KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

فرصت طلب

داشت صبح می شد. از دیشب که عملیات شده بود و خاکریز را گرفته بودیم، با دوستم سنگر درست می کردیم. بسیجی نوجوانی آمد و گفت: «اخوی من تا حالا نگهبانی می دادم، می شه توی سنگر شما نماز بخوانم؟»

به دوستم آرام گفتم: «ببین، از این آدم های فرصت طلبه. می خواد سنگر ما رو صاحب بشه.»


آرام زد به پهلویم و به نوجوان گفت: «خواهش می کنم بفرمایید.» از سنگر آمدیم بیرون و رفتیم وضو بگیریم. صدای سوت ... خمپاره ... سنگر ... بسیجی نوجوان ...

دوستم می گفت : «هم خیلی فرصت طلب بود هم سنگر ما را صاحب شد.»

نظرات 2 + ارسال نظر
رفیق یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 10:17

ممنون از مطلبت

عباس احمدی یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 11:49

خیلی قشنگ بود متشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد