وبلاگ «تا آزادی باقی» به آدرس http://www.freedomforbaghi.blogspot.com که از آغاز بازداشت عمادالدین باقی از سوی برخی دوستان و دوستداران طراحی و راهاندازی شده بود، فیلتر شد.
این وبلاگ از معدود پایگاههای اطلاعرسانی درباره وضعیت باقی در طول بیش از ۸۵ روز بازداشت وی به خصوص در روزهای حبس در زندان انفرادی و ایام بیماری بود و در حالی مورد استناد کسانی که میخواستند از وضع باقی مطلع شوند قرار میگرفت که مطبوعات و رسانههای چاپی عملا از بازتاب گسترده وضعیت باقی منع شدهاند و همین اطلاعرسانی محدود درباره باقی از سوی روزنامهها نیز با اعترض و واکنش نهادهای قضایی و امنیتی مواجه شده است.
وبلاگ «تا آزادی باقی» پایگاهی بود که در چارچوب قوانین موضوعه کشور مطالب خود را از میان سایتها و وبلاگهای مختلف انتخاب می کرد یا به انعکاس اطلاعیهها و اخبار منابع مستقل و موجود دراینباره میپرداخت و تاکنون هیچ خبری از آن مورد تکذیب واقع نشده است.
نوروز
مصاحبه با همسر عمادالدین باقی: آنها مدعیان دروغین انقلاب و نظام هستند
عمادالدین باقی یک روزنامه نگار اصلاح طلب بود که به خاطر نوشتههایش، بهویژه در رابطه با قتلهای دگراندیشان، موسوم به قتلهای زنجیرهای به سه سال زندام محکوم شد و از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ میهمان اوین شد. حضور وی در زندان سبب آشنایی با دغدغههای بخش فراموش شده جامعه شد. او به محض آزادی در سال ۱۳۸۲ برنامهریزی برای تاسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان را آغاز کرد و اکنون پس از گذشت ۴ سال این مجموعه یکی از فعالترین سازمانهای جامعه مدنی ایران محسوب می شود. او روزنامه نگار به زندان رفت و فعال حقوق بشر از زندان بیرون آمد. علاوه بر انجمن دفاع از حقوق زندانیان، مخالفت وی با حکم اعدام، وی را به تاسیس انجمن پاسداران حق حیات واداشت. او دوباره از ۲۲ مهر ماه ۱۳۸۶ در اوین به سر می برد. از ۹۱ روز گذشته ۸۱ روز آن را در بند ۲۰۹ گرفتار بوده است که خود، صرف بودن در آن بند را، مصداق شکنجه سفید مینامد. هفته گذشته باقی پس از تحمل دو حمله عصبی پی درپی، به بیمارستان و دو روز بعد دوباره به زندان منتقل شد. برای آشنایی با چگونگی شرایطی که این مدافع حقوق زندانیان را، به زندان و بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان قمربنی هاشم کشاند با همسر او خانم فاطمه کمالی احمد سرایی، گفت وگو کردیم.
خانم فاطمه کمالی احمد سرایی ناشر است. پیش تر صاحب امتیاز و مدیر مسوول مجله جامعه نو بود که توسط هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد. او و عماد باقی سه فرزند دختر دارند که ۲۶ ،۲۲ و ۱۸ ساله هستند. اولی فوق لیسانس حقوق بشر است و در حوزه حقوق روزنامه نگاری فعالیت می کند. دومی لیسانس فلسفه دارد. فرزند سوم دبیرستان را به پایان رسانده و برای ورود به دانشگاه آماده می شود.
خ. ش
خانم فاطمه کمالی، آقای عماد باقی اخیرا در شرایطی قرار گرفت که مسولان بند ۲۰۹ مجبور به انتقال وی به بیمارستان شدند ماجرا چه بود.
