پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
ادامه مطلب ...
من عاشق چشمت....شدم
بی عشق نتوان...که دید
گر در پس پرده شوی...
عشق دگر معنا ندید...
ادامه مطلب ...قطره نهم ُ٬ قطره هشتم درباره ترجمه ٬ قطره های پیشین
قطره دهم
_ زبان مردم در آثار قدما
شاعران بزرگوار و موفق قدیم نیز برای زیباتر شدن
شعرشان از واژه ها و اصطلاحات مردم سود می جستند.
مثال از مولوی پر شور :
باده ی خاص خورده ای. نقل خلاص خورده ای
بوی شراب می زند. خربزه در دهان مکن
ادامه مطلب ...ادامة قطره ای دربارة ترجمه( برای خواندن قطره هفتم کلیک کنید.)
برخی از کلمه ها که برای برخی ها تابو هستند،به زبان اشاره ترجمه میشوند.
مثال: کسی می خواهد سیگار بکشد اما خجالت می کشد که کلمة سیگار
را به زبان بیاورد، بنابراین دستش را به حالت سیگار کشیدن درمی آورد
(دوشاخه محبت)،بعد آن را جلو لب می گیرد. یعنی صداشو درنیار...
دارم میرم سیگار بکشم. برخی از واژه های قرضی ضروری،
پس از ورود به زبان فارسی، تغییر معنی میدهند. مثال: گلنگدن که به ترکی
یعنی می آید و میرود ولی در فارسی شده است گلنگدن یعنی وسیله ای
که سلاحی مانند هفت تیر یا تفنک و مسلسل را آمادة تیراندازی می کند.
یا آچار به ترکی یعنی کلید ولی در فارسی... خودتان میدانید یعنی چه.
ماژیک به فرانسه یعنی جادو و جادویی اما در فارسی یعنی همین ماژیک خودمان
که با آن می نویسیم یا نقاشی میکنیم. (دانلود کتاب هنر نیست ٬ خواندن هنر است.)(۱)
(برف ، احمد شاملو)
برف نو ، برف نو ، سلام ، سلام !
بنشین خوش نشسته ای بر بام
پاکی آورده ای ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام.
the snow(ahamd shamloo)
the fresh snow , the fresh snow , "hello" , "heloo" !
gracefully on the roof you are setting.
claeniness you brought, o the white hope!
all is dirtiness reigning this time.
کوه از اولین سنگ به وجود می آید و انسان از اولین درد !
دریا از اولین قطره به وجود می آید و انسان از اولین اشک !
دشت از روییدن اولین جوانه به وجود می آید و انسان از روییدن اولین خشم !
و او با اولین درد ، گام در راه انسان شدن می گذارد و با تجربه هر درد ، والاتر و والاتر می شود !
اقرار باید کرد حزن انگیزم امشب
من از تمام فصلها...پاییزم امشب
با ذربین باید نگاهم کرد.زیرا
ادامه مطلب ...
دهانات را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستات میدارم.
دلات را میبویند
روزگار ِ غریبیست، نازنین
و عشق را
کنار ِ تیرک ِ راهبند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بُنبست ِ کجوپیچ ِ سرما
اهل کاشانم .
روزگارم بد نیست .
تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .
دوستانی ، بهتر از آب روان .
و خدایی که در این نزدیکی است :
لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند .
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه .
ماییم که منتظرتر از منتظرانیم
لبخند امید انتظار بر لب داریم
سیل اشکی ز نبود یار میبارانیم
هر روز و شبی بر آسمان نظاره داریم
لیک تنها فرج یار تمنا داریم.....
ای ز کین قلبت سراسر یخ زده!
حرفهای آتشینم شعله بر جانت زده
روز و شب در سوز باش و دم نزن
شعله هایم بر خموشی مهر خاموشی زده
افتخار دارم شعر ِ دوست ِ شاعر و هنرمندم رو توی همکلاسی قرار بدم.
منبع اصلی:
http://www.shereno.com/file.php?id=59661
در این تاریک راهِ کورِ وحشت زاای پرنده مهاجر ای پر از شهوت رفتن
فاصله قد یه دنیاست بین دنیای تو با من
تو رفیق شاپرکها من تو فکر گلهمونم
تو پی عطر گل سرخ من حریص بوی نونم
دنیای تو بینهایت همه جاش مهمونی نور
دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور
«پروین افتخاری » که در ماههای گذشته چند داستان از ایشان در مطبوعات
به چاپ رسیده،موضوعی کم و بیش آشنا ولی کمتر مورد توجه قرار گرفته را
– با نگاهی انتقادی – به قالب یک «داستانواره »ریخته است.
«پروین افتخاری » دانش آموخته کارشناسی اقتصاد و ادبیات فارسی است
و به عنوان مدیر امور مالی در بخش خصوصی فعالیت دارد.
آن چه در ادامه خواهیم خواند نوشته ی ایشان است.
بیستو چاهاره دسامبره دو هزار و نه
ادامه مطلب ...سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده
شاید دوباره گلی بروید
همانند آنچه در بهار بوییدی
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز!
مهتاب مقابل نور می افکند.
مگر این شبنم نیست
من سرم را بالا می گیرم و به ماه خیره می شوم.
سرم را پایین می گذارم
به وطنم می اندیشم.
شیرین لبی شیرین تبـار مست و مـی آلود و خمار
مـه پـاره ای بی بند و بار بـا عشوه های بی شمار
هم کرده یـــاران را ملـول هـم بــرده از دلهــــا قـــرار
مجموع مـه رویـــان کنــار تـو یــار بــی همتـــا کنــار
زلفت چو افشان میکنی مــا را پریشـــان میکنــی
آخــر من از گیســوی تــو خـود را بیاویــــزم بــــه دار
(( داشتم گوش میدادمش گفتم یه تیکه اش رو بزارم.همین))
روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت می کرد.
خدا گفت:(چیزی از من بخواهید هر چه که باشد شما را خواهم داد
سهم تان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است.)
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید شبیه انچه که در بهار بوییدیم.
پس به نام زندگی . هرگز مگو هرگز .
زمستان - اخوان ثالث
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید , نتواند ,
که ره تاریک و لغزان است .
و گر دست محبت سوی کس یازی ,
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛
که سرما سخت سوزان است
اگر ما به گذشته برگردیم؛اگر مردای آلمانی به گذشته برگردن؛اگر مردای بریتانیایی برگردن و اگر ژاپنی ها و فرانسوی ها و مردای دیگه برگردن؛یعنی با تمام گفته ها ؛نوشته ها ؛نقاشی ها؛فیلم ها؛سوسک ها؛سنگرهای تک نفره و خونه مون به گذشته برگردیم؛نسل های بعدی همیشه محکومند که گرفتار هیتلرای آینده بشن.این جوری هیچ وقت پسرا از جنگ متنفر نمی شن و عکسای سربازا رو توی کتابای تاریخ نشون نمی دن و به اونا نمی خندن.اگر پسرای آلمانی یادگرفته بودن که از خشونت متنفر باشن؛هیتلر مجبور بود برای خودش ژاکتشو ببافه.
گوشه هایی از کتاب یادداشت های شخصی یک سرباز اثر جی دی سلینجر ترجمه علی شیعه علی
۱۱ دقیقه نام کتابی از آثار پائولو کوئلیو هست که داستان یک فاحشه هست که......
ادامه مطلب ...ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت بدی کسی تبر خواهد زد
سوگند به 14 آیه نور
سوگند به زخمهای سر شار غرور
آخر شب تار ما سحر میگردد
مهدی(عج) به میان ما بر می گردد
روان دلیران ما شاد باد / که در راه میهن فدا گشته اند
به جانبازی و رادی و مردمی / نگهبان ایران ما گشته اند
به خاک اندرون خفته بالایشان / که آماج تیر بلا گشته اند
جدا نیستند از دل و جان ما / گر از ما بصورت جدا گشته اند
وطن عرصهء خیل دشمن مباد / چو ایران نباشد تن من مباد
سیاه اندرونی که شد یار خصم / به خاک سیه خفته بادا تنش
هر آن کو وطن را بدشمن سپرد / وطن خواه مردم بود دشمنش
به بیگانگان آنکه گردن نهاد / بود خون این جمع بر گردنش
چو از خرمن آتش غیر شد دانه خوار / بسوزان به آتش همه خرمنش
فرومایگانی که آلوده اند / سران دغل پیشهء توده اند
ایکاش آقا تو این شب و روز عزیز ما رو هم میطلبیدن، خوش به سعادت اونایی که الان همگام با فرشته ها ضریح آقا مونو طواف میکنن....
میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو
ادامه مطلب ...
افسوس که نامه جوانی طی شد*آن نوبهار تازه به دوران رسیده دی شد
آن مرغ طرب که خوانند آن را جوانی **ندانستم کی آمد کی شد
حکیم عمر خیام.یکی از مشهور ترین شاعران جهان که وی مشهورترین شاعر فارسی زبان در جهان است که وی رابه عنوان یکی از 4 شاعر برتر جهان معرفی کرده اند البته دلیل شهرت جهانی وی ترجمه زیبای شعر او به وسیله جرد جرالد است نمونه شعر بالا ترجمه جرالد استAlas the youthful fire is a dying ember
The spring of life has reached December
What is termed youth, I vaguely remember
But know not whence and how from life's
chamber.
با توجه با اینکه من اصلا همه دوستان را نمی شناسم و می دانم که آدم های مختلف و زیادی از این وبلاگ بازدید داردند ؛ پیشنهاد همکاری ام را برای افتتاح یک مجله ادبی اینترنتی میدهم ؛
قصد داریم که یک مرجع کامل و بزرگ از ادبیات معاصر و کهن ایرانی را یک جا جمع آوری کینم ، این امر هرگز در یک زمان کوتاه اتفاق نخواهد افتاد و پروژه ایست طولانی ..
از تمامی کسانی که قصد همکاری دارند ، تقاضا دارم یک E-mail به art[at]kiafilm[dot]com
بفرستند ..
چگونه ماهی خود را به آب می سپرد !
به دست موج خیالت سپرده ام جان را .
فضای یاد تو، در ذهن من، چو دریائی است؛
بر آن شکفته هزاران هزار نیلوفر .
درین بهشت برین، چون نسیم می گذرم،
چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟
فریدون مشیری
شادم از شادی شادی هایت
شادیم از شاد بودن شادی هایمان
همه شادیم از شادی فراموش شده
گویا شادی گم گشده به کنعان باز گشته غم مخور؟
کدوم شادی آقا ما را در غم شاد بودن شاد کردن
شادی را شادی های گذشته برد
دگر بار امید شادی جدید داری؟
بدنبال آنی که شادی فردا را با شادی امروز خراب کنی؟
پ.ن:زین پس به جای واژه غریب (( شادی )) از واژه آشنای امروزی که همان (( غم )) میباشد استفاده فرمایید. با تشکر سازمان حمایت از شادی های مردمی
با سلام
همان گونه که دیدین نمرات درخشان امار هم امد و اکثرا نمره خوبی گرفتن(همان طور که میدونید)
حال ما گروهی کوچک که نمره خوبی گرفتیم(حوالی ۱۸-۱۹)می خوایم فردا ساعت ۱۱ بریم دانشکده برای خدایی نکرده اعتراض به شیوه نمره دادن
هرکی میاد لطفا بهم بگه
مرسی
وقتی که دور می شوی
نیستی که ببینی این آفتاب داغ
فخرش را بر سر من می گذارد
وآن وقت است که سایه ی هیچ بیدی آرامم نمی کند..،
نه که فنجان چای هم دلچسب نیست!
دیگر بی خیال ِ هرچه اتفاق ِ در حال وقوع…
بعد از این هم باز دور می شوی !؟؟
باران چه می شنوی ؟
ادامه مطلب ...