کیست که نداند رادیو و تلویزیون امروز ما، پر است از اشتباهات فاحش کوچک و بزرگ و کیست که نداند عامل اصلی استمرار این اشتباهات، صاحبان قدرت، طالبان فرصت و حافظان وضع موجودند که در حد فاصل بین نظام و مردم جا خوش کرده اند و از این شرایط نفع می برند...
در پاسخ به سئوال تاریخی چه باید کرد؟ باید گفت: «تغییر وضع موجود» که گریزی از آن نیست. ولی در عمل، مقاومت سرسختانه ای در مقابل این تغییر – بخوانید اصلاح – صفآرایی کرده است. اصلاح همواره از انقلاب دشوارتر بوده است و امروز صدا و سیما به عنوان یکی از اجزای مهم و استراتژیک نظام، بیش از هر زمان دیگری نیازمند اصلاحات بنیادی است.
در پاسخ به سئوال تاریخی چه باید کرد؟ باید گفت: «تغییر وضع موجود» که گریزی از آن نیست. ولی در عمل، مقاومت سرسختانه ای در مقابل این تغییر – بخوانید اصلاح – صفآرایی کرده است. اصلاح همواره از انقلاب دشوارتر بوده است و امروز صدا و سیما به عنوان یکی از اجزای مهم و استراتژیک نظام، بیش از هر زمان دیگری نیازمند اصلاحات بنیادی است.
نارضایتی از عملکرد صدا و سیما تقریبا همگانی و فراگیر شده است. مردم بین میل – نیاز و مصلحت خود و استنباطی که مدیران صدا و سیما از فرمول «میل – نیاز – مصلحت» مخاطب در ذهن دارند و بر مبنای آن در رسانه سیاستگذاری کرده و برنامه تولید و پخش می کنند، یک کهکشان تفاوت قایلند.
دولت که شبکه گسترده قوه مجریه و اداره امور کشور را در دست دارد و با رأی مستقیم ملت هر چهار سال یک بار تشکیل می شود نیز عملکرد رادیو و تلویزیون به عنوان «رسانه رسمی کشور» را نه تنها تأیید نمیکند، بلکه منتقد آن است و می گوید صدا و سیما خود را متعهد به اطلاع رسانی فعالیت ها و خدمات دولت نمی داند. در همین حال جریان ها و جناح های سیاسی چپ و راست (اصلاح طلب و اصولگرا) صدا و سیما را به تریبون دولت بودن متهم می کنند. روشنفکران، دانشگاهیان، تحصیل کردگان مٌهر عوامزدگی و تحمیق افکار عمومی بر پیشانی این رسانه می کوبند و عامه مردم از فقدان جذابیت و تنوع، نشاط انگیزی و شادی بخشی برنامه های رسانه حکایت و شکایت می کنند. اقشار مذهبی تر و متشرعتر برنامه های شاد و مفرح را جلف، بدآموز و هنجارشکن می دانند و جوانان و نوجوانان ساکن در کلانشهرها برنامه های گزارشی – تحلیلی – سیاسی و مذهبی را موهن و عوام فریبانه تلقی می کنند. کارشناسان معتقدند بخش های خبری رسانه نیز از فرط تکرار و یکنواختی و محدود کردن خود به قرائت چند خبر رسمی و حکومتی ملال آور شده اند و مخاطب سال های دور خود را از دست داده اند و به مشتریان بازار سایت های شایعه و بنگاه های خبرپراکنی بیگانه افزوده اند. آن ها «آشفتگی»، «بی برنامه گی» و «روزمرگی» را نیز سه آفتی می دانند که «برنامه ریزی، تولید و پخش» شبکه های صدا و سیما را معتاد به خود کرده اند.
برخورد انفعالی مدیران صدا و سیما در مواجهه با اتفاقات و در پی آن تصمیمات نادرست مبتنی بر تحلیل های نادرست، رسانه ملی را هم چون زورقی از تخته پاره ها بر امواج اقیانوس حوادث این طرف و آن طرف می برد.
در جوامعی که مدیریت رسانه ها از سه عنصر عقل، علم و تجربه، بیشتر استفاده می کنند، فیلتر اصلی یا فکر اصلی را در رأس رسانه یا جایی نزدیک به رأس رسانه قرار می دهند و نتیجه بهتری از زحماتشان خواهند گرفت، ولی ظاهرا در رسانه ملی ما، فیلتر اصلی یا فکر اصلی سال هاست که آخرین مرحله قبل از ارایه پیام به مخاطب جاسازی شده است، در حالی که شاید اگر وظیفه خطیر ناظر پخش به خود مخاطب واگذار شود، به مراتب به ثواب نزدیک باشد.
