دوباره دلم گرفت ، رفقام هم نبودن ، رفتن و دیگه کسی نیس مثل الیار که با هم شعر بخونیم ...
ولی گفتم با هم مشاعره کنیم.
بیا تو نظرات رفیق تا امشبم اینجوری صبح کنیم ... :|
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز* چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز
زدستبرد صبا گرد گل کلاله نگر *** شکنج گیسوی سنبل ببین بروی سمن
زین ها چون گذر کنی ، چهار ارکان است***پس معدن و پس نبات و پس حیوان است
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی *** نتوان شبه تو گفتم که در وهم نگنجی
رکورد نظرات شدیدا ترکیده تا الان 332 نظرپرسپولیس قهرمان میشه...اگر جدول برعکس بشهاینم مشاعره از نوع فوتبالیش
یار مرا غار مرا غشق جگر خوار مرا* یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
هنگام سپیده دم خروس سحری!!! دانی که چرا همی کند نوحه گری***یعنی که نمودند در آینه انسان کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
یارب این بچه ترکان چه دلیرند به خون *** که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
آن قصر که جمشید در او جام گرفت * روبه بچه کرد و آهو آرام گرفت
آواز خوش کلاغ تقدیم تو باد/بوی پهن الاغ تقدیم تو باد/گویند که لحظه ایست گ..زیدن گاو/آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
بی ادب!!!
lotf mikoni har che sarii tar miri biroon az nazarate poste man babake aziz... halo hosele nadaram daram injoori aroom misham naya pa berehne beteng vasate arameshe mano rofagham... lotf kon ya chert nanevis ya mese ensan benevis
بابک جان میشه لطف کنی مانع ادامه دان این اشعار تسلی بخش ما نشوی
یک شب آتش در نیستانی فتاد***سوخت چون شمعی که بر جانی فتاد
در میخانه ببستند خدایا مپسند* که در خانه تذویر و ریا بگشایند
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل*** به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
در کتم عدن بسان آتش بر شمع*** عشقت به هزار رشته بر ما بستند
تزویر*
دردم از یار است تو درمان نیز هم* دل فدای او شه و جان نیز هم
دوش از جناب حافظ پیک بشارت آمد *** کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
در ره معرفت بسی تاخته ام***وندر صف عارفان سر افراخته ام
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت* باز مشتاق کمان خانه ابروی تو بود
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرا *** هر بهاری به دنبال خزانی دارد
مردان خدا پرده پندار دریدند* یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
در ازل بر سر هر کس قلمی رفت خموش* کعبه و بت کده و جنت و دوزخ سبب است
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی***که هیچ کار زشت بدین هنر نرود
ph پس کوشی؟؟
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد* وجود نازکت آزرده گزند مبادچون آخری با "ت" بود!
دور گردون گر دو دوروزی بر مراد ما نرفت *** دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هستم همین جام! دریغ و درد که نا این زمان ندانستم* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
خودمم با "ق" بلد نیستم!
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن***سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
یارب این آتش که در جان من است *** سرد کن زانسان که کردی بر خلیل
قدر زر زرگر بداند *** قدر گوهر گوهری
دردی است درد عشق که اندر علاج او* هر چند سعی بیشتر نمایی بد تر شود
یارب اندر دل ان خسرو شیرین انداز *** که برحمت گذری برسر فرهاد کند
الان با چی بگیم؟ قاطی میشه بیاید قرار بذاریم آخرین نظر هر چی بود شعر بعدی رو با همون بگیمخوبه؟ اگه نظر دیگه ای دارید بگید!
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد***کز حضرت سالمان عشرت اشارت آمد
اول سیاوش عزیز میگه بعد شما بعد من اینجوری بهتره
ok عالیه
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز***کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید* گوهی دارم و صاحب نظری می جویم
مهندس فلکی راه دیر شش جهتی *** چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک
که را کویم که با این درد جانسوز*** طبیبم قصد جان نا توان کرد
درد مرا طبیب نداند که من* بی دوست خسته خاطر و با دوست خوش ترم
سیستم دوست عزیزمون الیار مشکل پیدا کرده چند دقیقه توقف داریم
مردم چشم به خون آغشته شد *** در کجا این ظلم بر انسان کنندشرمنده بابت وقفه ایجاد شده
دل از من بر دور وی از من نهان کرد***خدا را با که این بازی توان کرد
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟* نقطه دوده که در حلقه جیم افتاده است
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر *** درین سراچه بازیچه غیر عشق مباز
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز* چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز
زدستبرد صبا گرد گل کلاله نگر *** شکنج گیسوی سنبل ببین بروی سمن
زین ها چون گذر کنی ، چهار ارکان است***پس معدن و پس نبات و پس حیوان است
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی *** نتوان شبه تو گفتم که در وهم نگنجی
رکورد نظرات شدیدا ترکیده
تا الان 332 نظر

پرسپولیس قهرمان میشه...اگر جدول برعکس بشه
اینم مشاعره از نوع فوتبالیش
یار مرا غار مرا غشق جگر خوار مرا* یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
هنگام سپیده دم خروس سحری!!! دانی که چرا همی کند نوحه گری***یعنی که نمودند در آینه انسان کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
یارب این بچه ترکان چه دلیرند به خون *** که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
آن قصر که جمشید در او جام گرفت * روبه بچه کرد و آهو آرام گرفت
آواز خوش کلاغ تقدیم تو باد
/بوی پهن الاغ تقدیم تو باد
/
/آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ایست گ..زیدن گاو
بی ادب!!!
lotf mikoni har che sarii tar miri biroon az nazarate poste man babake aziz... halo hosele nadaram daram injoori aroom misham naya pa berehne beteng vasate arameshe mano rofagham... lotf kon ya chert nanevis ya mese ensan benevis
بابک جان میشه لطف کنی مانع ادامه دان این اشعار تسلی بخش ما نشوی
یک شب آتش در نیستانی فتاد***سوخت چون شمعی که بر جانی فتاد
در میخانه ببستند خدایا مپسند* که در خانه تذویر و ریا بگشایند
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل*** به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
در کتم عدن بسان آتش بر شمع*** عشقت به هزار رشته بر ما بستند
تزویر*
دردم از یار است تو درمان نیز هم* دل فدای او شه و جان نیز هم
دوش از جناب حافظ پیک بشارت آمد *** کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
در ره معرفت بسی تاخته ام***وندر صف عارفان سر افراخته ام
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت* باز مشتاق کمان خانه ابروی تو بود
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرا *** هر بهاری به دنبال خزانی دارد
مردان خدا پرده پندار دریدند* یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
در ازل بر سر هر کس قلمی رفت خموش* کعبه و بت کده و جنت و دوزخ سبب است
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی***که هیچ کار زشت بدین هنر نرود
ph پس کوشی؟؟
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد* وجود نازکت آزرده گزند مباد
چون آخری با "ت" بود!
دور گردون گر دو دوروزی بر مراد ما نرفت *** دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هستم همین جام!
دریغ و درد که نا این زمان ندانستم* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
خودمم با "ق" بلد نیستم!
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن***سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
یارب این آتش که در جان من است *** سرد کن زانسان که کردی بر خلیل
قدر زر زرگر بداند *** قدر گوهر گوهری
دردی است درد عشق که اندر علاج او* هر چند سعی بیشتر نمایی بد تر شود
یارب اندر دل ان خسرو شیرین انداز *** که برحمت گذری برسر فرهاد کند
الان با چی بگیم؟ قاطی میشه بیاید قرار بذاریم آخرین نظر هر چی بود شعر بعدی رو با همون بگیم
خوبه؟ اگه نظر دیگه ای دارید بگید!
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد***کز حضرت سالمان عشرت اشارت آمد
اول سیاوش عزیز میگه بعد شما بعد من اینجوری بهتره
ok عالیه
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز***کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید* گوهی دارم و صاحب نظری می جویم
مهندس فلکی راه دیر شش جهتی *** چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک
که را کویم که با این درد جانسوز*** طبیبم قصد جان نا توان کرد
درد مرا طبیب نداند که من* بی دوست خسته خاطر و با دوست خوش ترم
سیستم دوست عزیزمون الیار مشکل پیدا کرده چند دقیقه توقف داریم
مردم چشم به خون آغشته شد *** در کجا این ظلم بر انسان کنند
شرمنده بابت وقفه ایجاد شده
دل از من بر دور وی از من نهان کرد***خدا را با که این بازی توان کرد
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟* نقطه دوده که در حلقه جیم افتاده است
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر *** درین سراچه بازیچه غیر عشق مباز