KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

کودکی ها

به خانه می رفت
 با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی ؟
مادرش پرسید
 دعوا کردی باز؟
 پدرش گفت
 و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به دنبال آن چیز
 که در دل پنهان کرده بود
 تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
 و خندیده بود

(حسین پناهی)
نظرات 7 + ارسال نظر
غلامی , IT, خواجه نصیر چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 17:49

واقعا زیبا بود ممنونم.

ممنون که نظر دادین.

بسیار زیبا

ممنون از نظرتون.

زیبا بود و کمی هم غم انگیز !

تصور می کنم ، موضوع بندی عشق و عاطفه با این متن تطابق بیشتری داشته باشد !

ممنون از دقتتون؛ولی برداشت من از ادبیات، عشق و عاطفه ست! (به هر حال،بسیار ممنون از نظرتون)

, , چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 21:28

امان از عشق ! چه کارها که نمی کنه !

تازه یاد جمله ی معلم هندسه ۱ افتادم !!
می گفتند: هندسه عشق وبلای مدرسه !

البته عشق تا عشق داریما ..........

, , چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 21:33

اسمم یادم رفته بود:
متن زیر از (ح م ن) است!!!!!!!!

رویا, IT, چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 22:44

خیلی قشنگ بود!!
واقعا بعضی چیز هاست که فقط مادر بزرگ می بینه!
منم همچین مادر بزرگی دارم٫ خیلی ماهه!!

ممنون از این شعر قشنگ!!

برداشت قشنگی دارید ، شاید به خاطر این است که همه ی شعرا عاشق هستند !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد