KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

هر چه دل تنگت می خواهد بگو..

یه سلام به گرمی قلبتون به همه ی شما دوستان!

با اینکه خوابم میاد و کلاس ریاضی هم دارم ولی مینویسم و دست دارم نظرتون رو بدونم!

خوب کجا بودیم؟ اهان راستی یادتونه ۴ ماه پیش ...یادش بخیر ! چه زود گذشت !!!!

ولی الان چی ؟یه ۱۵ روز مونده به امتحانات و میان ترم رو هم که به خوبی خوب پشت سر گذاشتیم!!!   حالا اینا بماند ......به حرفای استاد هامون توجه کردین؟ توی یه لحظه می گن امتحان ترم خیلی سخته و همه (روم به دیفال روم به دیفال) میوفتیم.. ولی چند دقیقه که می گذره میگن :بابا کاری نداره که همه قبول می شین!

حجم کار هم که کم نیست ..خوندنش کار حضرت فیله!

شما هم که همش سند تو آل میکنیین!!!!!!!!

حالا هدف که گفتن این حرف ها نبود که هدفه این بود:

هرچه دل تنگت می خواهد بگو==>بگو وووو=>

نظرات 17 + ارسال نظر
, , یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 15:35

man age khodamo bokoshamam fiziko nemitunam pas konam
kheyli na mardan hade aghal age kelaso ro kamel mizashtan ru site ya jozvehaye kamel midadan adam enghad nemisukht

رویا, IT, یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 16:37

چی بگم...

(هر چه می خواهد دل تنگت بگو...)

غلامی , IT, غلامی یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 16:45

فقط این رو بگم به دوستان که حتما همگی قبول می شیم.
و به خودشون ایمان داشته باشن.
(حالا خوبه خودم قبول نشم...)

فائزه نعیم , it, یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 16:50

قبول میشیم.
یعنی فکر کنم قبو ل میشیم!!
حالا قبول میشیم؟؟؟؟؟؟؟

شفیعی , صنایع, یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 22:59

امیدوارم حداقل مطالبی که ازمون دادیم حذف شه.. ) -:

مهرناز صالحیان, برق, kntu چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 23:30


خیلیه هاااا امتحانای من تموم شد ! یه دونه دیگه مونده اونم مدار2 ..اونم به لطف تاسوعا عاشورا عقب افتاد ... اونوخ مال شما 12روز دیگه شروع میشه !!! آخی :دی
ریاضی1 کاری نداره ... ساده میگیرن ..شاد باشین

حسین محمدی نصرابادی شنبه 27 مهر 1387 ساعت 23:22

دلم گرفته دلم گرفته از خودم که کوزه گری کنم و آب از کوزه ای بس شکسته بخورم دلم گرفته از ناراحت کردن بهترین دوستانم دلم گرفته فقط محض تفریح
دلم گرفته و دنبال جایی بودم که به کسی بگم
گفتم خوبه بیام و توی اولین ژست خودم بعد یک سال نظر بدم و حرف دل تنگ خودم رو بگم
دلم گرفته از خدا که داره امتحانای سخت ازم میگیره
دوستان خوبی بهم داده که گاهی موقه ها اصلا حواسم بهشون نیست
خودش هم که توی غفلت های زیاد من گم شده
دلم نگرفته ولی دوست دارم بزنم زیر گریه
اصلا نمیدونم چی شده .. من که اینقدر ادعای مردی میکنم حال و احوالم اینجوری شده
دارم می بینم شرایط بد دانشگاه داره خودم و دوستانم رو اذیت میکنه دارم تلاش میکنم یکمش رو من برطرف کنیم ولی همکلاسی هام اصلا قدر نمیدونند خوب دل ادم میگیره دیگه
خیلی دلم می خواد یه همدم داشتم که ثانیه ثانیه حرفام رو بهش میگفتم.
معمولا حرفای دل رو توی دفتر خاطرات انلاینم مینویسم ولی همین جوری یهو به ذهنم اومد اینجا بنویسم
امیدوارم یه روزی بیاد که بیام و توی این پست خودم دوباره نظر بدم و بنویسم از اوج خوشبختی هام بنویسم از همه ی چیزایی که خدا بهم داده
اینقدر خدا رو به خاطر نعمت ها توی این ضست شکر کنم که مدیر بلاگ اسکای بیاد بگه توروخدا دیگه تایپ نکن الان کل هاست ما رو اشغال میکنه این نظرت
فقط می خوام تا اون روز خدا کمکم کنه که فراموش نکنم خدایی دارم که بالای سرمه و حواسش بهم هست

امضا:حسین محمدی نصرابادی

آنکه می داند چرا شکیباست! آنکه درک می کند کوزه سازی برای دیگران و غفلت از کوزه ی خویشتن جهل نیست، خوشبخت است!

کوزه شکسته ها، کوزه ی جاودانه ی خویش را جای دیگر می گیرند...

:O حمید؟؟؟؟؟؟؟؟ :O
:o به چدید ترین نظرات همه ی پست های همکلاسی دسترسی داری؟
:O
می کشمت ! فکر کردم این رو دارم جایی می نویسم که هیچ کسی به این زودیا نمی بینه !!!

پس شما => :-$ $-:
بین خودمون بمونه ! >:)

حسین محمدی نصرابادی شنبه 4 آبان 1387 ساعت 00:02

موقتا تعطیل تا ببینیم خدا چی می خواد!
قلبم درد گرفته از بی توجهی ها !
نه برای خودم برای خودشون !
pause and pause

حسین محمدی نصرآبادی پنج‌شنبه 30 آبان 1387 ساعت 19:09

لطفا هر آنکه هستید این نظر را مطالعه نفرمایید
نویسنده از شما خواسته است
تصمیم با شما !
........................................................

روز 29 آبان توی آزمایشگاه ، چه همون اول که گفتم دیر اومدم؟ چه بعدش . چه وقتی آنگونه امانتی را گرفت و رفت با آن حال و احوال ، مقادیری ناراحت شدم ، اما چون خواست چیزی دربارش نگم نمی گم
ولی یکم ناراحت شدماااااااااااا

الان خیلی ناراحت هستم که به خاطر کوتاهی و سهل انگاری خودم و مشغول بودن به چیزایی که میشد وقت دیگه ای انجامشون داد ، امتحان ریاضی فردا رو خراب خواهم کرد
امیدوارو این موضوع تکرار نشه :((

هیچ گونه توضیحی در مورد این نظرات به کسی داده نمی شود.!!
................
و شرم باد بر بی شرمی من که وقتی یه دوستم اینقدر حالش بده ، ازش می خوام کمکم کنه، اون هم توی چیزی که باید خودم بلد باشم ، شرم شرم :(( :(( =((
دوستم ، دوست عزیزم ، کلی زحمت کشیده بود و پروژه اصول نوشته بود ، همش یهو نا بود شد ، حالم خیلی بده ، چون می دونم اون حالش خیلی بده ،

حسین محمدی نصرآبادی چهارشنبه 16 بهمن 1387 ساعت 01:22 http:// kntu.blogsky.com/?postid=6969

قبل امتحان ریاضی (شنبه)دو از یه دوست "ب" راه رفتن به مرکزی رو پرسیدم و باز مثل اون روزی آزمایشگاه ، رفتاره تلخی داشت ، از اون روز تا به الان دیگر صحبت نکردیم ، فکر می کنه من ناراحت شدم و الانم از دستم ناراحته ، برام هنور نحوه ی برخورد با خیلی مسائل در دوستی سوال است !!
باید مطالعه داشت ، تخصصی و هدف دارد ، دوستی طلاست ، باید با چنگ و دندون نگهش داشت.

حسین محمدی نصرآبادی چهارشنبه 12 فروردین 1388 ساعت 16:19 http://www.kntu.blogsky.com/?postid=6969

چقدر سخته آدم ببینه و کاملا احساس کنه و حتی دوستش به زبون بیاره که به کمک نیاز داره، بیشتر روحی روانی، اما ببینه که دوستش اون اعتماد عالی رو بهش نداره و فکر کنه که علم و عقل و ... کافی رو برای کمک بهش نداری ( غیره مستقیم بفهمی) .
و همش شاهد این قضیه باشی
=((
کاش حداقل بعنوان درد دل بهم بگه و یکم سبک بشه
......
ناراحتی دوست ناراحتی من و شادیش شادیه منه، الهی همیشه دوستام شاد و پیروز باشند.


چقدر بده انسان برای رسیدن به آرامش با دوستان خودش بلند شه بره کوه و به خودش قول بده بعضی بحث ها رو نکنه که ذهنش راحت باشه
اما اون ها بحث رو بکشن جلو و یه عالمه حرف توی دلت سرریز کنه
......
ای کاش انسان ها میذاشتن حرفت رو تا آخر بزنی و بعد قضاوت کنند یا نظر بدهند، نه اینکه از بالا تا پایین کوه نتونی چهارتا جمله رو با ربطش بصورت کامل بگی
اونی هم که میگی دوحالته
میگی دنبال این اهداف کتاه مدتم، میگن عمر تلف کردنه ، نکن، کردیم نشد ( نمیگن شاید راهمون درست نبوده و شاید تو بتونی و امید بدن)
اهداف بلند مدتت رو میگی توی ذهنشون بهت می خندند احتمالا و باز میگن اون ها که عمرا نمیشه بشین دنبال این اهداف کوتاه مدتی که ما میگیم خوبه و ارزش داره ( پیش خودشون هم نمیگن شاید این اهداف بلند مدت زندگی تو باشه) و راحت در راستای خورد کردنش خواسته یا نا خواسته حرکت می کنند.
........
ما که روز به روز شرمنده تره خداییم و هنوز رومون نمیشه سرمون رو بالا بگیریم
ولی خدا ! خداییش فکر میکنی مثل اون بلا نصبت همه خرایی هستم که جنبه ی شاخ ندارم؟
فکر میکنم نه خرم نه بی جنبه
دستم رو بگیر
هرچی هم عشقت کشید منت بذار، ولی میدونی که ارزومه وسیله ت باشم برای رسیدن نعمت و آرامش و اسایش به بنده هات
بقیه اش هم خودت خبر داری
.........
به امید اینکه یه روزی همه چیز خداپسندانه باشه

حسین محمدی نصرآبادی دوشنبه 14 اردیبهشت 1388 ساعت 23:34 http://www.kntu.blogsky.com/?postid=6969

همکلاسی بعنوان یک محیط اجتماعی دانشجویی که جای پیشرفت تا یک سایت مطرح دانشجویی رو داره، در حال مرگ خاموش است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد