KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

جلسه محاکمه عشق بود...

جلسه محاکمه عشق بود

 و عقل قاضی ، و عشق محکوم ....

 به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند. قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که همیشه درحال رفتن به سویش بودید حالا چرا این چنین با او مخالفید ؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟ قلب نالید و گفت: من با وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و فقط با عشق میتوانم یک قلبی
واقعی باشم

نظرات 2 + ارسال نظر
ح م ن , , شنبه 22 دی 1386 ساعت 15:53

دقیقا همین طور است!

به امید صلح بین عقل و قلب !

ولی فکر کنم هیچ وقت این صلح برقرار نشه!(: ممنون که نظر دادین!

ع.خ, , سه‌شنبه 2 بهمن 1386 ساعت 19:11

جایی که عشق محکوم است و عقل حاکم اعتراض وارد نیست.
باید سکوت را شکست اما اعتراف جایز نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد