KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

انالله و انا الیه الراجعون

تعدی و جسارت به  ساحت پاک و مقدس خاندان معظم شهدا 

 

 

کجایید ای مردان بی ادعا  

               

 

خانواده شهیدان باکری و همت هنگامی که قصد ملاقات با مهدی کروبی را داشتند با اسپری گاز اشک آور مورد حمله نیروهای لباس شخصی قرار گرفتند و در جریان این حمله پسر شهید باکری بازداشت شد.

 همچنین احسان باکری در پی هجوم نیروهای لباس شخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.


به گفته منابع مطلع، مهدی کروبی پس از تماس تلفنی صبح امروز با خانواده این شهدا و دلجویی از بابت اتفاق به وقوع پیوسته مقابل منزل میرحسین موسوی، از خانواده این شهدا برای حضور در منزلش دعوت به عمل آورده بود.


نیروهای لباس شخصی هنگام مراجعت خانواده شهید همت و باکری به منزل کروبی به آنها حمله ور شدند و احسان باکری را بازداشت کردند.

 

به گزارش خبرنگار جرس، پس از آنکه یکی از نیروهای مستقر به مادرش می گوید اسلحه را می گذارم روی شقیقه ات و راحتت می کنم ، درگیری شروع می شود.


خاطر نشان می شود که پس از تعرض به خانواده شهدا مقابل منزل میرحسین موسوی، این دومین بار است که به خانواده این دو شهید به خاطر دیدار و ملاقات با رهبران جنبش سبز جسارت صورت می گیرد.
 

همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرد. فاطمه امیرانی در نامه خود با انتقاد از سرکوب اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و کودتا توصیف کردن این وضعیت، تاکید کرد که خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمی‌کنند.

 

گفتنی است آسیه باکری، دختر شهید باکری پس از بازگشت از این دیدار ناموفق در صفحه فیس‌بوک‌اش نوشت: جلویمان را که گرفتند، مادرم و همسر شهید همت اعتراض کردند که چرا؟ آنها گفتند که نه و باید کارت ریاست جمهوری داشته باشید. ناگهان مادرم فریاد کشید که یا حسین میرحسین و پشت سرش خانم همت فریاد زد مرگ بر دیکتاتور.همانطور که راه ناتمام رفته را باز می گشتیم مادرم و همسر شهید همت فریاد می کشیدند مرگ بر دیکتاتور 

 

 

(برای حفظ کیان خانواده لطفا فارسی وان را تماشا نکنید)

نظرات 10 + ارسال نظر
محمدحسین باقری جمعه 2 مهر 1389 ساعت 15:22

ملاک حال فعلی خود افراد هست نه خانواده شان نه گذشته شان نه سمت شان

جواد ارجمند_mba جمعه 2 مهر 1389 ساعت 18:11

با سلام
اولا" اینکه کی میگه این جمله درسته؟؟!! مگه آیه قرآن نازل شده که این جمله درسته؟؟؟!!! عزیز من خیلی از دانشمندان بزرگ و خیلی از آدم های بزرک خودشون اصلاح می کنن و تئوری های که دادن روو خودشون رد می کنند.
ثانیا" اینکه کی میگه شما ملاک و معیار هستید برادر من؟؟!! آدم دیگه ای توی خلقت نیست که شاقول و معیار باشه ما خودمون با اون بسنجیم.
ثالثا" ، کی میگه که شهدا و آرمان هاشون توی این چند سال تغییر کرده؟؟؟ شهدا به خاطر اینکه مردم کشورشون در امنیت و در آرامش باشند رفتند و شهید شدند، همانگونه که همه مردم ملل مختلف در حمایت از کشورشون این کار انجام دادند و خواهند داد
والسلام

حامد ؛ نرم افزار جمعه 2 مهر 1389 ساعت 19:29

"تعدی و جسارت به ساحت پاک و مقدس خاندان معظم شهدا"

درسته

حامد ؛ نرم افزار جمعه 2 مهر 1389 ساعت 19:30

ببخشید اشتباه کپی گرفتم

"ملاک حال فعلی خود افراد هست نه خانواده شان نه گذشته شان نه سمت شان"

این درسته

محمد جمعه 2 مهر 1389 ساعت 22:58

درست هستش که میگن همسر حمید باکری همسر وزیر اطلاعات دولت آقای خاتمی یعنی آقای علی یونسی هستند در حال حاضر و تحت تاثیر آقای یونسی که اصلاح طلب هستند این حرف ها را میزنند؟عکسی که زدید برای حمید باکری هست یا مهدی باکری؟
در سایت های سبز هم این مطلب منعکس شده که همسر شهید حمید باکری همسر آقای علی یونسی هستند و مواضع آقای علی یونسی هم که مشخص هست

حامد ؛ نرم افزار شنبه 3 مهر 1389 ساعت 01:19

خیلی جالب است که خانم فاطمه امیرانی که نظرشان محترم هست طبق گفته نویسنده، این جمله را گفته است :
"خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمی‌کنند. "
البته عجیب است که ایشان خود را نماینده خانواده شهدا میداند (فکر کنم توهم مسری هم شده)

لازم میدانم به ایشان یاداوی کنم که ایشان حداکثر میتواند از طرف خانواده خود موضع بگیرد و نباید خود را سخنگوی خانواده شهدا بداند که موضع خانواده شهدا مشخص است .