از طرفی، رسانه ملی به تبع شرایط خاص داخلی و به ویژه وقایع مربوط به انتخابات و اوضاع سیاسی یک سال اخیر در وضعیت شکننده ای قرار گرفته است و هر چند نظام در این بزنگاه از این رسانه توقع تحرک و پویایی و نقش آفرینی به مراتب بیشتری نسبت به گذشته دارد، اما به همان نسبت توانایی رسانه نیز در این یک ساله تحلیل رفته است و با توان موجود هرگز قادر نخواهد بود مأموریت های جدیدی بپذیرد. این ناتوانی و ضعف رسانه در راه اندازی مناظره های سیاسی اخیر، عدم موفقیت اش علی رغم تلاشهای فراوان خود را نشان داد و یک حقیقت دیگر را هم لو داد. این که مدیریت رسانه ملی هنوز به ضعف های اساسی خود و وضعیت خاصی که در آن قرار گرفته، وقوف نیافته است و از طرفی هنوز همچنان در این باور غلط غوطه ور است که صحنه گردان مناظره های انتخاباتی تلویزیون و صدا و سیما بوده و مدیران این رسانه، انتخابات و این رویداد بزرگ سیاسی را مدیریت کرده اند. در حالی که واقعیت چیز دیگری است. در شرایط کنونی، مشکل اساسی و بنیادین صدا و سیما فقدان «فکر بزرگ» در ساختار مدیریت این رسانه است. مشکل صدا و سیمای ما برخلاف ادعای مدیران آن «بودجه» نیست. مشکل این رسانه به عوامل فشارهای بیرونی بر سازمان از قبیل کانون های قدرت سیاسی یا مذهبی یا حکومتی یا دولتی یا.... نیز برنمیگردد. عدم وجود فرهنگ انتقادپذیری مسئولین هم بهانه ریاکارانه ای است. این «فکر بزرگ» است که شجاعت می آورد، جسارت می آورد، خلاقیت می آورد، فصاحت می آورد و اگر این فکر بزرگ جهت شیطانی نداشته، بلکه جهت رحمانی و الهی داشته باشد، فضیلت، حکمت، و بصیرت نیز میآورد و همه آن چه که صدا و سیما نیازمند آن است، ذیل «فکر بزرگ» وجود خواهد داشت. ساختار تشکیلاتی سازمان صدا و سیما در حال حاضر به شکلی است که اگر اراده ای هم برای حضور یک «فکر بزرگ» در این رسانه به وجود بیاید، جایی برای چنین حضوری در این ساختار وجود ندارد. ریاست سازمان یک قائم مقام دارد و یازده معاونت و چند مدیرکل که هر یک در جزیره خود حکمرانی می کنند. زیرمجموعه معاونت ها نیز مجموعه ای از اداره کل ها و مدیریت ها قرار دارند که آن ها نیز هر یک سرشان به کار خودشان گرم است. حوزه ریاست سازمان هم که خودش یک وزارتخانه است و زیرنظر یک مدیرکل امورش رتق و فتق می شود. بین شورای عالی نظارت با رییس سازمان هم که همیشه یک دیوار بی اعتمادی (گاه نازک و گاه قطور) فاصله انداخته است. در چنین ساختاری یک «فکر بزرگ» کجا می تواند وجود داشته باشد تا بتواند فرصت و اجازه ظهور یابد.
جابه جایی های بی حساب و کتاب و غیرمنتظره مدیران نیز یکی دیگر از علایم وجود ضعفهای جدی در مدیریت صدا و سیماست. هرچند آگاهان، بسیاری از این جابه جایی های مدیران را به عوامل سیاسی و نه کارشناسی و تخصصی مرتبط می دانند، که همین امر هم، عذر بدتر از گناه است.
مدیران و برنامه سازان صدا و سیما غالبا، به محدوده های «خطر» نزدیک نمی شوند، چون که شغلشان را دوست دارند و کیست که عافیت و امنیت را به آرمان و عقیده به بهای بیکاری و بدنامی برای خود و محرومیت و گرسنگی برای خانواده اش بفروشد و چنین می شود که رسانه ملی تا حد یک رسانه خنثی و بیخاصیت تنزل یابد.
دنیای امروز بر محور اراده امپراتوری های رسانه ای می چرخد و قدرت مداران برای این سرنوشت از یک قرن پیش برنامه ریزی کرده اند و در علوم مختلف مربوط به رسانه ها از قبیل مدیریت اطلاعات و خبر، مدیریت افکار عمومی، انواع و اشکال مدرن و نوین سانسور، انواع بسته بندی پیام، پیام های چند لایه، روش های غیرمستقیم و القایی پیام رسانی، روان شناسی رنگ ها و اصوات و موسیقی و انواع تأثیر آن ها بر مخاطب، رفتارشناسی و جامعه شناسی ارتباطات و رسانه و... پیشرفت های حیرت انگیزی کرده و این علوم را در جهان رسانه ای خود به مدد گرفته اند. اما چند درصد از این علوم توسط مدیران و دست اندرکاران صدا و سیمای ما – که ظاهرا آرمان های بلندی دارد – شناخته شده اند؟ آیا سلیقه و سیاست خاصی پشت انتخاب فیلم ها و سریال ها و مستندهای خارجی و دوبله و پخش آن ها وجود دارد؟ و اگر وجود دارد، چرا هیچ کس تاکنون از این سیاست سر در نیاورده است؟
بررسی برنامه های گوناگون صدا و سیما سوالات بسیاری را پیش روی شما می گذارد که نباید از کنار آن ها راحت گذشت، سوالاتی همچون:
- انسان امروز نمی تواند «موسیقی» را از زندگی خود حذف کند، ولی شبکه های تلویزیون ما اصرار دارند که آن را از سبد خانوار ایرانی ها حذف کنند و آیا این امر تحقق یافتنی است؟
- برنامه های مذهبی تلویزیون عموما ظاهرگرا هستند و در منبر و نوحه خلاصه می شوند، آیا نیاز نسل امروز و فردای کشور به مذهب، فقط منبر و نوحه است؟
- ایده جدید، فکر جدید و کار خلاقانه در صدا و سیما حکم کیمیا را دارد. در این شرایط وقتی چند جوان خوش فکر و جسور یک کار کوچک می کنند و 30/20 راه می اندازند، این 30/20 می شود اوج مباهات و افتخار سازمان صدا و سیما و بعد از مدتی مشابه سازی ها شروع میشود.
- تکرار شعار چندصدایی توسط مدیران صدا و سیما توسط هیچ کس جدی گرفته نمی شود، چراکه اگر هم چنین تصمیمی واقعی باشد، یک تاکتیک است، نه استراتژی و یک رسانه هیچ گاه نمی تواند در درازمدت مخاطب خود را فریب دهد.
- رسانه ملی بخش قابل توجهی از نخبگان را بایکوت کرده است و بخش قابل توجه دیگری از نخبگان نیز رسانه ملی را تحریم کرده اند. مگر ما چقدر نخبه در جناحین چپ و راست داریم که بسیاری از آن ها نباید دیده شوند؟
- پیام های بازرگانی به طرز حیرت انگیزی تحمیق کننده اند.
- چرا کارشناسان و میهمان برنامه های گفت وگو و میزگرد – البته به جز برنامه های پزشکی و خانه داری – این قدر محدود و بحث ها و موضوعات تکراری و کلیشه ای اند؟
- چرا هر چه خانواده های ایرانی بیشتر پای تلویزیون می نشینند، کمتر سطح فکر و فرهنگ شان ارتقاء پیدا می کند؟ مگر امام ما و قانون اساسی ما و رهبر ما از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به دانشگاه بزرگ آدم سازی تعبیر نکرده اند؟
- مجلس مشغول تقسیم بودجه سالانه است و صدا و سیما بودجه بیشتر طلب کرده است. میگوید 110 شبکه رادیو و تلویزیونی دارد که با قریب 20 هزار کارمند به 32 زبان فراملی برنامه تولید و پخش می کند. می خواهد ماهواره مشترک با افغانستان و تاجیکستان راه اندازی کند و 400 نقطه کور کشور را زیر بلیت آنتن خود ببرد، دو شبکه جدید که یکی از آن ها فیلم و سریال است در شرف راه اندازی دارد، برای تولید سالانه 100 فیلم برنامه ریزی کرده است، اما این که چرا با این همه امکانات و گستردگی، کمترین نقش را در زندگی فردی و اجتماعی ما مردم ایفا میکند، به عقیده من به خاطر آن است که جای یک «فکر بزرگ» و متعالی در اتاق فرمان این رسانه خالی است
www.panjerehweekly.com