میخواهم بگویم ... فقر همه جا سر میکشد ... فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ... فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست ... فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ... فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...... فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ..... فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ..... فقر ، همه جا سر میکشد .... فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست .. فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ... ...... دکتر شریعتی
آفرین...
بهتون تبریک میگم...
چرا؟
خب مرسی
واقعا فقر جامعه امون همین هست.
...
و باید از خودمون شروع کنیم.
جالب اینجاست با وجود داشتن این همه فقر در علم، دوست داریم راجب همه چیز هم نظر بدیم.
مثل همین کاری که من الان انجام دادم
شکسته نفسی نفرمائید.
آره درسته، باید از خودمون شروع کنیم.
براتون آرزوی فرزانگی و سربلندی دارم. موفق باشید.
بهتون تبریک میگم به خاطر این متن زیبا!!
حق مطلب رو ادا کردی:
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ...
خیلی ممنونم.
مرسی. بله، دکتر شریعتی این جملات رو فرمودند.
خیلی جالب بود..........
حظ کردم(امیدوارم درست نوشته باشم).
فقر روز را بی اندیشه سر کردن است.........
بله کاملا درسته.
موفق باشید.