پروین
در 1291 خورشیدی با پدر خویش یوسفخان اعتصامالملک از آذربایجان به تهران
آمد و چون پدرش همنشین مشروطهخواهان و آزادیخواهان بود، یکچند مجال یافت
که نزد بزرگانی چون علامه دهخدا و ملکالشعرای بهار، دقایق زبان و ادبیات
فارسی را بیاموزد و طبع شعر خویش را پرورش دهد. او همچون استادان خویش بویژه ملکالشعرا در زمره اهل مکتب بازگشت جای میگرفت و همچون شاعران
قدیم شعر میگفت. دستهای
از اشعارش را که مشتمل بر پند و اندرز بود، به سبک خراسانی میسرود و
آنچه را که در حیطه داستان سرایی و مناظره میگنجید، مثل سعدی به سبک
عراقی میگفت. بهار او را تشویق کرد که در 1315 دیوانش را به طبع برساند.
دیوانی که بیدرنگ با استقبال عموم مردم مواجه شد. شاید از آن رو که علاوه
بر توان شاعریاش، پروین زن بود و در آن عصر زنان ادیب و فاضل کمیاب بودند
و هوش و ذوقشان در کنج خانهها مجال بروز و ظهور نمییافت. زندگی
خصوصی پروین به هیچ روی شایسته مقام و احساسات شاعرانهاش نبود. در 28
سالگی با پسرعمویش که افسر شهربانی بود، ازدواج کرد اما چون نمیتوانست با
روحیه نظامیگری و آمیخته به عیاشی شوهر کنار بیاید، پس از دو ماه و نیم
متارکه کرد. یک سال و اندی بعد پدرش درگذشت و روحش را به سختی خراشید. با
این حال متانت و وقارش را از کف نداد و تا پایان عمر به تکاپوی ادبی خویش
ادامه داد.
پرآوازه معاصر
است. پروین عمری طولانی نداشت. در 1285 خورشیدی
در تبریز متولد شد و در
1320 در تهران به بیماری حصبه درگذشت.
اما چنان زیست که نامش و سرودههایش
پژواکی وسیع نزد ایرانیان یافت.