مردمى که در 12 فروردین ماه 1358 به قانون اساسى رأى دادند، رأى آن ها آگاهانه و عالمانه نبود بلکه در اثر احساسات مذهبى و یا تقلید از اشخاص مذهبى به قانون اساسى رأى مثبت دادند; بنا بر این آن رأى ها و انتخابات اعتبار کافى نداشته و داراى اثر و حجیت نمى باشد.
پاسخ :
اشکال فوقِ در مورد تمام نظام هایى که بر اساس اکثریت آرا و دموکراتیک اداره مى شوند، ممکن است مطرح شود و اختصاصى به نظام جمهورى اسلامى ایران ندارد. در این رابطه یا باید نظام دموکراسى و مراجعه به آراى عمومى را نپذیریم (که این صحیح نیست) و یا اگر پذیرفتیم، لوازم آن را نیز باید قبول کنیم. در هر صورت جواب سؤال مذکور به شرح ذیل بیان مى شود:
1ـ اشکال گیرنده باید نا آگاهى مردم و احساساتى بودن آن ها را اثبات کند; در حالى که انصاف حکم مى کند که مردم ایران در دوران انقلاب و اوایل پیروزى به عالى ترین روحیات و فرهنگ و تفکر اسلامى دست یافته بودند که نمونه اش در هیچ جاى دنیا و تاریخ یافت نمى شود.
2ـ معمولا روش وضع و تصویب قانون اساسى در کشورها یا تحت نظر یک مقام رسمى و صلاحیت دار مثل سلطان و پادشاه است و یا از طریق مردم و انتخابات مردمى است. در روش دوّم، مردم یا مستقیماً در وضع و تصویب قانون اساسى دخالت دارند; مثل دولت شهرهاى یونان باستان و یا غیرمستقیم از راه انتخاب نمایندگان و خبرگان قانون اساسى. طریق اول به دلیل مخالفت با دموکراسى و طریق دوّم در نوع انتخاب مستقیم آن به دلیل مشکلات زیادى که دارد، در دنیاى کنونى رایج و معمول نیست; امّا در روش تصویب غیرمستقیم، مردم، وکلاى امین و مورد اعتماد خویش را بر مى گزینند و به آن ها این حق را مى دهند تا یک قانون اساسى مناسب براى نظام تدوین و تصویب نمایند. در این فرض، بعضى از کشورها پس از تصویب مجلس خبرگان، قانون اساسى را مجدداً به آراى ملت مى گذارند و در بعضى از کشورها این کار انجام نمى شود.
در جمهورى اسلامى ایران به امر مبارک امام خمینى(قدس سره) قانون اساسى مصوب خبرگان مجدداً به رأى ملّت گذاشته شد و مردم با 2/98% به آن رأى مثبت دادند. حال فرض کنیم که رأى ملّت به خاطر احساسات مذهبى و یا ناآگاهى از مسائل حقوقى بوده است، امّا این موضوع را نباید نادیده گرفت که قانون اساسى، توسط خبرگان متخصص و نمایندگان مردم مورد وضع و تصویب قرار گرفت; یعنى همان مرحله اى که در بسیارى از کشورهاى جهان صرفاً به آن اکتفا مى شود.
3ـ به هیچ وجه پذیرفته نیست که مردم نسبت به محتواى قانون اساسى منتخب، ناآگاه بودند; زیرا در زمان وضع و تصویب این قانون، مذاکرات مجلس خبرگان روزانه براى مردم از طریق رسانه هاى عمومى خصوصاً سیماى جمهورى اسلامى پخش مى شد و کسانى هم در مخالفت با برخى از اصول آن در روزنامه ها یا سخن رانى ها ایراد سخن مى کردند و ملّت را در جریان امر قرار مى داند; به نحوى که دولت موقت به خاطر مخالفت با بعضى از اصول مصوب آن، خواهان انحلال مجلس خبرگان شد. با این حال چگونه مى توان ادعا کرد که مردم در زمان رفراندم قانون اساسى، ناآگاه و احساساتى بودند و رأى آن ها اعتبارى ندارد؟
4ـ مردم مسلمان ایران از زمان شروع نهضت اسلامى ایران از 15 خرداد 1342 گوش به فرمان امام خمینى(قدس سره) بوده و ایشان را به عنوان رهبر خویش برگزیدند. در دوران مبارزه با شاه و در سال هاى 57 ـ 67 در راهپیمایى ها، تظاهرات و تجمعات خویش خواهان برپایى حکومت اسلامى معرّفى شده از جانب امام(قدس سره) بودند و در این راه، نه تنها از هیچ کوششى دریغ نورزیدند بلکه مجاهدت ها، شکنجه ها و شهادت ها را با جان و دل پذیرا شده و تحمل کردند. با این اوصاف چگونه مى توان این ملت مجاهد و روشن ضمیر را ناآگاه و احساساتى معرّفى کرد.
5ـ رجوع به متخصص در حلّ مشکلات، نه تنها عیب نیست بلکه در هر امرى یک عمل پسندیده، لازم و حیاتى است. حال اگر فرض بگیریم که در این ملت کسانى بودند که به قانون و مسائل حقوقى آشنا نبودند ولى از باب رجوع به متخصص (با توجه به این که متخصصینى قانون اساسى را تصویب کرده و سایر متخصصین و مراجع تقلید وقت هم توصیه به شرکت در انتخابات و رأى مثبت به قانون اساسى داشته اند) به این قانون اساسى رأى مثبت دادند. این نه تنها هیچ عیبى نیست بلکه شرط لازم و ضرورى یک زندگى اجتماعى فعّال و پویا است.
6ـ میزن پذیرش اعمال حقوقى و انتخاباتى در همه جاى دنیا، شرکت اکثریت ملت و رأى مثبت آن ها به موضوع انتخابات است; نه داعى و انگیزه ى آن ها.
7ـ چه تضمینى وجود دارد که رفراندم جدید، خالى از این اشکال باشد و یا با فرض خالى بودن از این اشکال، چه ضمانتى است که در آینده با همین اشکال و سؤال مواجه نشود؟
منبع : سایت اندیشه قم
فرض را بر این میگیریم که هم در فروردین 58 یک انتخابات تمام عیار صورت گرفته و هم در خرداد 88 مردم مجددا به جمهوری اسلامی رای داده اند!
با چنین فرضی باز هم تشکیل حکومت اسلامی، در جامعه ی غیراسلامی ِ ایران، یک حرکت غیرمعقول به نظر می رسد!
درست مثل آن است که مردم ما به آزادی بیان رای دهند، وقتی نمی توانند آزادی بیان را تاب آورند، چه فرقی می کند که نتیجه ی آرایشان چه باشد!
-----------------------------------------
خوشبختانه حکومت تکلیف عمر و عاص، طلحه و زبیر، ابن ملجم، ابوبکر و یزیدهای زمانه را مشخص کرده، امروز جامعه ی ما پر از این شخصیت های ناب است، در مقابل فقط یک علی ِ زمانه داریم که آن هم فقط در توهم ِ علی بودن سیر میکند، آیا چنین حکومتی، با این همه طلحه و زبیر و یک علی ِ تقلبی، یک حکومت اسلامی است؟
پیروز و پایدار باشید!