آقای باقی صبح روز چهارشنبه ۵ دی در حمام سلول کوچک خود دچار حمله عصبی شد. تنها هم سلولی او، تلاش کرد تا وی از شرایط خواب و بیدار بیرون بیاید. بعد با کمک همسلولیاش مسئولان بهداری زندان را برای کمک صدا کرد و مسئولان بهداری سعی کردند سوزش سر و صورت و حالت فلجی موضعی دست وپا را برطرف کنند. آقای صالح نیکبخت وکیل آقای باقی در این لحظات، پشت در ملاقات منتظر وی بود اما از سوی زندان گفته شد که آقای باقی تحت بازجویی است. ظاهراً به محض بهبود، اجازه دادند آقای باقی با ما تماس بگیرد و در حالی که بریده حرف می زد گفت که از خطر نجات پیدا کرده و خواستار ملاقات با آقای صالح نیکبخت شد. اما مسولان به آقای نیکبخت گفتند که آقای باقی مجددا در حال بازجویی است. در این زمان حمله دوم آقای باقی رخ داده بود. او لرزشهای شدید داشت. به گونهای که دندانهایش به هم کوبیده می شد و دستهایشان قفل شده بود و ظاهراً نوار قلب نیز مناسب نبود. حالش آنقدر بد بود که تلاش کرده بود وصیت نامهای بنویسد، اما نتوانسته بود خودکار را به دست بگیرد. بالاخره در این زمان او را به بیمارستان قمر بنی هاشم بردند و تا ساعت ۱۰شب ابتدا در بخش مراقبتهای ویژه و سپس در بخش معمولی، اقدامات پزشکی انجام شد. دو نفر از وزارت اطلاعات پزشکان را همراهی می کردند. دیاگنوس پزشک معالج، حمله پنیک بود. او گفت که این حمله به دلیل وضعیت و شرایط خاص روحی و جسمی آقای باقی، بسیار خطرناک بوده و بخصوص حمله دوم می توانست فاجعه آمیز باشد.
خانم فاطمه کمالی، در این گفت وگو می خواهیم به وضعیت آقای عماد باقی بپردازیم اما از شما خواهش می کنم کمی به عقب بازگردیم. آقای باقی چندین پرونده جاری دارد الان او برای کدام یک از آنها در زندان است؟
پروندهای که اکنون به نام آن آقای باقی زندانی شده، حکم یک سال حبس بود که اتهام آن بخشی از پرونده متعلق به دوران زندان اول آقای باقی است. او پس از سه سال زندان [سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲] و به محض آزادی به شعبه ششم دادگاه انقلاب، شعبهای به ریاست قاضی بابایی احضار شد. این احضارها در رابطه با همان مقالاتی بوده که برای آنها محکومیت زندان تحمل کرده بود اما متاسفانه ایشان دوباره تحت محاکمه قرار گرفت.
پرونده دیگری به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور به واسطه شرکت در کارگاه حقوق بشری دبی است که در مرحلهی تجدید نظر قرار دارد. واقعیت این است که آقای باقی به خاطر ممنوع الخروج بودن هرگز در دبی و این کارگاه حضور نداشت. جلسه دادگاه تجدید نظر، یکبار اخیراً با حضور من، دخترم و برادر زادهام که دیگر متهمین پرونده بودیم، تشکیل شد اما آقای باقی از زندان به دادگاه نیامد. قرار بعدی دادگاه تعیین شده و امیدوارم این دادگاه تصمیم عادلانه در این مورد بگیرد. در رابطه با این پرونده در داگاه بدوی حکم سه سال زندان برای او صادر شد. پرونده سوم مربوط به انجمن دفاع از حقوق زندانیان است که اتهام اصلی آن انتشار اسناد محرمانه زندانیان از طریق برگزاری همایشها و کنفرانسهاست .