-------------------
دوستی فرمودند :
" ... شهدا به خاطر اینکه مردم کشورشون در امنیت و در آرامش باشند رفتند و شهید شدند ..."
بله همینطور است البته اشتباه شما این است که موضع خانواده شهدا را با موضع خانواده شهید باکری یکی میگیرید و یا حتی اندکی شبیه میدانید

نامه کذایی را دختر یونسی نوشته بود، نه فرزند باکریخورشید که به خون نشست، دلم شکست. آدینه هم گذشت و تو باز نیامدی. اشک من باز زودتر از قدوم تو جاری شد بر گونه روزگار. من این روزها دارم “ظهور” را بخش می کنم. ظهور دو بخش است: “ظ”، “هور”. غیبت هر چقدر هم طولانی، عاقبت که روزی تمام می شود.

من چشم به پنجره دوخته ام ای حضرت آفتاب. گوش سپرده ام به صدای حنجره ات مرد اشراقی. سرم را گذاشته ام روی زمین و می شنوم صدای آمدنت را. تو در راهی. مقصد تو دل ماست. قاصدک امروز خبر آورد برایم که نشسته ای بر بال ذوالجناح. گفت: دیده دستت ذوالفقار را. آنطور که قاصدک برایم خبر آورد تو قرار است با بیرق علمدار بیایی. می دانی کجا دیدم قاصدک را؟ روی مزار شهید گمنام.

دیر نیست زیارتت کنیم در بهشت زهرا. من پدر شهیدی می شناسم که تو به خوابش رفته بودی و ماهی را می شناسم که در بیداری نائب توست. واعظ در “بیت رهبری” از قول تو می گفت: “ماه از ماست”. آری، ماه از خورشید است. ماه هم بوی نور می دهد. آهِ اصلی را ماه می کشد در فراق خورشید و دلتنگِ واقعی، پدر شهید محسن شادفر است که تاب ندارد بشنود روضه علی اکبر را. خم می کند کمر پدر را سوک فرزند. یتیمی بد دردی است.

دختر باکری باید به جای نامه نوشتن ناله کند از بی بصیرتی خویش. من هم فرزند شهیدم. دختر شهید روستا نشین زابلی هم فرزند شهید است. پسر شهید علی اصغر رحمتی هم فرزند شهید است. دختر شهید ابراهیم شعبانی هم فرزند شهید است. ما همه فرزند شهیدیم و میمیریم برای ماه، هزار بار. حضرت ماه، بابای ماست اما کاش بابای شما حمید باکری بود؛ نه فقط در شناسنامه که در مرامنامه. شما تربیت یافته آقای یونسی هستید که وزیر اطلاعات خاتمی بود. نه، من حمید باکری را به آقای یونسی نمی فروشم و امام را نمی فروشم به موسسه تنظیم. من حزب الله را نمی فروشم به نوه روح الله. من وصیتنامه حمید باکری را به نامه دختر یونسی نمی فروشم.

من هم بلدم نامه بنویسم. من هم فرزند شهیدم. من نام هیچ بزرگراهی به نام پدرم نیست و خیال نمی کنم که از دماغ فیل پایین افتاده ام. همان کسانی که باکری را خشونت طلب نام نهادند و او را سرباز وحشی قوم آتیلا خواندند، حالا مبلغ نامه دخترش شده اند. وصیت نامه باکری را کار نمی کنند اما نامه دخترش را در بوق می کنند. دختر باکری بهتر است به جای نامه نوشتن، وصیت نامه پدرش را بخواند. فرزند شهید انقلاب بودن یک چیز است، دختر وزیر اصلاحات شدن یک چیز دیگر.

قرار نیست اگر ما به احترام شهید حمید باکری سکوت می کنیم امر بر عده ای مشتبه شود. سکوت ما دیگر مرزش شکست. اگر قرار بر سوء استفاده از خون شهید و نام شهید در جهت راه باطل و طاغوتی فتنه گران است، فاش می گویم از این پس هر نامه تان را با همین قلم جواب خواهم داد تا به دروغ مصادره نکنید نام مقدس “فرزند شهید” را. من هم فرزند شهیدم اما مرا یونسی تربیت نکرده که اینگونه جار بزنم شب پرستی را. من نور را می پرستم و مثل خیل فرزندان شهدا دست بوس ماهم. نامه مرا همان رسانه هایی کار می کنند که قبلش وصیت نامه پدرم را چاپ می کنند. من زیر سایه پدرم هستم و شما آمده اید بیرون از سایه خون شهید و آیه های کتاب جعلی شده اید و همسایه سران فتنه.

همت اگر بود پوست تان را می کند. باکری اگر بود بهتر تربیت می کرد تربیت یافته یونسی را. اما من مربی ام خون پدرم، وصیت نامه بابا اکبر است. شما هم به جای گوش دادن به اوامر یونسی، اقتدا کنید به “بابا حمید”، برای تان بهتر است. اینقدر ارزان نفروشید لباس خاکی پدر را به BBC. پس فردا نگویید پدر ما جلوی اسلحه اش دشمن بود و جلوی اسلحه بسیجیان امروز، سینه مردم. من آمار جنگیدن پدر شما را با منافقینی که جملگی ایرانی بودند دارم. پس لطفا آشوبگران عاشورا را مردم نخوانید. عیبی ندارد از “محصولی” انتقاد کنید اما خون شهدا محصولی جز “جمهوری اسلامی” ندارد. جمهوری اسلامی نباشد اولین کار دشمن پایین کشیدن نام پدر شما از بالای کوی و برزن است. پدر شما این افتخار را داشت که شهید راه ولایت فقیه باشد، پس شما خودتان را برای سران فتنه هلاک نکنید. نه، این نامه را من می گذارم به پای تربیت یافته یونسی، نه دختر باکری. فرزند شهید آنقدر زیرک و رند هست که اجاره ندهد گلویش را به فریاد دشمن. انتقاد از ضعفهای دولت و حتی بخشهایی از بدنه حاکمیت، حق مسلم خانواده های شهداست اما چوب حراج زدن بر محصول خون شهدا آنهم با عنوان “فرزند شهید” از هیچ کس پذیرفته نیست. راستی، اگر خروش بر منافقین، خشونت طلبی است ما این کار را از همت و باکری و متوسلیان یاد گرفته ایم. اگر “بسیجی واقعی همت بود و باکری”، فرزند شهید واقعی را من امروز در بهشت زهرا دیدم. من امروز دیدم فرزند شهید محمد صادقی را که می گفت: “اتفاقا فرزند شهید واقعی من هستم که مثل پدرم بسیجی هستم و با باتوم کوبیدم بر سر آشوبگران عاشورا”. من امروز دو شهید ۱۸ ساله دیدم در بهشت زهرا. پدر شهید محسن شادفر به من گفت: “جواب بده این نامه ها را. خانواده شهدا ما هستیم که مثل مرد پای خون فرزندانمان ایستاده ایم. دو سه خانواده شهید به چه حقی از جانب همه ما حرف می زنند؟ ما کجا به ایشان این نمایندگی را دادیم. تو را به خدا قسم، قلم دستت هست، بنویس این حرفها را. ما همه مان عاشق خامنه ای هستیم و پسر ۱۸ ساله ام اگر باز هم زنده شود، قربانی اش می کنم در راه ولایت فقیه”.

http://ashabe14.blogsky.com/pages/bakeri

روزیه معتاد نشی شنبه 3 مهر 1389 ساعت 11:15

از یک معتاد میپرسن چطور شد که معتاد شدی؟ میگه با بچه ها قرار گزاشتیم روزهای تعطیل تفریحی بکشیم یه هویی خوردیم به عیدنوروز

حمید توکلی شنبه 3 مهر 1389 ساعت 11:31

لطفا قانون طول معیار را رعایت فرمایید!
اسکرول نباید نمایش داده شود!
پیروز و پایدار باشید!

دنبال عدالت بودن، هزینه‏ها و دردسرهایى دارد و موجب دشمنى قشرهایى هم مى‏شود. امیرالمؤمنین در نامه خود به مالک اشتر متعرّض همین معنا مى‏شوند و مى‏گویند: «آن‏جایى که امر دایر شد بین توده مردم - آنهایى که محتاج عدالت تو هستند - با خواص و مجموعه‏هاى کوچک و بهره‏مند و ممتاز جامعه، حتماً توده مردم را ترجیح بده.» امروز این معنا باید شعار ما باشد و معیار درستىِ کار ما محسوب شود و برنامه‏ریزیها و سیاستگذاریها و عملکردهاى ما به دنبال این قضیه باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد