چند ماه پیش:
نزدیک وقت اذان بود و ما مشغول کارهای روزانه بودیم که دوستی آمد و اطلاع داد که امروز نماز جماعت اجباری است، هرکس امروز نماز نیاید، تنبیه می شود!
تا به حال در ستاد چیزی به اسم نماز اجباری به گوشم نخورده بود، تعجب کرده و پس از وضو به سمت نمازخانه به راه افتادم، خودم را برای اعتراض آماده کرده بودم، بعد از ورود به نمازخانه چند متری دور از جماعت ایستاده و بی توجه به صفوف منظم نماز شروع به خواندن نماز فرادا (نماز انفرادی) نمودم، عمدا این کار را کردم که کسی از میان جمع به بنده ایراد بگیرد تا بتوانم در پاسخ به آن شخص بلند شده و ضمن بیان دلیل عملم، نسبت به اجباری بودن نماز آن روز اعتراض کنم!
نماز اول را که تمام کردم متوجه شدم کسی در میان جمع نشسته که لباس فرمش بر خلاف سایرین سبز تیره است، توجه ام را جلب کرد، دقیق تر شده و متوجه شدم که فرد مورد نظر، سرتیپ و یکی از سرداران سپاه پاسداران است، کمی آن طرف تر هم یکی از سرداران ارتش نشسته بود! هر دو آن روز مهمان ناجا بودند!
وقتی بین دو نماز سخنران مجلس ضمن خوشامدگویی و اشاره به صفوف جماعت روی مذهبی بودن پرسنل ناجا تاکید کرد، متوجه شدم که این همه هیاهو جهت پرکردن نمازخانه صرفا جهت آبرو داری ناجا، جلوی ارتش و سپاه بوده است، بنابراین با لبخندی بر لب از بیان اعتراض صرف نظر کرده و به جماعت پیوستم!
زندگی میکنیم که دین داشته باشیم و یا دین داریم که زندگی کنیم ......