پرونده حکم یک سال حبس چه بودهاست؟
پس از آزادی آقای باقی و گذراندن سه سال حبس، او به دادگاه فراخوانده شد و بخشی از اتهامات را که به دلیل نوشتن مقالات در روزنامهها بود و از پرونده پیشین او با این عنوان که در صلاحیت دادگاه انقلاب است جدا شده بود در دادگاه انقلاب به جریان افتاد. این پرونده مطبوعاتی بود و به این دلیل می بایست مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی در دادگاه علنی، با حضور وکیل و هیئت منصفه باشد. اما دادگاهی که در شعبه ۶ دادگاه انقلاب به ریاست آقای بابایی تشکیل شد نه علنی بود، نه هیئت منصفه داشت. حتی وکیل مدافع آقای باقی را، به اتاق محاکمه راه ندادند. در این دادگاه تنها قاضی حضور داشت و آقای باقی. به همین دلایل او در آن جلسه به این روش دادرسی و توهین به وکیل اعتراض کرد و گفت بنا به قانون از حق سکوت استفاده می کند و دادرسی عادلانه را طلب میکند. اما قاضی بابایی بدون توجه به این اعتراض قانونی در یک جلسه ۲۰ دقیقهای حکم یک سال زندان تعلیقی را برای آقای باقی صادر کرد. این رای از سوی دادستان تهران هم، مورد اعتراض قرار گرفت اما این اعتراض به نفع متهم نبود بلکه برای تشدید حکم بود. استدلال دادستان این بود که بر اساس ماده ۳۴ قانون مجازات اسلامی و از آنجا که باقی دارای سابقه زندان بوده، حکم تعلیق در مورد وی قانونی نیست، پس در نتیجه حکم باید به یک سال زندان تعزیری تغییر کند. و چنین شد. این در سال ۱۳۸۲ اتفاق افتاد. آقای باقی به آن نیز اعتراض کرد. حکمی که به سازمان اجرای احکام رفته بود اجرا نشد اما آن را برای روز مبادا در آب نمک قرار دادند تا هر وقت که لازم دانستند از آن استفاده کنند.
آیا احضار ایشان به معاونت امنیت دادسرای انقلاب تهران برای این محکومیت بود؟
خیر. شعبه اول بازپرسی معاونت امنیت دادسرای انقلاب تهران، آقای باقی را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و افشای اسرار محرمانه درون زندانها و اطلاعات طبقهبندی شده زندانیان، در سمینارها و کنفرانسها متهم کرد. بگذریم از اینکه کسی نمی گوید اسناد طبقه بندی شده در دست زندانیان چه می کند. بعد از چند بار تحقیق و بازپرسی در شعبه امنیتی در مورد انجمن و فعالیتهای انجمن و تهدید به بازداشت در تاریخ ۱۶ مهر به وکیل ایشان گفتند که بعد از عید فطر یعنی در روز ۲۰ مهر آقای باقی باید در بازپرسی معاونت امنیت، حضور پیدا کند زیرا حکم بازداشت ایشان، صادر شده است.
در نتیجه آقای باقی با ساک وسائل شخصی و تعدادی کتاب به آنجا مراجعه کردند. بازپرس پرونده آقای متین راسخ، پنجاه میلیون تومان وثیقه تعین کرده بود. پیش تر هم هرگاه برای آقای باقی وثیقه تعین شده، ایشان گفته بودند که وثیقه ندارند و حاضر نیستند وثیقههای مردم را، معطل وضعیت خود کنند. وکلای پرونده با نظر باقی مخالفت کردند و گفتند که وثیقه را تودیع خواهیم کرد. ما اول صبح به ساختمان دادگاه انقلاب رفته بودیم. تا بعدازظهر، کار رسیدگی به پرونده آقای باقی طول کشیده بود. با این وجود طی زمان کوتاهی، وثیقه تعین شده توسط دوستان تهیه و کارشناسی شد. بازپرس پرونده از من پرسید آیا دنبال تهیه وثیقه هستید. من گفتم که وثیقه آماده تودیع است اما به محض مراجعه به طبقه همکف دادگاه انقلاب و دریافت اسناد وثیقه دیدم آقای صالح نیکبخت وکیل آقای باقی، با چهرهای در هم، نزد ما آمد. سوال کردیم چه شده. ایشان گفت سه نفر از اجرای احکام آمدند و آقای باقی را بردند. با توجه به تعین وثیقه و اینکه تودیع آن در حال انجام بود پرسیدیم چرا؟ گفتند بازپرس پرونده آقای متین راسخ گفتهاند که حکم بازداشت ربطی به این پرونده ندارد و به دلیل اجرای حکم یک ساله در باره اتهامات مطبوعاتی است که در قبل صادر شده و امروز به وسیله ماموران اجرای احکام به اجرا در می آید.
واکنش شما چه بود؟
همه ما خشکمان زده بود. آخر حکمی که چند سال به مرحله اجرا نرسیده بود به یک باره مسؤل اجرا پیدا کرده بود و به پروندهای که در شعبهای دیگر در جریان بود، وصل شده بود و به مدد زندانی کردن اقای باقی آمده بود.
اما ماجرا از این عجیب تر میشود. آقای باقی را به زندان نبردند …
بله! همینطور است. آقای باقی به نام یک محکومیت یکساله به زندان می رفت. یعنی او می بایست به بخش عمومی زندان برده می شد. اما او به بند ۲۰۹ برده شد. این بند محل بازداشتهای امنیتی است که افراد طی بازجوییهای به اصطلاح امنیتی، در سلولهای انفرادی آن یا سلول در بستهای که ظاهرا انفرادی نیستند اما یک یا دو متهم در آن نگهداری می شوند، قرار می گیرند. جامعه شناسان و متخصصان، اقداماتی از این دست (که در مورد آقای باقی هم انجام شده ) را شکنجه سفید می نامند که نوعی فشار روحی و روانی بر متهمان در حین بازجویی است. در طول ۷۶ روز سوال کردیم و خانواده اطلاعیههایی داد که چرا باقی را در وضعیت غیر قانونی نگه می دارید کسی جواب نداد. بیش از سه هفته بازجویی های پی در پی و طولانی مدت انجام شد. آقای باقی برای یک محکومیت تایید شده به زندان برده شده بود و داشت در سلول بسته بازجویی پس می داد و این از اساس غیر قانونی است. شکل بازجویی ها غیر قانونی بود زیرا بسیاری از آنها شفاهی انجام می شد و ۱۱جلسه بازجویی با وجود اعلام صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس، در زندان صورت گرفت. آقای باقی با مشاوره با وکیل خود به این نتیجه رسیدند که با توجه به اینکه بازپرس پرونده و ضابط قضایی ختم بازجویی و دادرسی را اعلام کرده و قرار مجرمیت نیز صادر شده و دیگر هیچ دلیلی برای بازجویی وجود ندارد، از ۱۳ آبان به بعد دیگر او حاضر به همکاری در بازجوییها نشد، اما فشار برای ادامه بازجویی زیاد بود.
بعد چه شد؟
بعد از ۱۳ آبان، آقای باقی پنجاه و دو روز دیگر بدون هیچ دلیلی در سلولهای بند ۲۰۹ نگه داشته شد. در این زمان خانواده نامهای در اعتراض به نگهداری ایشان در بازداشتگاه امنیتی غیر قانونی نوشت که متاسفانه به دلیل فضای موجود در مطبوعات کامل منتشر نشد اما انعکاس گستردهای در سایتهای داخلی و خارجی یافت که در آن با استناد به مواد قانونی، متخلفین از قانون مستلزم کیفر اعلام شد.
زمانی آقای باقی اعلام کرد که شکنجه سفید در مورد وی اعمال می شود. وضعیت روحی شما و فرزندانتان در این روزها چگونه بود؟
این روزها برای ما خیلی سخت بود. از یک طرف همین نکته که وی اعلام کرده بود به شدت ما را نگران ساخته بود. از طرف دیگر این روزها ما با خانوادههای دانشجویان و برخی فعالین زن دستگیر شده در پشت درهای اوین و سالن ملاقات، روبرو می شدیم و نگرانیهای مشهود آنها که گاه از وضع فرزندان خود کاملا بی اطلاع بودند خود به رنج و درد ما می افزود. هوا سرد شده بود و ما هرچه تقاضا می کردیم لباسهای گرم آقای باقی را از ما نمی گرفتند که به او بدهند. یکی از فرزندانم از یکی از آزاد شدگان بند ۲۰۹ شنیده بود که سرما و شرایط و بیامکاناتی بند، سبب سرماخوردگی او شده بود و همچنان بعد از هفتهها که از آزادی وی می گذشت، به دنبال درمان عفونت کلیههایش بود. این فرزندم شب تا صبح اشک می ریخت و نگران پدرش بود. من در اینجا از دیگر حقوق ضایع شده او از جمله نداشتن امکاناتی چون کاغذ، قلم، روزنامه و از این قبیل، در آن روزها حرفی نمی زنم چرا که الان بیشتر نگران سلامتی او هستم .
البته در روزهای پایانی اسارت در بند ۲۰۹ یک تلویزیون کوچک و چند کتاب به ایشان داده بودند.
اما آقای باقی در مقابل خیلی فشارهای دیگر مقاومت کرده بود. درست است؟
بله! می خواستند برای رفتن به دست شویی به او چشم بند بزنند و او اعلام کرد که از خوردن و نوشیدن امتناع میکند تا نیازی به دستشویی و در نتیجه چشم بند زندان وجود نداشته باشد. برای بازجویی می خواستند به او چشم بند بزنند باز هم اعلام کرد که زندانی کردن وی بدون قرار ِ بازداشت صورت گرفته و بازجویی در این شرایط، دستبند، چشم بند و نگهداری در سلول انفرادی ۲۰۹ بر خلاف قوانین داخلی و موازین بین المللی است و او تن به آنها نمی دهد. در یکی از بازجوییها زمانی که آقای باقی از زدن چشم بند امتناع کرد به او دستبند زدند تا چشمبندش را باز نکند اما یکی از بازجوها بعد از امتناع باقی دیگر نگذاشت این اتفاق بیفتد. برای ما جای تاسف است که در سالی که اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام گذاری کردهاند یکی از معتدل ترین روشنفکران مسلمان و فعالان حقوق بشری که شدیدا بر حقوق شهروندی و احقاق حقوق زندانیان پافشاری داشته، حالا باید یک چنین روشی در مورد وی اتخاذ بشود. در حالت ایزوله قرار داده شود و با رفتارهای نا بهنجار در مورد وی، حرمتشکنی صورت بگیرد و حقوق اولیه او رعایت نشود. باقی گفته بود که بند ۲۰۹ یعنی شکنجه سفید و توهین به کرامت انسانی. او می گوید ارائه تصویری از این منطقه ممنوعه، یقینا افکار عمومی را متاثر می کند. متاسفانه بعد از اعتراض باقی به پنج مقام مسؤل کشور، هیچ جوابی از آنها دریافت نشد. هنگامی که آقای باقی به وضع خود اعتراض کردند و دادیار زندان از مسوولان بند ۲۰۹ علت قرار گرفتن باقی در بازداشتگاه امنیتی بدون صدور قرار بازداشت را سوال کرد، مسوولان ۲۰۹ گفتهاند که ایشان به امانت اینجا هستند. این هم باعث سوالی دیگر بود و آن اینکه کدام قانون مقولهای به نام زندانی امانی را تعریف کردهاست.
وضعیت روحی باقی در این ایام چگونه بود؟
برای اینکه عنوان نشود باقی در انفرادی است، یک هم سلولی برای او آورده بودند که به طور متناوب عوض میشد. اینها غالبا افرادی بودند که خود تحت فشارهای زندان، دچار شکست روحی شده بودند. یکی از آنها به باقی گفته بود که او مثل پریز برق است و هر کس به وی وصل می شود انرژی می گیرد. و پرسیده بود که این انرژی را از کجا می آورد. باقی پاسخ داده بود او از افکار و عقایدش انرژی می گیرد. از یاد حضرت یوسف و این اعتقاد که بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق و یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است، نیرو میگیرد.
اما طبق گفته خودتان آقای باقی دچار حمله عصبی شده و خطر حمله مجدد جان وی را تهدید می کند؟
بله این درست است. او در رابطه با فشارهایی که به خودش وارد می آید بسیارمقاوم است گرچه به بی قانونیهایی که در حقش روا می شد اعتراض داشت . اما تاب تحمل درد دیگرانی را که نمی تواند برای آنها کاری انجام دهد، ندارد. بعد از حملههای عصبی خطرناکی که باقی داشت دو تن از مسولان وزارت اطلاعات با او ملاقات کردند. او در انجا گفته بود: شما میدانستید که من که دربند هستم و کاری از دستم بر نمی آید، تحمل دیدن اندوه و شرایط سخت دیگران را ندارم، با این وجود افرادی که به شدت تضعیف روحیه شده بودند به سلول من می آوردند و من شاهد بدبختی و شکستگی آنها بودم و آنها مدام گریه و زاری و بی تابی می کردند.
علاوه بر این بهطوری که آقای باقی گفتند در سلول روبه روی ایشان یک دانشجو که دیگر نمی توانست شرایط بند ۲۰۹ و بازجوییها را تحمل کند، به خود کشی دست زد و در پاسخ ماموران که چرا این کار را کردی گفته بود پرونده من به دادگاه فرستاده نمی شود و بازجو در بازجوییها مرا کتک می زند. این ماجرا تاثیر بسیار شدیدی بر وی گذاشت که نتیجه همه اینها آن حمله خطرناک عصبی بود.
پیشتر اعلام کرده بودید که باقی تصمیم به اعتصاب غذا داشته است؟
بله او برای اعتراض به شرایط غیرقانونی که داشت، تصمیم به اعتصاب غذا گرفته بود. اما با توجه به لاغر شدن شدید و ضعف جسمانیاش از او خواستیم این کار را نکند و علاوه بر آن، دو تن از علما ومراجع بزرگ تقلید نیز پیام دادند که اعتصاب غذا نکند و او به پیام این آیات عظام احترام گذاشت.
آیا بعد از وخامت حال ِ ایشان انتظار مرخص کردن وی نمی رفت؟
بدیهی بود که باید ایشان را آزاد کنند و یا دست کم به او مرخصی استعلاجی بدهند تا خارج از زندان با مشورت پزشکان معالج و تشخیص صحیح بیماری و داروهای مناسب آن به بازسازی و مداوا بپردازد اما او را از بیمارستان به زندان بردند.
وضعیت او الان چگونه است؟
بگذارید همینجا از پزشکانی که به وی رسیدگی کردند تشکر کنم. اما واقعیت این است که ایشان به مداوای مستمرتری نیاز دارد. ما با پزشکان و متخصصان صحبت کردیم. با توضیح علایم حمله پانیک باقی گفت که تنها دو سه علامت آن بر وی عارض شده است. کرختی اعضای بدن، تنگی نفس و سرگیجه. اما به نظر می آید نشانههای بیشتری که منطبق با اختلال تبدیلی هستند در او وجود داشته یعنی نقص در کارکردهای ارادی حسی -حرکتی و فلج موضعی و موقت، بویژه در دستها و پاها، تهوع و از هوش رفتن ناگهانی، احتباس شدید ادرار به طوری که طی دو روز مثانه حالت ترکیدن داشت اما قدرت دفع نداشت. به همین دلیل در بیمارستان از سوند استفاده کردند.
آخرین بار کی با آقای باقی دیدار کردید یا تماس داشتید؟
روز چهارشنبه ۵ دی ماه او به بیمارستان منتقل شد. روز جمعه وی را دوباره به زندان بردند. ما دیروز [سه شنبه یازده دی ماه خ.ش] توانستیم ایشان را ملاقات کنیم.
بعد از انتقال به زندان اوضاع ایشان چگونه است؟
اول اینکه رفتار ماموران زندان به طور کاملا محسوسی از رفتار ماموران بند امنیتی ۲۰۹ متفاوت است. ما ایشان را به طور حضوری، با دغدغه کمتر و دقایق بیشتر ملاقات کردیم. در عرض این چند روز وضع شان نسبت به بیمارستان بهبود داشته است. اما پزشکان مختلف در این رابطه هشدار داده اند که مشکل ایشان کاملا حل نشده و اگر در شرایط فشار قرار بگیرند، می تواند حمله دیگری دست بدهد که این بار می تواند عواقبی بسیار سخت تر و خطرناک داشته باشد. شنیدیم که در همین چند روزه که در زندان بودند توانستند برای چند زندانی لایحه بنویسند. گرچه این برای من مایه افتخار است اما می ترسم روبرویی با این مسائل دوباره ایشان را در وضعیت سختی قرار دهد که برایشان خطرناک است.
صیغه عقد شما و آقای باقی توسط آقای خمینی جاری شد درست است؟
بله. همینطور است.
این نشانگر نزدیکی، نقش و سهم شما در شکل گیری این نظام است. در رسانههای رسمی ایران می بینیم و میخوانیم که برخی سهم خود را نقد کردهاند و به جاه و جلال رسیدند. شما از نظام چه می خواهید؟
ما هیچ انتظاری از جمهوری اسلامی به جز عمل کردن به آرمانهای انقلاب نداشته و نداریم . شعارهای این انقلاب استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و تحقق این شعارها خواسته همه بود . استقلال و آزادی دو پای این جمهوری اسلامی است که نبود یکی آن را معلول می کند .
بگذارید در رابطه با آزادی در اسلام همینجا توضیح بدهم که در اسلام زندانی سیاسی مطلقا نداریم. در دوران پیامبر (ص) و علی (ع) وحتی خلفای راشدین زندانی سیاسی وجود نداشته. کسانی بودند که بسیار علیه پیامبر حرف می زدند و دشنام می دادند اما هیچگاه زندانی نشدند. شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی به تفصیل توضیح دادهاند که خوارج به علی (ع) توهین میکردند، شعار می دادند و حتی در مسجد مرگ او را خواستار شدند اما زندانی نشدند و تنها زمانی که دست به اسلحه بردند حضرت با آنها جنگید.
اما در مورد جرایم دیگر، در کتابی که اخیرا دیدهام تحت عنوان حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام که در مقدمه آن گفته شده بسیاری از مراجع تقلید و حتی مقام رهبری ان را دیده و نظر دادهاند در مورد جرایم دیگر بحثهای مهمی دارد و آیات و روایات را جمع آوری کرده است. جالب است در مورد سنگینترین و مهمترین جرایم که قتل است روایات بسیاری را نقل کرده که متهم به قتل را حداکثر تا ۶ روز می توان نگاه داشت و اگر دلایل کافی برای اثبات اتهام وجود نداشت باید او را آزاد کرد. همه فقهای شیعه مانند شیخ طوسی ،علامه حلی ، شهید اول ، شهید ثانی ، صاحب جواهر ، امام خمینی ، آیت الله منتظری ، آیت الله خویی و آیت الله گلپایگانی، بر همین اساس فتوا دادهاند و علمای اهل سنت هم غالبا چنین فتوایی دادهاند .
آقای باقی در کتاب حقوق مخالفان آیهای از قرآن کریم را نقل کرده است که اگر جمهوری اسلامی به همین یک آیه عمل کند بهشت می شود. “فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله …” مضمون این آیه این است که خداوند به پیامبر میگوید با مردم نرمخو باش و اگر درشتخو و سخت دل بودی از حولت پراکنده میشدند. مردمی که با تو بد هستند را عفو کن و برای آنان (که از مخالفینات هستند) طلب آمرزش کن . در کار رهبری با آنان (مخالفان) مشورت کن و زمانی که مشورت کردی تصمیم بگیر و وقتی تصمیم گرفتی به خدا توکل کن.
