اینا که خوابیدن ! چقدر ترکیب رنگ بدنشون قشنگه سمت راستیه - قرمز و زرد و سفید و نارنجی . رنگ زرد روی زانوی پاهاش چقدر قشنگه ! آفرین به کسی که اونو خلق کرده
خواب نیستن که! وقتی میخندن این شکلی بنظر میان! مثل همین شکلک خودمو ن که میخنده ==> !
اممم.... من داشتم میرفتم خونه مامان بزرگم که وسط جنگله تا حالش رو بپرسم که اینا رو دیدم و ازشون خواهش کردم که اجازه بدن عکس بگیرم ازشون! اسمایلی شنل قرمزی! !
به جان خودم احساس می کردم یه چیزی هست ! آخه واقعاْ تعجب کرده بودم ؟!!! پدر و پسر ؟ کنار هم ؟ باهم ؟ لبخند در کنار هم ؟!!! تا بوده ما این مکالماتو شنیدیم : پدر : تا حالا کجا بودی ؟ پسر : بیرون بودم. پدر : جدی ؟ آخه من فکر کردم تو خونه بودی ؟!!! خیلی خندیدم. مرسی
چه حضور پررنگی داشتن این آقا پسر که نبودشون اینطوری احساس شده!
خواهش میکنم! !
منم از شما ممنونم که لبخند رو به لب همکلاسی ها مینشونید!!
به به!
!
چقدرم مودب و با اخلاق نشستن!
چهار زانو که میگن اینه؟
اینا جهت مسابقه عکاسیه؟
راستش نمیدونم قوباغهها هم زانو دارن یا نه ولی فکر میکنم همینطور باشه!
خیر "به سوی" مسابقه عکاسی هست!
اینا که خوابیدن ! چقدر ترکیب رنگ بدنشون قشنگه
سمت راستیه - قرمز و زرد و سفید و نارنجی . رنگ زرد روی زانوی پاهاش چقدر قشنگه ! آفرین به کسی که اونو خلق کرده
خواب نیستن که! وقتی میخندن این شکلی بنظر میان! مثل همین شکلک خودمو ن که میخنده ==>
!

!
دقت کنید این شکلک هم چشماش مثل این پدر و پسره!
من خودمم وقتی میخندم چشام اینطوری میشه!
عجب دنیایی است خنده راهم میزنند!
؟
_____________________________
میتونم بپرسم شمااونجاچی کارمی کردید!
سلام سپیـــــــــده!!!
!!

!
کی خنده رو زده؟
اممم.... من داشتم میرفتم خونه مامان بزرگم که وسط جنگله تا حالش رو بپرسم که اینا رو دیدم و ازشون خواهش کردم که اجازه بدن عکس بگیرم ازشون! اسمایلی شنل قرمزی!
خواب نیستن!
فقط چشماشونو یه لحظه به خاطر نور شدید دوربین عکاسی بستن! اینجوری:
نه ها! دوربینم فلش نداشت آخه!
اینجوری هستن => (^‿^) (^‿^)
سپاس
لبخندیدئیم
بله! درست همین شکلی!
خواهش می کنم!
چه خوب! همیشه لبخند داشته باشین!
آخی!
اختیار دارین خواهش میکنم! نه خیلی تو زحمت نیفتادم ، گفتم که داشتم رد میشدم ، یه عکسی هم گرفتم!
!
جاااااااااااااانم!!


مرسی شنل قرمزی!!
خواهش میکنم!
!
!
عه ، اتفاقا مامان بزرگم هم خوشش اومد!
به جان خودم احساس می کردم یه چیزی هست !
آخه واقعاْ تعجب کرده بودم ؟!!! پدر و پسر ؟ کنار هم ؟ باهم ؟ لبخند در کنار هم ؟!!!
تا بوده ما این مکالماتو شنیدیم :
پدر : تا حالا کجا بودی ؟
پسر : بیرون بودم.
پدر : جدی ؟ آخه من فکر کردم تو خونه بودی ؟!!!
خیلی خندیدم. مرسی
چه حضور پررنگی داشتن این آقا پسر که نبودشون اینطوری احساس شده!
!
!
خواهش میکنم!
منم از شما ممنونم که لبخند رو به لب همکلاسی ها مینشونید!
بسی خندیدم
خدا خیرت بده
تشکر
حالا از مجا فهمیدی پدرو پسرن؟؟
شاید مادرو دخترن