هشدار آیت الله وحید خراسانی به خدشه کنندگان شعائر حسینی
فقیه کیست؟ فقیه نائینی است، فقیه بروجردی است، فقیه حائری است، فقیه اینها هستند که می گویند: سینه بزنید، زنجیر بزنید، خون هم جاری بشود، بشود. بیدار باشید مردم ایران! بدانید کوچکترین کلمه که شعائر حسینی را سست کند، کمر خاتم النبیین(ص) را می شکند. این عزاداری ها، این سینه زنی ها، این زنجیر زنی ها باید به حد اعلی حفظ بشود. مسأله بازیچه که نیست.
حضرت آیت الله وحید خراسانی در آخرین جلسه درس خارج خود پیش از آغاز تعطیلات دهه آخر صفر مطالب مهمی را با توجه به شبهات مطرح شده در مورد عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ایراد فرمودند.
به گزارش «فردا» و به نقل از شیعه نیوز، ایشان ضمن هشدار شدید به کسانی که به نوعی در صدد خدشه به شعائر حسینی هستند، تصریح کردند: بیدار باشید مردم ایران! بدانید کوچکترین کلمه که شعائر حسینی را سست کند، کمر خاتم النبیین(ص) را می شکند. این عزاداری ها، این سینه زنی ها، این زنجیر زنی ها باید به حد اعلی حفظ بشود. مسأله بازیچه که نیست. ایشان با بیان حدیثی که در آن امام صادق علیه السلام برای شیون کنندگان در مصیبت سیدالشهدا علیه السلام دعا نموده اند، تاکید کردند: این کلام کیست؟ امام ششم است، رئیس مذهب است. این بی سوادهایی که غلط می کنند می گویند آهسته گریه کنید. صیحه عبارت است از شیون، صرخه چیست؟ شیههء شدید صرخه است.
ایشان تنها مرجع ابراز نظر در مورد چنین مسایلی را فقها دانسته، فرمودند: فقیه کیست؟ فقیه نائینی است، فقیه بروجردی است، فقیه حائری است، فقیه اینها هستند که می گویند: سینه بزنید، زنجیر بزنید، خون هم جاری بشود، بشود.
محقق نائینی کسی است که افتخار فقهای بزرگ این است که دقائق لباس مشکوک او را در فقه بفهمند. چنین فحلی می گوید: سینه زدن، زنجیر زدن برای سید الشهداء(ع)، حتی اگر خون جاری بشود جایز است.
جواز در اینجا به معنی اباحه نیست. شماها که اهل فقه هستید، این فتوای چه فحلی است؟ بعد که این فتوی را صادر می کند، اعاظم مذهب و اکابر دین، مثل سید محسن حکیم با آن ( کتاب) مستمسک، ذیل این فتوی می نویسد: فتوای شیخ ما بالاتر از این است که محتاج به امضای مثل منی باشد.
مثل فقیه شاهرودی می گوید: حق فی کمال التحقیق. مثل تمام اعاظم تا چه رسد به اینهایی که اینجا (حرم حضرت معصومه سلام الله علیها) خوابیده اند و استوانه های فقه اند.
ایشان با تصریح به برخی از مظاهر عزاداری سید الشهدا علیه السلام، ادامه دادند: آن حائری، آن بروجردی که از او استفتاء می کنند که در شهر ما از این ضریح ها به صورت عَلَم بیرون می آورند. این فقیه است که می گوید: در هر شهری آنجور که رسم است، عزاداری باید اجرا شود.
ایشان با رد دلایل کسانی که با عنوان کردن «ضرر» در صدد تضعیف عزاداری سنتی هستند، تاکید کردند: این در فقهای مذهب آن هم کسی که تمام مباحث «اضرار نفس» را به دقت رسیدگی کرده، همه احادیث را سندا و دلالتا دیده، تمامی عناوین ثانویه را طی کرده، تمام مباحث «لاضرر» را پشت سرانداخته، بعد می گوید: در این راه، این اندازه ضرر، هیچ اشکال ندارد.
ایشان در پایان با توجه دادن مردم به اسوه های مرجعیت شیعه که در این زمینه ابراز نظر کرده اند، فرمودند: مردم باید روز عاشورا، فقط چشمشان را بدوزند به کربلا. کجا؟ آن جا که فحل الفحول یعنی میرزای شیرازی میرزای دوم، همان کسی که صدها مثل بلاغی افتخار دارند که کوچکترین شاگرد اویند، یک چنین کسی روز عاشورا، سربرهنه، پابرهنه، در دسته طویریج سینه می زند. این فقیه است، این سند امت است.
پایان بخش سخنان ایشان تاکید بر برگزاری هر چه باشکوه تر مراسم عزاداری سیدالشهدا علیه السلام و حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز سوم جمادی الثانی بود.
... و متن کامل آن را موفق شدم که شخصا از صوت دانلود شده از پایگاه خودشان پیاده کرده و منتشر کنم در وبلاگ آزادی تا کجاست و تا کجا باید باشد؟
http://1shia.blogfa.com
سلام/انشاءالله اگه فرصت شد حتما به وبلاگتون سر می زنم
سلام
در این شبه ها می توان گفت
آیا وقتی حضرت زینب کبری (س) سرش را به محمل کوبید آیا این کار غلط است؟
یعنی دختر علی مرتضی (ع) و فاطمه زهرا (س) نمی داند چیکار کند ۲-۳ نفر روشن فکر میان قوانین دین را تغییر می دهند؟!!
سلام/ممنون از نظرتون/اما به قول شاعر
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
بابا این آخوندا هم دوست دارند الکی به همه چیز گیر بدند اما جای تعجب اینجاست که شما چرا به حرفهای اینها اهمیت میدید و میاید به عنوان یه مطلب جالب هم توی همکلاسی میذارید.من که حزب اللهی نیستم اما میدونم دین اینقد که شما و این آخوندا میگید اصلا سخت نیست.شاید همین سخت گیری های الکی باعث شد ما از دین فراری بشیم.در هر صورت خسته نباشید.
دستتون درد نکنه حالا که کامل خوندم فهمیدم من اشتباه متوجه شده بودم و شما هم هم نظر با ما هستید.یعنی جدا بین آخوندا هم همچین آدمی هست که به چیزی گیر نده؟در هر صورت من بابت نوشته ی قبلی معذرت میخوام.موفق باشید.
سلام/خوشحالم از این که اینقدر منطقی و عاقل هستید.
اما باید بگویم که بد بودن چند روحانی دلیلی بر بد بودن همه ی آنها
نیست.اگر ما سعی کنیم را بطه خودمون را با علماء دینمون حفظ کنیم هیچ وقت دچار گمراهی نمی شیم.
موفق باشید
پاسخ به اتهامات
اتهام اول مربوط است به بحث شیعه و سنی و اتهام دوم مربوط است به بحث قبر حضرات نوح و آدم (ع). برای کوتاه شدن مقاله این دو اتهام را به حول و قوه الهی در مقالاتی جداگانه تحت عنوان «تقریب مذاهب» و «قبر نبیین نوح و آدم» پاسخ خواهم داد.
و اما اتهام سوم. برخی از دوستان با بیادبی و برخی دیگر بدون آن، نمیدانم چرا گمان کردهاند ما سنگ اعراب را به سینه میزنیم و از چشم و ابروی آنها خوشمان میآید؟! و در پی این برداشت نادرست میخواهند ما را از سرزمین خود بیرون کنند! بنده در طول زندگی خود به یاد نمیآورم که از اعراب خوشم آمده باشد، به خصوص در مقایسه با هموطنان عزیز ایرانی خود. هر چند که تنفری هم از آنها ندارم. مطالبی را که حقیر در رابطه با اعراب بیان کردهام، صرفا یا در جهت پرداختن به یک وظیفه دینی بوده (مانند کمک به مسلمانان عراق یا فلسطین) و یا بحث برای تقریب مذاهب بوده است. در واقع درست است که ایرانی بودن برتری آشکاری بر عرب بودن دارد که در آیات و روایات زیادی نیز به آن اشاره شده است و اعراب منطقی نیز بر آن اذعان دارند (اگر کسی شبهه یا اشکالی در مورد این مساله دارد، برتری ایرانیان در آیات و روایات را در مقالهای پاسخ خواهم داد)، اما برتری ایرانی به عرب نباید باعث جدایی مسلمانان از یکدیگر شود. در واقع برتری واقعی همانگونه که در قرآن نیز آمده است، همان تقوا است و نه برتریهای قومی و قبیلهای. بنابراین ما به عنوان یک مسلمان باید هوای یک مسلمان را داشته باشیم و ربطی به این ندارد که او عرب است یا خیر. حال اگر کمک ما به یک مسلمان ایرانی باشد که چه بهتر و چه واجبتر، به نوعی به ذوی القربی نیز برمیگردد؛ اما برتر بودن ایرانیان از اعراب باعث نشود که مسلمانی اعراب را فراموش کنیم و در حقیقت اسلام بر ایران تقدم دارد. همانگونه که خداوند میفرماید (1):
قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانههایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمیکند.
دوست عزیزی گفتند مقایسه ایران و اسلام از اساس نادرست است. البته خوب است که همه نظرات شخصی خود را مطرح کنند، اما خوانندگان مسلمان باید بدانند که تنها نظریاتی که مورد قبول خداوند است، قابل پذیرش میباشد و نظریاتی که با آن تفاوت دارد را نباید بپذیرند؛ هرچند دوستان در بیان آن آزادند، به شرط این که حاوی توهین نباشد. بنده حدس میزنم دوست پاسخدهنده پرسش سوالکننده را دقیق متوجه نشدهاند. به مثالی در این زمینه توجه کنید. فرض کنید از شما سوال شود که مادرت را بیشتر دوست داری یا همسرت؟ میتوان در پاسخ گفت که نوع و جنس علاقه انسان به همسر با مادر کاملا متفاوت است و این دو با هم قابل قیاس نیستند و پاسخ منطقی به نظر میرسد. اما این پاسخ نوعی فرار از جواب دادن است. چرا که میتوان پرسش را به گونه دیگری مطرح کرد تا راه فرار را بست و پرسش این است که اگر این دو علاقه زمانی با یکدیگر در تضاد بیفتند، چه میکنید؟ مثلا فرض کنید به دریا رفتهاید و از بخت بد هر دوی مادر و همسر شما در دو نقطه با فاصله از یکدیگر به دریا میافتند و در حال غرق شدن هستند. حال شما اول کدام یک را نجات میدهید؟ اینجا است که دیگر نمیتوان گفت جنس فرق میکند و باید پاسخ مشخص داد؛ زیرا دو چیز هر چند جنسشان فرق کند، با هم در تضاد قرار گرفتهاند. در مورد ایران و اسلام نیز بحث همین طور است. همان گونه آیه فوق نشان میدهد، علایق قومی و قبیلهای و فامیلی و نظایر آن همگی پسندیده و قابل قبول هستند، اما اگر در جایی بین آنها و امر خداوند تضادی پیش بیاید، قطعا باید امر خدا را برتری دهید. مثلا اگر در زمان ظهور برادر شما در صف دشمنان دین باشد و امام زمان (عج) دستور به قتل وی بدهد، اینجا اظهار امر خدا از علایق شخصی شما بالاتر است. همین اتفاق به عوض برادر ممکن است در مورد کشور شما بیفتد و به طور خلاصه هیچ چیزی در دنیا نباید برای انسان از خدا و قرآن و اسلام ارزش بالاتری داشته باشد. در ضمن توجه کنید که این اتفاقات ممکن است بیفتند و دور از انتظار نیستند و کسی نمیتواند بگوید امام زمان (عج) چنین دستوری نمیدهد؛ زیرا اگر قرار بود چنین اتفاقی نیفتد خداوند هرگز در قرآن در مورد آن آیه نازل نمیکرد و این اتفاقی است که در زمان پیامبر (ص) برای مسلمانان میافتاد و برای خود پیامبر (ص) نیز افتاد و ایشان مجبور شد به خاطر خداوند با نزدیکان خود مانند عمو و غیره قطع رابطه کند، از سرزمین خود هجرت کند، با نزدیکان خود بجنگد، ... . در رابطه با بحث بهشت و جهنم نیز دوست عزیزمان درست فرمودند. مطابق با روایات میتوان گفت که انسان اگر گناهان کبیره انجام ندهد، به بهشت میرود؛ اما باید توجه کرد که بهشت درجاتی دارد و به درجات بالا نمیتوان بدون اسلام و عبادت رسید. این نیز که عدهای میگویند ما به همان درجات پایین قانعیم، مسالهای اشتباه است. دید انسان در آخرت با دنیا کاملا متفاوت است. در آخرت پردهها کنار میرود و انسان معرفت درستی نسبت به خداوند پیدا میکند. روز قیامت روز حسرت و پشیمانی است و حتی بندگان صالح خداوند نیز در آن دنیا پشیمانند که چرا بیشتر با خود عمل صالح نیاوردهاند. زیرا هر که به میزان درجه خود به خداوند قرب دارد و پاداش اصلی بهشت قرب به خداوند است، نه نعمتهای مادی و انسان هر چه در آن دنیا به خداوند نزدیکتر باشد، حسرت کمتر و نعمت بیشتری دارد. بنابراین اکتفای تنها به مرتکب نشدن گناهان کبیره کاری اشتباه و غیرعقلانی است و در کل بحث آخرت و بهشت و جهنم چیزی نیست که با سوگند خوردن به شرافت و نظایر آن، آن هم توسط کسانی که برای اظهار نظر در این مورد صاحب صلاحیت نیستند، به دست آید و انسان با سوگندهای این چنینی نباید غافل و گمراه شود. درست مانند کسی که پزشک نیست و به شرافت خود قسم میخورد که اگر فلان دارو را بخوری بیماریت خوب میشود. طبیعی است که نباید به حرف او گوش کرد و باید به پزشک مراجعه کرد و پزشک آخرت چیزی نیست جز قرآن و عترت.
مطلب دیگری که برای تبرئه خود از اتهامات دوستان و دشمنان میخواهم عرض کنم، این است که بنده همین چند وقت پیش بود که در انتقاد از دوست ناآگاهی که از مرحوم دکتر مصدق (ره) انتقاد و به ایشان اهانت کرده بود، مقاله مفصلی نوشتم که در چهار قسمت در روزانه شماره 824 تا 827 چاپ شد. وجه مشخصه مرحوم مصدق ملیگرایی او بوده و دفاع من از وی نیز به همین دلیل بوده است و این خود نشانگر این است که بنده به ملیگرایی اعتقاد دارم که از مصدق دفاع کردهام و اگر قرار بود سنگ اعراب را به سینه بزنم و وطنفروشی را بر وطنپرستی ترجیح دهم، از آن دوست ناآگاه قدردانی مینمودم و نه انتقاد! اما ملیگرایی باید به قول شهید مطهری (ره) در جنبه مثبت به کار رود و نه منفی. جنبه منفی آن این است که انسان هموطنان خود را از دیگران به علت هموطن بودن بالاتر بداند و کاری به دین و مذهب و همسایگی و مشکلات آنان نداشته باشد و جنبه مثبت آن این است که انسان پس از در نظر گرفتن هدف متعالی خود که همان اظهار امر خداوند است، برای وطن خود تلاش کند تا مردم کشورش در آسایش زندگی کنند.
اتهام دیگر در مورد مطلبی است که بنده نوشته بودم و در آن دعا کرده بودم اسرائیل به ایران حمله کند! این مطلب که کاملا طنز بود و بنده فکر نمیکردم عاقلی پیدا شود که آن را جدی بگیرد، پاسخی بود به یکی از دوستان عزیز که در توجیه کمک نکردن ما به فلسطین گفته بودند در خارج از کشور سه فلسطینی و یک عراقی را دیدهاند که امام حسین (ع) را قبول نداشتند و این شد دلیلی برای این که ما به عراق و فلسطین کمک نکنیم! بنده نیز به طنز گفتم که چهار نفر را در کشورمان دیدم که امام حسین (ع) را قبول نداشتند، پس به نتیجه از مطلب دوستمان دعا کردم اسرائیل به ما نیز مانند فلسطین حمله و مساجد ما مانند مسجد الاقصی را نابود کند! در واقع منظور من این بود که قبول نداشتن امام حسین (ع) دلیلی بر این نمیشود که ما نخواهیم به کسی کمک کنیم. یعنی آیا همه کسانی که ما به آنها کمک میکنیم، باید حتما امام حسین (ع) را قبول داشته باشند و این پیش شرط ما برای کمک است؟! اصلا مگر امام حسین (ع) به قبول داشتن ما ایشان را نیازی دارد که ما بخواهیم چنین کنیم؟! در مورد این مساله اتفاقا روایتی از امام حسین (ع) رسیده است. هر چند دوستان در سند روایاتی که ما بیان میکنیم عموما شک دارند و قبول ندارند و البته این یکی از ویژگیهای بد اخلاقی ما است که اگر کسی که او را نمیشناسیم در خیابان یا تاکسی به ما بگوید 2500 سال پیش افلاطون فلان حرف را زده، بدون این که گوینده را بشناسیم و ماخذ حرف او را بدانیم، سخن را قبول میکنیم که واقعا افلاطون آن را گفته است؛ اما اگر کسی بگوید 1300 سال پیش فلام امام فلان حرف را زده و چهار تا کتاب هم با شماره جلد و صفحه بگوید و نویسندگان آن کتابها هم اتفاقا انسانهای موثقی باشند، باز لجاجت کرده و میگوییم نه معتبر نیست! اما این روایت از امام حسین (ع) همچون سایر روایات از دل بر میآید و با وجدان بشری سازگار است و البته فهم و هضم آن نیز حتی برای کوچکترین عقول ساده است، بر خلاف برخی دیگر از روایات که فقط عقول سلیم آن را میفهمند و لذا ناچار به پذیرفتن این روایت هستیم و روایت به طور خلاصه از این قرار است که «یکی از اصحاب از امام پرسید که من فکر میکنم اگر به کافری احسان کنم، آن احسان گم میشود و امام در پاسخ به او فرمود چنین نیست، خدا را باید الگوی خود قرار دهی که باران رحمت خود را بر سر هر بر و فاجری فرو میریزد.» حال خودتان قضاوت کنید. هنگامی امام حسین (ع) احسان را بر کسی که منکر خدا است نیز توصیه میکند، آیا احسان بر کسی که امام حسین (ع) را قبول ندارد، اشکالی دارد؟! پس کمک به همه انسانها واجب است، حتی اگر کافر باشد؛ حال اگر مسلمان باشد چه بهتر. کمک به همه مسلمانان نیز واجب است، حتی اگر عرب باشد؛ حال اگر ایرانی باشد چه بهتر. دوستانی هم که زحمت کشیدند و با انتساب القاب زشت به بنده همچون دستمال به دست اعراب، تازیپرست، وطنفروش، متحجر، بیغیرت، هدیهکننده معصومیت و بکارت دختران و ناموس خود به اعراب (این تهمت آخر برای من که آشنایانم همگی به تعصبم بر روی ناموس اذعان دارند، خیلی گران بود و مرا بسیار ناراحت کرد؛ اما از آنجا که مولای خود امام سجاد (ع) را سعی میکنم الگو قرار دهم از حق خود در این دنیا و آن دنیا میگذرم و از تهمتزنندگان به درگاه مالک هستی شکایت نمیبرم و برای آنها تنها طلب عفو میکنم.) و ... مقالهای مثلا برای پاسخ به من نوشتهاند، وقت خود را تلف کردهاند؛ زیرا حقیر آنگونه که آنها به اشتباه گمان کردند، نبودم و نیستم.
نکته آخر این که برخی از دوستان مرا متهم به متهم کردن سریع دیگران میکنند، حال آن که در طول این مدت خودشان بنده را به آن چه که در من نبود متهم کردهاند، سریعتر از هر اتهام دیگری. پایانبخش مقاله را حدیثی از امام رضا (ع) قرار میدهم:
مَنْ بَهَتَ مُؤْمِنًا اَوْ مُؤْمِنَةً اَوْ قالَ فیهِ ما لَیْسَ فیهِ اَقامَهُ اللهُ عَلی تَلٍّ مِنْ نارٍ
کسی که تهمت بزند به زن یا مرد مومنی یا چیزی در مورد او بگوید که در او نیست، خداوند (در قیامت) او را بر تپهای از آتش وا میدارد (تا حرف خود را ثابت کند) (2).
دوستان به امید جعلی بودن حدیث ننشینند که قطعی است! اما در زمانی است که کسی که مورد تهمت واقع شده تهمتزننده را نبخشیده باشد؛ بنابراین در مورد بنده جای نگرانی از طرف دوستان تهمتزننده نیست.
خداوند همه ما را ببخشد و به راه راست هدایت کند.
به امید موفقیت و سربلندی تمامی مسلمانان جهان بالاخص ایرانیان
پینوشتها
(1) سوره توبه، آیه 24
(2) عیون اخبار الرضا، ج1، ص37/ وسائل آلالبیت، ج12، ص288/ بحارالانوار، ج75، ص194
سلام/واما راجع به این متن طولانی!!!!!!!!!!!
ای کاش سخن خود را مختصر تر می فرمودید و خودتان را نیز معرفی می کردید.
در رابطه با بهشت شما گفتید اگر انسان گناه کبیره نکند می رود بهشت ولی این طوری نیست باید کار خوب کرد که رفت بهشت
در رابطه با فلسطین باید بگم مردم فلسطین ناصبی هستند یعنی به حضرت علی (ع) فحش می دهند و نسبت های ناروا می زنند که حدیثی از پیامبر (ص) وجود دارد که فرمود: اگر مردم بگویند خداوند فرزند دار هم می شود آنقدر عصبانی نمی شود که به با علی (ع) دشمنی کنند
پس ناصبی ها از ریشه و اساس کارشون غلط است یعنی هر چقدر هم نماز بخوانند هیچ اثری ندارد
یادتون رفته که دولت بنی عباس پدر مادر های ما را می کشتند فقط به جرم اینکه اسمشون علی یا فاطمه بود؟
اگر می بینی فلسطین به اینجا رسیده بخاطر این است که انسان های بی گناهی را کشتند درست است که الان فلسطین کسی را نمی کشد ولی شک نکنید که آنها این حرکات تروریستی در عراق را تایید می کنند و حتی در جنگ ایران و عراق صدام را پهلوان اعراب خواندند
سلام
مطالب شما جالب بود
:وبلاگ ما رٌم ببنید.
www.baashura61.blogfa.com
در نطر سنجی هاش شرکت کنید.
اگـــــر صلاح دیدید لینک ما را در وبلاگتون قرار بدید.