به هر صورت، متاسفانه آنچه مد نظر بود محقق نشد. ما از اوایل انقلاب هم مشکلات این چنینی داشتیم. باقی در همان سال های اولیه بعد از انقلاب به بعضی برخوردها اعتراض می کرد. من در این رابطه شما را به “تظلم نامه” باقی ارجاع می دهم.
اینکه می گویند انقلاب فرزندان خود را می بلعد می تواند حکایت باقی باشد. امروز کسانی به باقی تهمت ضد انقلاب بودن و تهمتهای بسیار بدتر از این می زنند که خودشان در انقلاب نقشی نداشتند و مدعیان دروغین انقلاب و نظام هستند.
سهم باقی بارها و بارها بازجویی و احضار و دادگاه بوده است. باقی فقط در میان فاصله آزادی از زندان پیشین تا بازداشت اخیر ۲۳ باراحضارو بازجویی شده است. این هم واقعیتی است که هر کدام از این مسائل می توانست یک زندگی را از هم بپاشد و مختل کند. جلوگیری از انتشار کتابهایش، ممنوع الخروج شدنش، جلوگیری از کارهایی که او به عنوان شغل انجام می داد، مانند: تدریس دانشگاه، نشر کتاب، قراردادهای پژوهشی، روزنامهنگاری و… انجام میدادهاست و … از نمونه های دیگر هستند. این نشان میدهد که شما اگر منتقد باشید و چشم ناظر برجامعه و حاکمان داشته باشید می توانید مورد ظلم و جور قرار بگیرد.
در حال حاضر مهمترین مساله برای شما در رابطه با وضعیت آقای باقی چیست؟
الان آقای باقی در شرایطی است که باید از سلامتی کامل و عدم بازگشت مشکل جسمی به ایشان اطمینان حاصل کنیم . زندانی شدن ایشان از ابتدای تا انتها نقض قانون است: از روال دادگاههایی که ایشان را محکوم کرده تا چگونگی بازداشت (که چند سال بعد از قطعی شدن حکم صورت گرفته) و ۷۶ روز نگهداری در انفرادی ۲۰۹ و… اما در حال حاضر فقط می گویم که ایشان باید امکان مداوای کامل خارج از زندان داشته باشد. من و فرزندانم از به واقعیت پیوستن هشدار پزشکانی که گفتهاند حمله سوم او می تواند بسیار خطرناک باشد، نگران هستیم . مهمتر از همه اینکه ما آقای باقی را سالم به زندان تحویل دادیم حتی اگر آقایان ادعای امانت داری دارند. باید بدانند که ایشان بخاطر بیمه تکمیلی خود قبل از بازداشت آزمایشهای کاملی انجام داده بودند و در همه زمینههای پزشکی، گواهی سلامت کامل جسمی و روحی ایشان موجود است. اما متاسفانه به هر دلیل شرایطی در زندان رخ میدهد که باقی دچار حمله عصبی میشود و هر لحظه امکان تکرار آن وجود دارد. طبیعی است ابتداییترین حق ما و آقای باقی آزادی یا حداقل مرخصی برای پیگیری برای مسایل درمانی خارج از زندان است .
اما بگذارید در پایان یک نکته جالب برای شما تعریف کنم. در جلسهای که دیشب در انجمن داشتیم یکی از وکلای انجمن نقل کردند که یکی از مسوولان پرونده به او گفته که باقی مشکلی ندارد فقط سرش را به دیوار سلول کوبیدهاست. این هم طنزی است که نمی توان بر آن “زجرخند” نزد.
این گفت- و-گوی تلفنی در تاریخ ۱۲ دی ۱۳۸۶ - ۲ ژانویه ۲۰۰۸ انجام شدهاست.
خسرو شمیرانی
shemiranie@yahoo.com
لینک این گفت وگو در شهرگان:
http://shahrgon.com/fa/news/۹۶۰.html