KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

۱۰ سال اینده مردم کشور ما بی دین تر می شوند یا دیندارتر؟

این سوال از ۱۵۰۰۰نفر به همراه سوال زیر پرسیده شده 

  

شما در ۱۰ سال آینده دوست دارید از کدام گروه باشید؟ 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
هوداد مسلمی نژاد دوشنبه 15 شهریور 1389 ساعت 20:36

آقای احمدی مثلا دین دار باشن یا نباشن چه فرقی میکنه
بی دین ترین آدم هم دنبال یک چیزی میگرده
با دین ترین هم دنبال یک چیزی میگرده
این دو چیز در اصل یک چیزه فقط شناختش فرق میکنه
مهم رسیدن به همون اصله هست

جواب ندادی از کدوم گروه میخوای باشی؟

محمدحسین باقری دوشنبه 15 شهریور 1389 ساعت 21:27

به نظرم بیشتر دیندار میشن این رو از روی شب های قدر خیلی بهتر میشه فهمید که هر سال شلوغ تر میشه حالا خارج از رشد جمعیتی

فکر میکنم یکی از نشانه های ظهور امام زمان هم همینه که مردم دنیا نیاز به منجی رو احساس میکنن و توی کشور ما برای انتظار کشیدن حتما دیندار هم میشن

در کل به نظر من روند دیندار رو به رشده هرچقدر هم یک سری ها تا میتونن دارن بد میشن

شب های قدر
اعتکافها
روزهای تاسوعا وعاشورا
مراسم ملی و مذهبی که بیشتر جوانان حضور دارند

این سوال هم به این پست مربوطه
چرا در ایتالیا مساجد نباید مناره داشته باشند

هوداد مسلمی نژاد دوشنبه 15 شهریور 1389 ساعت 21:27

شما هم جواب من رو ندادید
شما جواب بدید روی چشم من هم میدهم

زیر دیپلم مینو شتی تا بتونیم جواب بدیم بابا فیلسوف

حامد ؛ نرم افزار دوشنبه 15 شهریور 1389 ساعت 21:47

این که بگیم تعداد دیندار ها کم و زیاد میشه رو نمیدونم
ولی اون تعدادی که دیندار میمونن مطمئن هستم دینشون خالص تر از الان ما خواهد بود .
آدمی که اسمش مسلمونه ولی معنی این آیه و ایه ها بسیار رو نمیفهمه چه فایده داره که دینداره ؟ همون بهتر که دینش رو بزاره کنار

"واى به حال کم فروشان.آنان که چون به کیل (یا وزن) چیزى از مردم بستانند تمام بستانند. و چون چیزى بدهند در کیل و وزن به مردم کم دهند. آیا آنها نمی ‏دانند که (پس از مرگ براى مجازات) بر انگیخته می‏شوند.در روزى که آن بسیار روز بزرگى است؟ روزى که مردم تمام در حضور پروردگار عالم (براى حساب) می ‏ایستند."
سوره مطففین

انصافا دینداری و در ردیف مومنان بودن به شعار نیست
واقعا اگر پس از مرگ را باور ویقین داشتیم کشور خودمون که هیچ جهان گلستان می شد

ش-ش سه‌شنبه 16 شهریور 1389 ساعت 00:07

عاقلان


عالم شدن چه اسان ادم شدن چه مشکل

عالم شدن چه مشکل ادم شدن محال است

کمنتالب سه‌شنبه 16 شهریور 1389 ساعت 02:13

فکر کنم که حتی دینتون هم گفته باشه نباید از این سوال ها بکنید.

جواب من(بر اساس دین شما): به تو چه

تفتیش عقائد ممنوع است
نظر سنجی هم ممنوعه؟

abggy@dft سه‌شنبه 16 شهریور 1389 ساعت 13:15 http:///blog.kntoosi.net/C

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم





دیر زمانى است که اندیشه سیاسى شیعه با نظریه (انتظار) قرین شده است ، نظریه اى که امامت و رهبرى مشروع جامعه را تنها از آن (امام معصوم و امامت الهى منصوص) که از پیش تعیین شده ، منحصر مى داند. قرنها است که اکثریت قریب به اتفاق متفکرین شیعة و عموم پیروان شیعى مسلک با تمسک به این اندیشه ، قدرتهاى سیاسی حاکم را نفى مى کردند و بدین طریق ، رویه و اندیشه هاى خود را از تاراج آنان محفوظ مى کردند ، اما از سوى دیگر پیروى از این عقیده امرى است که خود موجبات انزوا و عزلت مطلق سیاسى را براى شیعیان فراهم کرده است چرا که تحت عنوان ضرورت (معصوم بودن امام) هرگونه تحرک سیاسى که هدف آن تحقق جامعه مذهبى بوده رو در روی مبانى مورد قبول قرار مى گرفته واز پیش محکوم به شکست مىشد. قرنهاست که سردمداران نظریه (انتظار) اجراى بسیارى از احکام ضرورى شرع را مانند اقامه نماز جمعه ، امر بمعروف ونهى از منکر وحتى روش صحیح پرداخت خمس و زکات و غیره... را منظور به ظهور امام مفترض الطاعه که همانا (محمد بن حسن العسکری) مى دانستند. پیش از اینها فرقه دیگرى از شیعه که به (شیعه اسماعیلیه) مشهورند و قائل به امامت وسپس غیبت اسماعیل بن جعفر صادق هستند وآنان بر اساس این اندیشه قرنها در شمال افریقا دولتى بنام دولت فاطمى برپاکردند و بعدها منقرض شدند.

در کنار نظریه (انتظار) که اختیار مطلق حکومت را تنها به (امام معصوم ومفترض الطاعه) مىدهد نظریه (نیابت عامه فقیهان از سوى امام زمان) نیز از سوى برخى از متفکران شیعه ارائه شده است. بدنبال آن پیدایش نظریه معاصر (ولایت فقیه) تحرکی نوین به تفکر سیاسی شیعه بخشیده است. بر این اساس بود که جمهورى اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى در نیمه دوم قرن حاضر پایه گذارى شد . هر چند که مبانی این نظریه را نیز (ضرورت عصمت امام) و (منصوص بودن) تشکیل می دهد ، اما تفاوت آن دو در اینجاست که نظریه (نیابت عام و ولایت فقیه) بر خلاف نظریه قبلى اختیارات وسیعى را براى مقام (نیابت) یا مقام (ولى فقیه) قائل مى شود ، اختیاراتى که در طول قرنهاى گذشته هر گز در دسترس مجتهدان قرار نبوده است .

در چهارچوب احکام شیعه ، فقیه شخص معصومى به شمار نمى رود اما همین سمتِ (نیابت از معصوم) خود کافی بود تا اختیارات مطلقه معصوم ، امام وپیامبر به شخص فقیه اختصاص مىیابد. در این چهارچوب فقیه نه تنها حق صدور احکام و دخالت در قضا و غیره... را دارد ، بلکه حتى برخى احکام ضرورى نیز یکسویه در اختیار اوست. این موضوع براى من که سالها به نظریه (ولایت فقیه) ایمانى بى چون وچرا داشتم ، انگیزه اى شد تا بر مبانى فقهى واستدلالى نظریه مذکور ، مرورى دوباره وجستجوئى نقادانه به عمل آورم ، واز این رهگذر به دستاوردهائى تازه در خصوص حدود اختیارات واقعى نهادهاى قدرتِ (ولایت فقیه) ولزوم استوارى آن بر شورى و اراده جمعى مردم دست یافتم.

البته پیش از انجام چنین مطالعه اى لازم بود ابتدا به تاریخ مرجعیت او هنگام (غیبت کبرى) رجوع کنم. از اینرو به نخستین متون فقهى شیعه رجوع کردم تا معلوم شود کدام یک از اندیشمندان شیعى به نظریه (ولایت فقیه) گرایش داشته و چکونه در گذشته بدان عمل مى شده است. در جریان این مطالعات بر من آشکار شد که پیشینیان فقه شیعه هر گز به چنین نظریه اى قائل نبوده و یا بعبارت دیگر آنان هر گز با مفهومی بعنوان (ولایت فقیه) آشنا نبوده اند. حتى برخى از مجتهدین شناخته شده شیعى ما نند شیخ عبد الرحمن بن قبه وشیخ صدوق وعلامه حلی به شدت با طرح نظریات مشابهى که آن زمان از سوى (زیدیان) عنوان میشد مخالفت مى کردند.

شیخ نراقی نخستین کسى بود که در حدود 150 سال پیش مطالبى را در کتاب (عوائد الأیام) در این زمینه ارائه داد ، اما اکثریت قریب به اتفاق معاصران ایشان وتا عصر حاضر همچنان در سایه نظریه (انتظار) فعالیت سیاسى یا تلاش براى برپائى حکومت دینى و یا حتى دخالت در امور حکومتى را تحریم مى کردند چرا که قدرت سیاسى مشروع را تنها با دو شرط (عصمت وامامت منصوص) مشروط مى ساختند.

بارها برایم اتفاق افتاده بود که با عالمانى به بحث بپردازم که فعالیت سیاسى را تحریم مى کردند. بسیار هم شنیده بودم که کسانى از میان شخصیت هاى علمى این حدیث را که " هر پرچمى که پیش از ظهور مهدى برافرشته شود ، پرچم گمراهى ، وبرپا دارنده آن طاغوت است" براى ردّ فعالیت سیاسى تکرار مى کردند ، اما من چنین مى پنداشتم که این حدیث از قوت تاریخی کافی بر خوردار نیست و در حقیقت من آن پندار منفى و انزوا طلبى را که بر جوّ حوزه هاى دینى ما حاکم است و ریشه هاى آن با تمام ابعاد اجتماعى وفلسفه کلامى خود به اعماق تاریخ شیعه بر مى گردد ، به خوبى نشناخته بودم.

در اینجا بود که از خود سؤال کردم: اگر بپذیریم که پیدایش نظریه (ولایت فقیه) به قرنهاى اخیر بر مى گردد و در میان نخستین متفکران شیعه شناخته شده نبود ، بس شیوه تفکر واقعى چهار نائب اصلى امام ، که به (نواب خاص) مشهورند در مورد قدرت مشروع ونا مشروع سیاسى چیست؟ آیا آنان که گویا نائب امام وداراى ارتباط تنگاتنگ با امام بودند چه میراثى براى دوران (غیبت کبرى) به جاى گذاشته اند؟

از اینرو تصمیم گرفتم که به مطالعه رفتار سیاسی (نائبان چهارگانه) بپردازم ونتیجه براى من آن بود که این چهار نفر نیز در چهارچوب نظریه (انتظار) کاملاً از فعالیت سیاسى دورى مى گزیدند.

آنچه بیشتر باعث شگفتى من شد شبهه هائى بود بر صحت تاریخى ادعاى نیابت این چهار نفر ، چرا که متوجه شدم در آن زمان بیش از بیست نفر ادعاى نیابت داشتند ، اما صحت ادعاى هیچ یک از آنان براى انبوه طرفداران شیعه چندان مقرون به شواهد قابل قبول نبوده است.

بنابر این سؤال اصلى براى من همچنان مطرح بود که (امام مهدی) چه اندیشه وچه نظام سیاسى اى را در غیبت خود براى شیعیان بر جاى گذاشته است؟ آیا رهنمودى کافى در این زمینه داده شده است ویا اینکه ایشان مردم را در این مسئله بلا تکلیف رها کرده اند؟ چرا ایشان هیچ کدام از روشهاى متداول (مرجعیت ، نیابت عامه ، ولایت فقیه یا شورى) را صریحا توصیه نکرده و یا حد اقل اشاره اى بدانها نداشته است؟ چرا هر گز از برپائى دولت شیعى مسلک در دوران غیبت سخنى بمیان نیاورده و تصورى از نظریه (ولایت فقیه) نداشته است؟

و بالاخره ، پژوهش موضوعى (غیبت صغرى) به طرح موضوع وجود واقعى وتاریخى امام مهدی (محمد بن الحسن العسکری) انجامید . براى اولین بار در زندگیم به این نتیجه رسیده بودم که پیروان شیعه امام حسن عسکرى در هنگام وفات ایشان عقیده واضح و یگانه در مورد چگونگى ادامه امامت نداشتند چرا که امام حسن عسکرى بطور ظاهر فرزند ذکورى نداشته اند. از اینروا ابهامات متعددى در پیروان امامت پدید آمده و شیعیان به بیش از چهارده فرقه و اعتقاد گرویدند ، و این موضوع مرا بر این امر واداشت که به بحث واقعى و بى طرفانه اى در موضوع ولادت وغیبت (امام دوازدهم) انجام دهم .

آنچه بیشتر باعث تعجب من شد ، این احساس بود که چگونه من علیرغم اینکه از نوجوانی در میان حوزه های دینى نجف و کربلا پرورش یافتم وهمواره و بى وقفه به تبلیغ مذهب شیعه اثنا عشرى پرداختم و چندین کتاب نیز در این زمینه تألیف کردم و تعداد انبوهی از کتابهاى تخصص را خوانده بودم.. چکونه تا این حد با تاریخ شیعه نا آشنا هستم ؟ چرا تا کنون اطلاعى از جزئیات و ابهامات تاریخ رایج در میان شیعیان قرن سوم در مورد تولد امام دوازدهم – که در متون دست اول بخوبى منعکس است – بی اطلاع هستم . در اینجا بود که متوجه این موضوع شدم که در میان برنامه هاى درسى حوزه ها که شامل زبان عربى ، فقه ، اصول ، فلسفه ومنطق و... است ، درس تاریخ اصولاً جائى ندارد ، بلى .. حتى یک واحد و یا یک ساعت نیز به تدریس تاریخ اسلامى و یا تاریخ شیعى پرداخته نمى شود.

به هر حال واقعیت این بود که نتیجه ورود به مبحث امام مهدى با توجه به حساسیت خطیر خود ، مى توانست تاثیر شگرفی روى اصول پذیرفته شده اعتقادى من و یا گـروه و جامعه اى که بدان وابسته ام ، داشته باشد. اما با وجود چنین حساسیتى خود را ناگزیر دیدم که سؤالهاى مطرح شده را بى پاسخ نگذارم. از آن پس دیگر مسؤولیت دینى و امانت علمى ، مرا بر آن مى داشت که بحث را تا پایان آن تجربه ادامه دهم .

در آن هنگام من در ایران بودم و از این بابت خداى را سپاس گـفتم که امکان دسترسى به منابع دست اول بژوهشى براى من فراهم است. به اکثر کتابخانه هاى تهران ، قم ومشهد رفتم و به کتابهاى قدیمى و جدید که در این زمینه نوشته شده بوده اند دسترسى پیدا کردم... اما هر بار ابهامات جدیدى نیز در این زمینه پدید مى آمد. حتى در بسیارى از متون اندیشمندان معتبر ونخستین شیعه تصریح مىکردند که "دلالت هاى تاریخى کافى وقاطعى در مورد ولادت دوازدهمین امام شیعه وجود ندارد بلکه اعتقاد آنان به مسئله غیبت از طریق اجتهاد ، نتیجه گـیرى هاى فلسفى و عقلى و حتى از راه تخمین سر چشمه مى گـیرد"! که ما در متن کتاب به این متون و با ذکر مأخذ رجوع خواهیم کرد. برخی از آنان به صراحت چنین استدلال مى کردند که " ضرورت قبول وجود امام دوازدهم را از آن رو روا مى دارند که در صورت ردّ آن ، مسأله استمرار امامت پس از حسن عسکرى وکلّ مسئله امامت ابهام بر انگـیز خواهد بود"!

از اینرو نظریه "امامت و موروثى بودن آن" براى من مورد سؤال قرار گـرفت و نتیجه اى که بدان دست یافتم و در طول این کتاب به انعکاس آن خواهم پرداخت ، اینست که (موروثى بودن امامت و از پیش معین بودن آن) ساخته هائى هستند که محصول متکلمین بوده و از تفکرات شیعیان صده (قرون) نخستین هجرت و همچنین از گـفته ها واحادیث اهل بیت کاملاً بدور است ، اندیشه اى که همواره به شیوه انتخاب شورائى امام تاکید مى ورزید و در ردّ شیوه هاى انحصار قدرت و به ارث بردن آن پیشگـام دیگـران بوده است.

بنا بر این برایم مسلّم شد که تحریم فعالیت سیاسى دوران (غیبت) در میان شیعیان نتیجه حتمى پذیرفتن نظریه (انتظار) بوده است ، و انتشار این نظریه بی گـمان باعث اصلى انحطاط سیاسى شیعه و انزواى تاریخى آنان بوده است. نتیجه دیگـر آنکه نظریه دیگـرى که بطور موازى پدید آمده و به نام (مرجعیت دینى) و یا تکامل یافته آن (ولایت فقیه) به مرجعیت یا حاکم دینى ما نند پیامبر یا یک امام امکان حکومت مطلق مى دهد ، نیز امکان مشارکت همگـانى وشورائى و بدنبال آن زمینه ایجاد نظام سیاسی متعادل را از میان مى برد.

در این کتاب سعى شده است که ابتدا اندیشه سیاسى نسل اول شیعیان و چگـونگـى پیوند آن با نظریه (شورى) را بیان کرده و سپس به نظریه (امامت مبتنى بر عصمت ، احادیث منصوص و معجزات) که مولود اندیشه هاى قرن دوم متکلمین شیعى بوده ، پرداخته ، و بالاخره دشواریهائى که این نظریه در خلال قرنهاى دوم وسوم با آن روبرو بوده و ارتباط این نظریه با فرضیه ولادت امام مهدى به بحث و بررسى گـذاشته شود.

در ادامه کتاب بحثها و دلائلى که متکلمان و مؤرخین در باره ولادت و غیبت امام دوازدهم ارائه داده اند در سه بخش دلائل عقلى وفلسفى ، دلائل تاریخى ودلائل مستند به روایتهاى منقول مورد مطالعه و نقد قرار مى گـیرد.

در بحثهاى دیگـر این کتاب پیامدهاى منفى نظریه (انتظار) و آثار زیانبار آن در مفاهیم اجتماعى و سیاسى شیعه و همانطور کوششهاى متقابل بخشى از متفکران براى بیرون آمدن شیعه از بُن بست انزوا طلبى سیاسى مورد مطالعه قرار مى گـیرد.

بخش پایانى کتاب به بررسى نظرىِ آخرین مرحله تحول اندیشه سیاسی شیعه (یعنى نظریه ولایت فقیه) از جنبه هاى مثبت ومنفى پرداخته است وجوانب مختلف نظریه (شورى) بعنوان اصلیترین وعملیترین راهکارِ اندیشه سیاسی شیعه معرّفى شده است.



أحمد الکاتب

ahmad@alkatib.co.uk

www.alkatib.co.uk

ظالمان را خسته خواهد کرد ایمانی که با ماست

بر کش از حلقوم خود با هر نفس، الله اکبر

هوداد مسلمی نژاد سه‌شنبه 16 شهریور 1389 ساعت 14:29

مشکل شما اینه که نمیتونی جواب بدی

p.ms سه‌شنبه 16 شهریور 1389 ساعت 16:57 http://4barg.org/

سلا به نظر من که با این اتفاقاتی که تو سال پیش افتاد.مردم نشون دادن پتانسیل دریافت اطلاعات و بعد واکنش سریع رو دارن.این یعنی اشتیاق مردم به اینکه خودشون بی واسطه دنبال اطلاعات برن بیشتر شده.از طرفی هم فهمیدن دین دقیقا اون چیزی نیست که حکومت تا حالا بهشون نشون داده.پس اگه خودشون دنبال سوالات سیاسی شون رفتن دنبال سوالات دینی هم میرن.این یعنی دین دار تر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد