خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد... اون یه اکواریم شیشهیی ساخت و اونو با یه دیوار شیشهای دو قسمت کرد.
"خانه مدیران جوان" به نشانی http://managersclub.persianblog.ir در ادامه آمده است: تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ماهی بزرگه بود.
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگهای نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله میکرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی میخورد. همون دیوار شیشهای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد.
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنه.
دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد. اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت .
می دانید چرا؟ اون دیوار شیشهای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشهای ساخته بود. یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی.
ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند.
bedone hich shak va tardidi mishe goft ke ma javon ha age mesle in mahi bozorge amal va fekr nakonim ayandei roshan dar entezareman khahad bod
be omide movafaghiat baray hamie dostam
عالی بود ..... امیدوارم ما دانشجویان الکترونیکی با شکستن باورهای شیشه ای به ماهی مورد قبولمون برسیم !
این روزا خیلی ها نا امید شدند در حالی که میشه امیدوار بود !
باید باور های شیشه ای رو شکست ، اگه بتونیم این کارو بکنیم دیگه شیشه های ظاهری ای که دکتر عقیق برامون درست کرده بی معنی خواهد شد !
واقعا مطلب زیبایی بود دوست خوبم
چقدر این متن قشنگ بود! و چقدر مفهوم داشت!!
کاش اینقدر از بر خورد با شیشه نمی ترسیدم!! ):