دوباره دلم گرفت ، رفقام هم نبودن ، رفتن و دیگه کسی نیس مثل الیار که با هم شعر بخونیم ...
ولی گفتم با هم مشاعره کنیم.
بیا تو نظرات رفیق تا امشبم اینجوری صبح کنیم ... :|
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش* میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان زوشده ام بی سروسامان که مپرس
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجبکز هر زبان که می شنوم نامکرر است
یوسف گم گشته بار اید به کنعان غم مخور..
مگر به روی دلارای یار ماور نی *** به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید
دلی کز عشق او دیوانه گردد/ وجودش با عدم همخانه گردد
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردموقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم
دوستان خواهشا تو کار هم دخالت نکنین
ساقیا یکجرعه زان آب آتشکون که من*** در میان پختگان عشق او خامم هنوز
آید آن روز که شمع و شاپرک دود شوند در دل خاطره ها مرده و مسدود شوند.
در ره عشق تو ما را یار و مونس گفت تست/ زان بگفتی از تو میخواهم یاری ای پسر
خوب لااقل نوبتیش کنین که یه برنده داشته باشه!
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شه* همچنان در آتش مهر تو خندانم چو شمع
دولت پیر مغان باد که باقی سهلست*** دیگری بودود نام از یاد ببر
عشق آن بحریست کش کران ولب نیست/بس غرقه شوند و ناله و یارب نیست
عین بیاید بالا!
ز نامه تو ملک جهان یافت دلم*** وز لفظ تو عمر جاودان یافت دلم (الیار بجواب)
شب در چشمان من استبه سیاهی چشمهایم نگاه کنروز در چشمان من استبه سفیدی چشمهایم نگاه کن
تو را از دور میبینم بسم نیست* به جایی رفته ای که دسترسم نیست
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چهتوان کرد که سعی من و دل باطل بود
عشق اگر رخت تو را برد به غارت خوش باش/ پیش آن یوسف زیبا کف ببریده خوش است
تو شمع انجمنی یکزمان ویکدل شو*** خیال و کوشش پروانه بین وخندان باش
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلکچرخ بر هم زنم ار غیر مرادم چرخد
در درد عشق یک دل بیدار می نبینم/ مستند جمله در خود هشیار می نبینم
نمیدونم دلم دیوونه کیست* اسیر نرگس مستونه کیست؟
دلدار که گفتا دل نگرانست *** گو میرسم بسلامت نگران نباش
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم * که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من***کمان ابروی یار باید دید
شور عشق تو برم تا بقیامت در خاک/ زانکه گر سر بشود شور تو از سر نشود
ph لطفا معرفی کن؟؟؟
از اونجایی که هدف اینه که امشبم اینجوری صبح کنیم و من صبح و شب برام یکیه ....از همینجا انصراف میدم
امید جان بای
میخوای چی کار؟ D:
در ازل بست دلم با سرزلفت پیوند *** تا ابد سر نکشد و زسر پیمان نرود
در پردهی پندار چو بازی و خیال است/جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است
بچه ها مشتاقن بدونن.از در در آمدیو من از خود به در شدم***گویی از این جهان به جهان دگر شدم
درد ما را نیت درمان الغیاث* هجر ما را نیست پایان الغیاث
یه طرفدار همکلاسی هستم.
معاشقان گره از زلف -یار- باز کنید، شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید.....شب شما دراز بادو قشنگ ... شب بخیر
تو را من چشم در راهم *** شبا هنگام که در شاخ تلاجن می گیرند سایه ها رنگ سیاهی
ملک این مزرعه دانی که ثباتی تدهد *** آتشی از جگرم جام در املاک انداز
ث حفظ نیستم :دی
زنده بی دوست خفته در وطنی / مثل مردهایست در کفنی
زین قصه هفت گنبند افلاک پرصداست *** کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
تا دور ابد جهان نبیند در خواب/ ما آتش عشق سینهسوز آوردیم
یاد باد آنکه زما وقت سفر یادنکرد*** به وداعی غمدیده ما شاد نکرد
ثریا کرد با من تیغ بازی / عطارد تا سحر افسانه سازی (اینم جواب خودم که با "ث" بود)
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم *** تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی *** جام می مفانه هم با مغان توان زد
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش* میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زوشده ام بی سروسامان که مپرس
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
یوسف گم گشته بار اید به کنعان غم مخور..
مگر به روی دلارای یار ماور نی *** به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید
دلی کز عشق او دیوانه گردد/ وجودش با عدم همخانه گردد
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم
دوستان خواهشا تو کار هم دخالت نکنین
ساقیا یکجرعه زان آب آتشکون که من*** در میان پختگان عشق او خامم هنوز
آید آن روز که شمع و شاپرک دود شوند در دل خاطره ها مرده و مسدود شوند.
در ره عشق تو ما را یار و مونس گفت تست/ زان بگفتی از تو میخواهم یاری ای پسر
خوب لااقل نوبتیش کنین که یه برنده داشته باشه!
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شه* همچنان در آتش مهر تو خندانم چو شمع
دولت پیر مغان باد که باقی سهلست*** دیگری بودود نام از یاد ببر
عشق آن بحریست کش کران ولب نیست/بس غرقه شوند و ناله و یارب نیست
عین بیاید بالا!
ز نامه تو ملک جهان یافت دلم*** وز لفظ تو عمر جاودان یافت دلم (الیار بجواب)
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
تو را از دور میبینم بسم نیست* به جایی رفته ای که دسترسم نیست
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چهتوان کرد که سعی من و دل باطل بود
عشق اگر رخت تو را برد به غارت خوش باش/ پیش آن یوسف زیبا کف ببریده خوش است
تو شمع انجمنی یکزمان ویکدل شو*** خیال و کوشش پروانه بین وخندان باش
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم چرخد
در درد عشق یک دل بیدار می نبینم/ مستند جمله در خود هشیار می نبینم
نمیدونم دلم دیوونه کیست* اسیر نرگس مستونه کیست؟
دلدار که گفتا دل نگرانست *** گو میرسم بسلامت نگران نباش
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم * که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من***کمان ابروی یار باید دید
شور عشق تو برم تا بقیامت در خاک/ زانکه گر سر بشود شور تو از سر نشود
ph لطفا معرفی کن؟؟؟
از اونجایی که هدف اینه که امشبم اینجوری صبح کنیم و من صبح و شب برام یکیه ....
از همینجا انصراف میدم
امید جان بای
میخوای چی کار؟ D:
در ازل بست دلم با سرزلفت پیوند *** تا ابد سر نکشد و زسر پیمان نرود
در پردهی پندار چو بازی و خیال است/جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است
بچه ها مشتاقن بدونن.
از در در آمدیو من از خود به در شدم***گویی از این جهان به جهان دگر شدم
درد ما را نیت درمان الغیاث* هجر ما را نیست پایان الغیاث
یه طرفدار همکلاسی هستم.
معاشقان گره از زلف -یار- باز کنید،
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید.....
شب شما دراز بادو قشنگ ...
شب بخیر
تو را من چشم در راهم *** شبا هنگام که در شاخ تلاجن می گیرند سایه ها رنگ سیاهی
ملک این مزرعه دانی که ثباتی تدهد *** آتشی از جگرم جام در املاک انداز
ث حفظ نیستم :دی
زنده بی دوست خفته در وطنی / مثل مردهایست در کفنی
زین قصه هفت گنبند افلاک پرصداست *** کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
تا دور ابد جهان نبیند در خواب/ ما آتش عشق سینهسوز آوردیم
یاد باد آنکه زما وقت سفر یادنکرد*** به وداعی غمدیده ما شاد نکرد
ثریا کرد با من تیغ بازی / عطارد تا سحر افسانه سازی (اینم جواب خودم که با "ث" بود)
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم *** تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی *** جام می مفانه هم با مغان توان زد
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد