اصول و قوانین همکلاسی ضامن آزادی بیان هستند اما آنچه مهمتر از قانون ِ آزادی است، احساس آزاد بودن است، راجع به فوتبال احساس آزادی بیان ندارم چراکه طرفداران بسیاری دارد و الا چنان نقدی می نوشتم پیرامونش که... :دی!
بگذریم، مدت ها بود که جهت انتشاری نقدی راجع به فوتبال، تمرین شجاعت میکردم که نتیجه ای نداد، برای همین تصمیم گرفتم، در دنیای فوتبال، نکته ی مثبتی یافته و پیرامون آن بنگارم....
تصورم آن است که می توان آن نکته مثبت را در میان شور و شوق فراوان هواداران فوتبال یافت، زمانی که در کلان استادیوم های دنیا، هم آواز و هماهنگ با یکدیگر، تیم مورد علاقه شان را تشویق می کنند، صدا را بالا می برند، صداهایشان هماهنگ می شود و به اوج می رسد، باز بالاتر می برند صدا را و پر از هیجان می گردند...
صدای جمع، وقتی همراه با هماهنگی است، قابلیت رسیدن به اوج را خواهد داشت، نکته ی مثبت فوتبال، تمرین هماهنگی برای رسیدن به همنوایی، تمرین من ها برای لحظه ای ما شدن، و لذت هیجان برخواسته از انعکاس صدای جمع است!
صدا را وقتی مضاعف می کنند، که حاصل هماهنگی خویش را به گوش بشوند...
اما اگر حاصل همنوایی، در صدای ِ معمول را به گوش خویش نشنوند، برای افزایش صدا، همتی خواهند کرد؟
مردم با نصیحت و تبلیغ و پخش بروشور، همت را مضاعف نخواهند کرد، مردم زمانی به همت مضاعف روی می آورند، که حاصل ِ همت معمول ِ خویش را به چشم ببینند...
اگر از همنوایی های ابتدایی، حاصلی ببرند، اگر آنچه امسال کشت کرده اند را به خوبی درو کنند، سال بعد زمین بیشتری را زیر کشت خواهند برد،
به راستی کجا می رود محصول ِ همنوایی های معمول ِ ملت ما، که آن را لمس نکرده و برای همت مضاعف بی انگیزه اند؟
شاید لازم باشد جمع بندی این متن!
منتقد فوتبال هستم + جرئت نقد کردن ندارم => پس نقد نمی نویسم اما به جایش یک نکته مثبت از فوتبال!
صدای هواداران یک تیم، دارای نوسان است، وقتی بالا می رود که آنها انعکاس صدای خویش را شنیده و دچار لذت و هیجان شوند!
این هیجان که حاصل ِ شنیدن ِ صدای اولیه است، موجب ایجاد صدای ثانویه ای، بالاتر از صدای اولیه می شود!
از منظری دیگر، همت آنها در شلوغ بازی مضاعف می شود، جامعه نیز زمانی همت خویش را مضاعف می کند که حاصل ِ همت ِ اولیه ی خویش را به چشم ببیند!
اگر نیست میلی به همت مضاعف در جامعه ای، باید نتیجه گرفت که مردم آن جامعه، محصول ِ همت ِ اولیه ی خویش را دریافت نکرده اند که برای همت مضاعف انرژی داشته باشند!
یه نفر پیش عالمی میره به آقا میگه :

آدم دستهاشو اینجوری تکون بده چه حکمی داره
آقا گفتند هیچی
گفت بالا ببره وتکون نکون بده چه طوره (مثل تمیز کردن لامپ)
آقا گفتند هیچ حکمی نداره
چند تا از مراحلح رقص رو خورده خورده انجام داد جواب همان بود
اخر سر بلند شد وکاملا رقیصد
پرسید حالا این چه حکمی داره
اقا حمید موفق باشید و پیروز
آقا فرمودند : تجزیه ات خوب بود مرده شور ترکبتو ببرن
به یاد گفته محمد رضا جلایی پور (استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت) افتادم که در نشستی میگفتند؛ با تماشای برنامههای متنوع فوتبالی در تلوزیون از ۹۰ تا ورزش و مردم٬ ورزش ۲ و... خود یک کارشناس فوتبال میتوانم باشم! حال اگر این همه برنامه حول سیاستهای حاکمیت باشد مردم را چه روشنایی و آگاهی است...!!!
بله حمید عزیز در این کشور تا میتوانی حول این مسائل هرچه دل تنگت میخواهد با وجود این همه برنامه و... میتوانی بگویی و نقد کنی و...
عقوبتش هم در نهایت تاخت هواداران چند آتشهای است و بس...
ولی در باب سیاست ورطهی ممنوعهای است که برای ورودش شاید باید قید جان را نیز زد و رفت تا لب مرگ...
از فوتبال خیلی چیز ها یاد گرفته ام!
----------------
شنیدن بازتاب صدایم در کوهستان مرا مشتاق تر می کند که فریاد دومم بلندتر باشد!
سالهــــــا دل طلب جـــام جهانی می کرد
خب جوان بود و در این باب جوانی می کرد
توپ می دید و پی کاپ، هوایی می شد
تیم می داد و مــرا پاک، روانی می کرد
تا که تیمش کند از منطقه ی خویش صعود
تکیه بـــــــر عرضه و تدبیر فلانی می کرد
پاره می کرد سپس لیست دعوت شدگان
داخل تیم یهو خانه تکـــــانی می کرد
"مَمدُسِــن" را به مرّبی گـــــــری آورده و بعد
لقب ایشان «فرگوسن ثـــــانی» می کرد
بعد گل خوردن تیمش، به سر تیم حریف-
هی تماشاگـــــــر او سنگ پرانی می کرد
چون«اِی.اِف.سی» پی محرومیتش می آمد
رو به «فیفا»زده و چرب زبانی می کرد
گاه از نشریه «مَشک» شکایت می برد
گاه با نشریه ی «کَشک» تبانی می کرد
عاقبت کِــرکِـــــره ی کُرکُری اش پایین بود
حذف می گشت و سپس مرثیه خوانی می کرد
نه فقط صحبت و نقد و نظـــــــر منتقدان
غزل بنده هـــــــم او را عصبانی می کرد
این دل ضایع مـــــــــا ضایعه ی ملّی بود
باز امّــــــــــــا طلب جام جهانی می کرد ...
............