌دهم به اصلاحات کنونی٬ دوست من ما به تازگی یازدهمین بهار اصلاحات را جشن می‌گیریم٬ و این جنبش جنبشی است نو پا که به حتم دارای اشکالات فراوانی می‌باشد٬ و از اشتباهات خود بسیار درس آموخته٬ ولی آیا می‌توان آن را شکست خورده و پایان یافته تلقی نمود؟
به اعتقاد من در ساختار کنونی نظام موجود بسیاری از پتانسیل‌ها نهفته شده که باید آن‌ها را بلفعل نمود و سپس به دنبال دیگر تغییرات رفت٬ شاید از من این پتانسیل‌ها را پرسش نمایید٬ من به شما نمونه‌ای از گام‌های برداشته شده در مجلس ششم را متذکر می‌گردم٬ که نمونه‌ای است از کارنامه‌ی درخشان اصلاحات:
۱) طرح توسعه‌ی سرمایه‌گذاری خارجی در مجلس ششم که از نقاط عطف توسعه‌ی اقتصادی ایران بود
۲) طرح توسعه و تقویت شوراهای شهر و روستا به صورت پارلمان عامه و مجلس شورا به شکل پارلمان عامه که گام مهمی در توسعه سیاسی واقعی ایران بود که سبب ارتقای قدرت قوه‌ی مقننه و رشد نظام کارشناسی در کشور شد
۳) طرح توسعه‌ی هیات‌های منصفه در محاکم ایران که رای شورای نگهبان را نیز به دست آورد و میراث ارزنده‌ی مجلس ششم است
۴) نظارت و هدایت آزادانه‌ترین انتخابات در سال‌های اخیر ( انتخابات شوراهای شهر و روستا)
۵) فعال شدن کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و تبدیل شدن آن به محلی برای داوری مستقل درباره اعمال سه قوه حاکمیت که تنها در مجلس ششم رخ داد
۶) تلاش برای رفع تبعیض از زنان و اجتهاد در مبانی فقهی و اصولی حقوق زنان نیز در کارنامه‌ی مجلس ششم درخشان بود و تکرار ناشده...

این‌ها نمونه‌ای از پتانسیل‌های بلفعل شده‌ی این ساختار می‌باشند٬ که محقق گشته‌اند و بسیار فاصله است تا بلفعل شدن همه‌ی آن‌ها٬ بنابراین٬ چنین جنبش نوپایی در عرصه و حرکت خود نه تنها شکست خورده و پایان یافته نمی‌باشد بلکه افق‌های روشنی را در برابر خود می‌بیند که بسیار یاری رسان واقع خواهند شد...
دوست من٬ یگانه آرمان ما روندی تدریجی را می‌طلبد تا ما را بدان آرا و افکار رساند٬ و این روند تدریجی پیگیری مستمری را می‌طلبد٬ که این پیگیری شکیبایی ما را به دنبال خود می‌خواهد...
پس بیاییم به جای دنبال نمودن اهداف خود در کوتاه مدت که نتایج گذشته را در بر داشته در اندیشه‌ی محقق شدن آن‌ها به تدریج زمان٬ و با پشتوانه‌ای مستحکم باشیم٬ تا آن را پایدار و مستدام برای تارخ به ثبت رسانیم...

اما سخنی کوتاه در باب دوستان تحریم‌گرا٬ دوست من ما سیاست را عملی می‌دانیم که از آن فعالیتی حاصل شود٬ در کجای دنیا دیده شده که با تحریم٬ که سیاستی نمی‌باشد یک حکومت بر اندازی شده باشد...؟!!!
علاوه بر این بارها گفته‌ایم و می‌دانیم که حداقل در شرایط کنونی ایران عزیز پتانسیل تحریم را ندارد٬ علت را بارها گفته‌ایم و باری دیگر نیز بیان می‌داریم٬ امید به آنکه آخرین بار باشد٬ در ایران بسیاری از مردم عزیز آن به انتخابات نگاهی سیاسی ندارند بلکه به آن برای پیشبرد معیشت روزانه‌ی خود می‌نگرند٬ بنابراین در این انتخابات همیشه بیش از ۵۰٪ شرکت می‌جویند اگر به ۶۰٪ انتخابات کنونی نرسد...

اما در باب انتخابات گذشته روایت آن:
توپ سال نو 87 در حالی در می‌شود که پیش از آن متحدان دولت چندین توپ شادی را ترکانده‌اند؛ توپ پیروزی اتمی، توپ پیروزی انتخاباتی و توپ حذف رقیب سیاسی. آنچه در زمستان 86 گذشت و سردترین باد و بوران‌های دی و بهمن امسال هم توان برابری با آن را نبود، بستری فراهم ساخت تا جریان حاکم بی‌دغدغه رای مردم، پیشاپیش قبای قهرمانی در انتخابات 24 اسفند را پرو کند و رقیب را در شرایطی دشوار به حداقلی‌ترین حداقل‌های خود راضی سازد. در این باد و بوران فصل سرد، البته آنان که علاقه‌مند و هوادار اردوگاه رقیب بودند، سرما را بیش از همه احساس کردند. مغز استخوان‌ها سوخت تا 24 اسفند آمد و رفت. از ردصلاحیت گسترده نامزدها که از احزاب سرشناسی چون جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و نهضت آزادی ایران کسی را در میدان باقی نگذاشت تا رایزنی‌های گسترده شیوخ اصلاحات که دست آخر نتیجه‌اش فهرست‌هایی دست و پا شکسته شد تا تبلیغاتی که در آن، هم معرفی این نامزدها سخت بود و هم فرصت محدود و قانون جدید تبلیغات دست‌ها را می‌بست. در چنین وضعیتی، نهایتا اصلاح‌طلبان توانستند در 100 کرسی شهرستان و 30 کرسی تهران وارد رقابتی نسبی با جریان پرقدرت رقیب شوند. از این وضعیت دشوار تاکنون اصلاح‌طلبان 34 نامزد خود را به سلامت از آتش گذرانده‌اند و به بهارستان رسانده‌اند و در 26 حوزه دیگر نیز با توجه به ترکیب رقبا، قطعا جمعی دیگر از اصلاح‌طلبان به این جمع می‌پیوندند و بنابراین فراکسیونی قابل قبول از اصلاح‌طلبان در مجلس هشتم شکل خواهد گرفت. از آن سو در تهران، مشارکت پایین شهروندان اصلی‌ترین دلیلی است که نامزدهای اصلاح‌طلب را از ورود به مجلس در همان مرحله اول بازداشته است. درباره دلایل این مشارکت اندک به عوامل مختلفی چون دلسردی و بی‌انگیزگی سیاسی، ناامیدی از اصلاح‌طلبان، تبلیغات رسانه‌های خارج از کشور و پاره‌ای گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی در تبلیغ تحریم و عدم‌شرکت، اندک بودن چهره‌های سرشناس و برانگیزاننده در فهرست اصلاح‌طلبان (به عنوان نتیجه طبیعی ردصلاحیت‌ها)، ضعف تشکیلاتی احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب برای سازماندهی مناسب نیروها به‌ویژه در مناطق جنوبی و حاشیه‌ای تهران می‌توان اشاره کرد. از آن‌سو، جریان متحد دولت که اولا با رانت ردصلاحیت‌ها که فهرست این جریان را مملو از ژنرال‌های سیاسی ساخته بود و ثانیا با رانت تبلیغاتی و تشکیلاتی برآمده از امکانات عمومی و دولتی، عرصه‌ای تنگ را برای رقابت در اختیار «یاران خاتمی» در تهران قرار داد. بگذریم که رانت سومی هم در اختیار این تیم تدارک دیده و بی‌مصدوم و محروم قرار داشت و آن، در جریان شمارش آرا بود که به جز متحدان دولت، باقی رقبا (شامل فهرست دوم جریان راست) در سلامت انتخابات شک و شبهه داشتند و آمار اعلام شده را با برآوردهای موجود و آمار میدانی به دست آمده از صندوق‌ها مطابق نمی‌دیدند.اما حتی اگر این شک و شبهه هم درست باشد و مداخلات و مشکلاتی در روند شمارش آرای تهران وجود داشته باشد، این پرسش باقی می‌ماند که چطور در شهرستان‌ها اصلاح‌طلبان توانسته‌اند در 55 درصد کرسی‌های قابل رقابت به پیروزی برسند؟ آیا در آنجا، امکان تقلب و تخلف احتمالی کمتر از تهران است؟ اگر اینگونه است و اصلاح‌طلبان چنین باوری دارند، از ابتدا نباید بسیاری از چهره‌های خود را از شهرستان‌ها به تهران می‌آوردند و لیستی کامل برای کارزار بزرگ تدارک می‌دیدند و اگر هم این گمانه نادرست است، بهتر آنکه آن را کنار گذاریم و بحث و تلاش برای رفع ایرادهای جدی‌تر را آغاز کنیم.
نکته‌ای که در اینجا جای توجه دارد آن است که «ایرادهای موجود بر کلیت انتخابات» با «ایرادهای موجود در پروژه انتخاباتی اصلاح‌طلبان»، دو مقوله متفاوت است. ایرادهای دسته اول از پارامترهایی تبعیت می‌کند که در اختیار اصلاح‌طلبان قرار ندارند و یا دست‌کم، تاثیرگذاری آنها بر آن حداقلی و معطوف به روابط غیررسمی قدرت است. آنچه در جریان ردصلاحیت‌های انتخابات مجلس هشتم گذشت (چه در مرحله ردصلاحیت‌های گسترده در هیات‌های اجرایی و نظارت و چه در مرحله رایزنی‌ها و تایید حداقلی نامزدها)، نمونه‌ای از ایرادهای موجود بر کلیت انتخابات بود که فارغ از نوع عملکرد سیاسی اصلاح‌طلبان، تا اطلاع ثانوی در جای خود باقی است و جز با اصلاحات ساختاری و یا تحولات غیرقابل پیش‌بینی در فضای سیاسی، نمی‌توان امیدی برای تغییر آن متصور بود. در کنار این ایرادهای کلی، «ایرادهای موجود در پروژه انتخاباتی اصلاح‌طلبان» نیز قابل ردیابی، بررسی و رفع و رجوع است. در واقع، اگر ایرادهای دسته اول را «ساختاری» توصیف کنیم، دسته دوم ایرادها «رفتاری» است و برخلاف دسته نخست، بدون تحولات عمده در عرصه سیاسی و زیرساخت‌های موازنه قدرت، قابل حل و کاستن است. این «اصلاحات رفتاری» البته در چند ساله گذشته نیز در پروژه انتخاباتی اصلاح‌طلبان وارد شده و می‌توان گفت انتخابات مجلس هشتم نسبت به چند انتخابات سال‌های اخیر، کمترین ایرادهای رفتاری را در نزد اصلاح‌طلبان داشته است. اگر نگاهی به پس بیندازیم و اولین شکست اصلاح‌طلبان در پی دوم خرداد 76 را به یادآوریم، نقاط مثبت و قوت فعالیت انتخاباتی این جناح آشکار می‌شود. در انتخابات دوره دوم شوراها در سال 81، برخلاف انتخابات مجلس هشتم تقریبا همه ابزارهای ساختاری انتخابات (شامل هیات‌های اجرایی و نظارت) در اختیار اصلاح‌طلبان قرار داشت و به همین دلیل هم، آزادترین انتخابات دوران جمهوری اسلامی شکل گرفت که در آن همه احزاب و گروه‌های پایبند به قانون اساسی امکان ارائه فهرست و حضور در انتخابات را پیدا کردند. اما در همان فضا، ایرادهای رفتاری اصلاح‌طلبان چنان گسترده بود که «انتخابات آزاد شوراها» به عنوان یکی از نقاط درخشان کارنامه هشت‌ساله اصلاح‌طلبان به شکست بزرگ و نقطه آغاز افول این جریان تبدیل شد. قهر با صندوق‌های رای که نتیجه توقع بیش از حد از روند اصلاحات بود، پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان را خانه‌نشین کرد تا در انتخاباتی با مشارکت تنها 12 درصد شهروندان، مخالفان اصلاحات بر شوراها مسلط شوند. البته چندگانگی فهرست اصلاح‌طلبان و گسیخته شدن کامل ائتلاف جبهه دوم خرداد نیز به عنوان عاملی ثانویه در این شکست موثر بود. یک سال بعد و در انتخابات مجلس هفتم، اصلاح‌طلبان به شکلی دیگر به ایرادهای رفتاری خود باختند. ردصلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب این جناح را بر سر دوراهی دشواری میان شرکت و عدم‌شرکت در انتخابات قرار داد و به همین دلیل، عمده نیروهای موثر اصلاح‌طلب راه عدم‌شرکت را پیش گرفتند و اقلیت بازمانده هم، در برابر لیست آبادگران و پایگاه اجتماعی محدود اما متشکل آنها راهی جز شکست در انتخابات نداشتند. این دوپارگی، تاثیرات خود را در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 نیز برجای گذاشت. طیف موافق و مخالف شرکت در انتخابات مجلس هفتم، با نامزدهایی متفاوت در میدان ریاست‌جمهوری حاضر شدند و بخش دیگر از اصلاح‌طلبان هم به حمایت از هاشمی رفسنجانی برخاستند. بدین ترتیب، چندگانگی و چندپارگی میان اصلاح‌طلبان در این انتخابات هم تداوم یافت و می‌توان گفت اگرچه ایرادهای ساختاری انتخابات با ورود آرای سازمان یافته و مداخله غیرقانونی نهادهای خاص در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 افزایش یافت، اما سه‌پاره شدن آرای اصلاح‌طلبان به عنوان «ایراد رفتاری» کمتر از عوامل ساختاری در این شکست موثر نبود. ضمن آنکه بخش مهمی از نیرو و پتانسیل تشکیلاتی و سیاسی اصلاح‌طلبان (به‌ویژه طیف حامی دکتر معین) در این انتخابات هزینه همراه ساختن تحریمی‌‌ها و کشاندن آنها به میدان انتخابات شد که به نظر می‌رسد، به نسبت تلاش انجام شده، نتیجه‌بخش نبود و عملا فضای انتخابات به عرصه گفت‌وگویی فرسایشی میان دو گفتمانی که هیچ یک، آن دیگر را مجاب نمی‌کرد، تبدیل شد.
تجربه‌های این سه انتخابات در کنار عملکرد جریان حاکم علیه مجموعه اصلاح‌طلبان و نیروهای محذوف سیاسی، آنها را واداشت تا در انتخابات دوره سوم شوراها و نیز مجلس هشتم به ائتلاف و همگرایی برسند. این ائتلاف البته در انتخابات سال گذشته شوراها کامل‌تر بود و عملا سه طیف اصلی اصلاح‌طلبان یک فهرست ارائه و به توفیق نسبی هم دست پیدا کردند. در انتخابات مجلس هشتم اما، این ائتلاف به دو فهرست ائتلاف اصلاح‌طلبان (یاران خاتمی) و حزب اعتماد ملی انجامید و درصدی تفاوت میان آنها بروز یافت که گرچه مناسب‌تر آن بود که چنین اتفاقی رخ نمی‌داد، اما برآورد نتایج انتخابات نشان می‌دهد عملا فهرست دوم (اعتماد ملی) به فهرست حاشیه‌ای تبدیل شده و همان‌طور که حامیان جناح حاکم به فهرست اصلی (متحدان دولت) رای داده‌اند و نه فهرست فرعی (ائتلاف فراگیر)، در اینجا نیز ملاک شهروندان فهرست «ائتلاف اصلاح‌طلبان» (یاران خاتمی) بوده و نه حزب اعتماد ملی. بازخوانی روند رفتاری اصلاح‌طلبان در سال‌های 81 تا 86 نشان می‌دهد که با وجود تداوم حاکمیت جریان مخالف اصلاحات، در عین حال ایرادهای اصلاح‌طلبان در تدوین و طراحی پروژه انتخاباتی خود کاهش یافته و دست‌کم، ایراد اصلی یعنی «چندپارگی» مرتفع شده است. کما اینکه برخلاف انتخابات مجلس هفتم،‌ در انتخابات این دوره، رد صلاحیت‌های گسترده نیز نتوانست پیوند میان نیروهای اصلاح‌طلب را بگسلد و حتی احزابی چون جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و نهضت آزادی ایران با هدف حفظ ائتلاف و همگرایی اصلاح‌طلبان بر شرکت در انتخابات تاکید کردند و در نتیجه هواداران اصلاحات در روز انتخابات با سردرگمی و آدرس‌های مختلف مواجه نشدند. با این حال، انتخابات مجلس هشتم نشان داد که هنوز هم «ایرادهای رفتاری» متفاوتی در اردوگاه اصلاح‌طلبان دیده می‌شود. این ایرادها عموما نه در نزد سیاسیون و راهبران که به پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان برمی‌گردد؛ پایگاهی که گویا هنوز پیامدهای آشکار حاکمیت جریان مخالف اصلاحات در حوزه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را بر سرنوشت تک‌تک شهروندان باور نکرده و به راحتی با خالی گذاشتن میدان و قهر از صندوق‌های رای، اجازه تثبیت و تحکیم پایه‌های حکمرانی این جریان را فراهم می‌سازد. در واقع، طیفی از حامیان اولیه اصلاحات (که متاسفانه طیفی گسترده با آرایی قابل توجه را تشکیل می‌دهند)، نیروهایی را در بر می‌گیرند که برای مشارکت در انتخابات به دنبال «انتخاباتی بی‌عیب و ایراد» می‌گردند. انتخاباتی که نه تنها آزاد،‌سالم و منصفانه که حتی «موثر» باشد. (بی‌آنکه پاسخ دهد در صورت وجود چنین انتخاباتی دیگر چه نیازی به اصلاحات است؟). چنین است که این جریان نه در انتخابات آزاد شوراهای دوم، نه در انتخابات جدی و رقابتی ریاست جمهوری نهم و نه در انتخابات کم‌هیجان اما تعیین‌کننده مجلس هشتم وارد نمی‌شود و امیدوار است از این طریق مشروعیت حکمرانان را دچار خدشه کند. حال آنکه، دستاورد این روند به خوبی پیش روی ناظران قرار دارد. یک نمونه آشکار از نتایج خط تحریم و عدم‌شرکت، تبدیل شدن انتخابات آزاد، سالم و منصفانه دوره دوم شوراها به انتخابات مجلس هشتم است که فاصله‌ای بعید با معیارهای یک انتخابات استاندارد را داشت. اگر کسانی در آن دوره از انتخابات شوراها با این ادعا که «انتخابات در ساختار موجود تاثیری ندارد» مشارکت نکرده‌اند، با دیدن تفاوت‌های اساسی میان این دو انتخابات به راحتی می‌توانند صحت و سقم ادعای خویش را دریابند و میزان این تاثیر را بیابند. البته خط تحریم و عدم‌شرکت در انتخابات، طیف‌های ملایم‌تر و منطقی‌تری را هم در برمی‌گیرد. کسانی که در انتخابات دوره دوم شوراها، ریاست جمهوری نهم و دوره سوم شوراها شرکت کرده‌اند، اما در انتخابات مجالس هشتم و هفتم به دلیل رد صلاحیت‌های گسترده مشارکت نداشته‌اند، از این دسته افراد هستند. به نظر می‌رسد نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با جریان تحریم و عدم‌شرکت بهتر است این طیف را مخاطب گفتارهای خود قرار دهند و از ادامه گفت‌وگوهای بی‌حاصل با طیف تند و بی‌منطق نخست، خودداری کنند. در مقام گفت‌وگو با این طیف ملایم‌تر از جریان تحریم و عدم‌شرکت، باید گفت که راه اصلاحات راهی طولانی،‌ فرسایشی، پرفراز و نشیب و بسیار زمان‌بر است. اصلاحات تا زمانی می‌تواند این راه را ادامه دهد که بکوشد از هر روزنی، معبری برای خویش بیابد. در واقع، برای اصلاح‌طلبان «راه، خود مقصد است.» این ادامه راه ممکن است در شرایطی مستلزم تحمل بیشترین سختی‌ها، بدترین توهین‌ها و انگشت‌نماترین تمسخرها باشد. همچنان که در جریان انتخابات مجلس هشتم، کسانی که بی‌هیچ اجر و مزدی در ستادهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان به فعالیت پرداختند، هم از تحریمی‌‌های تندرو توهین‌ها شنیدند، هم عوامل دولتی در برابرشان مشکل‌ساز شدند و هم مردم عادی کار آنها را به دیده تردید می‌نگریستند. برگزیدن چنین راهی، البته برای هرکس آسان نیست. بسیار می‌توان از جمع نیروهای جوان و حتی میانسال اصلاح‌طلب در سال‌های قبل، افرادی را مثال زد که چون از روزهای پرشور به حاشیه‌نشینی و انزوای اصلاحات رسیده‌اند، ترک عرصه کرده‌اند و راه خویش رفته‌اند و طریقت عافیت را پیش گرفته‌اند، جمعی دیگر تحمل حاشیه‌نشینی و دوری از قدرت را دارند، اما تحمل انزوای اجتماعی و شنیدن توهین و تمسخر مردمان عادی برایشان دشوار می‌شود. به راستی هم که تحمل فشار جامعه و مردم سخت‌تر از محدودیت‌های حکومتی و سیاسی است. این وضعیتی است که در جامعه‌ای دوقطبی، به شکل طبیعی نصیب اصلاح‌طلبان می‌شود. کسانی که در تندترین شرایط و در دورانی که فضا به سوی انسداد می‌رود و بدنه جامعه اسیر احساسات و عقده‌های برآمده از فشارهای همه‌جانبه است، می‌کوشد همچنان راه گفت‌وگو، تعامل و مبارزه مسالمت‌آمیز و قانونی و علنی و سود جستن از ابزارهایی چون انتخابات را زنده و باز نگاه دارد. چنین رویه و رویکردی طبعا در چنین جامعه‌ای در اقلیت قرار می‌گیرد. این واقعیتی است که اصلاح‌طلبان و مخاطبانشان باید آن را بپذیرند و حتی اگر اکثریت مجلس را هم به دست آورده بودند، نباید چشم بر این واقعیت می‌بستند. گفتمان اصلاحات دیری است به گفتمان اقلیت، تحت فشار و آسیب‌پذیر تبدیل شده که حفظ و حراست از آن، با سود جستن از همه ظرفیت‌های موجود (از جمله انتخابات) وظیفه اصلی اصلاح‌طلبان است. در این مسیر، رفع ایرادهای رفتاری همچون ضعف تشکیلاتی، ‌توجه جدی‌تری به مناطق جنوبی و حاشیه‌ای شهرها، تغییر نوع نگاه برنامه‌ها از مدیریتی به اجتماعی و بازسازی منطقی ساختار موجود ائتلاف اصلاح‌طلبان از جمله مواردی است که می‌تواند به بهبود موقعیت اصلاح‌طلبان منجر شود. طبعا پرداختن به هر یک از موارد، مجال خود را می‌طلبد.

و ما خواهیم ایستاد و همواره این راه را ادامه خواهیم داد به امید بهاران...

, , پنج‌شنبه 1 فروردین 1387 ساعت 14:02

motayasefam vasat

, , جمعه 2 فروردین 1387 ساعت 00:34

آره!
بوی گند اصلاحات و بعدش احمدی نژاد داره آدم رو دیونه میکنه دیگه!
حرفشم نزن که حال همه بهم خورده دیگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد