KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

سر دو راهی اخلاق

  اقوام روزگار با اخلاق زنده اند


                     قومی که گشت فاقد اخلاق مرده است

انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.
بی گمان من ( به پیامبری) مبعوث گردیدم تا مکارم اخلاقی را به اتمام برسانم.


تا کی می خواهیم در مورد موفقیت در تحصیل ، تجارت و ازدواج حرف بزنیم؟
موفقیت جنبه های کمتر دیده نشده ای هم دارد. می گویند قدیمی ترهای

حوزه موفقیت‌، « با اخلاق بودن » را هم یکی از عادت های مردان تاثیرگذار

می دانستند.


           آیا می دانستید قضاوت های اخلاقی ما در طول زمان
تغییر می کند و معمولاً کامل تر و منصفانه تر می شود؟


خب این که معلومه ٬ چه حرفی زدما !
   

 

   سر دو راهی   

      اخلاق   


تا کی می خواهیم در مورد موفقیت در تحصیل ، تجارت و ازدواج حرف بزنیم؟
موفقیت جنبه های کمتر دیده نشده ای هم دارد. می گویند قدیمی ترهای

حوزه موفقیت‌، « با اخلاق بودن » را هم یکی از عادت های مردان تاثیرگذار

می دانستند. اما واقعاً این با اخلاق بودن یعنی چه؟ در این پست می خواهیم

ته این اخلاق را دربیاوریم. ته اش کجاست ؟ آنجاست که یک بچه 4_ 5 ساله

هستید و تازه می خواهید بفهمید چیزی به نام اخلاق هم وجود دارد.

این طور بهتر می شود فهمید که کدام قضاوت اخلاقی بچه گانه تر است

و کدام بزرگسالانه تر. فقط یک چیز یادتان باشد؛ اخلاق در این متن یعنی

« قضاوت در مورد خوبی و بدی چیزها » و نه خوش اخلاقی و

خوش برخورد بودن.


حتماً برای شما هم پیش آمده که در یک تنگنای اخلاقی قرار بگیرید ؛
یعنی این که ندانید واقعاً در این موقعیتی که قرار گرفته اید ، کار خوب

کدام است و  کار بد کدام؛ مثلاً درباره ی رساندن زنی که در حال زایمان

است به بیمارستانی که در محدوده ی طرح ترافیک بوده است.آیا

مأمور راهنمایی و رانندگی باید اتومبیل حامل زن را متوقف کند؟

آیا جریمه کردن اخلاقی است یا بی خیال شدن ؟


کوهلبرگ _ روان شناسی که عمرش را روی
مطالعه مرحله های رشد اخلاق در انسان گذاشته _
از همین تنگناهای اخلاقی استفاده کرد و دید که در
هر مرحله از رشد ، آدم ها واکنش های مختلفی در برابر
رفتاری که در این تنگناها باید انجام داد ، از خود نشان
می دهند. یازدهمین تنگنایی که او در تحقیق هایش از آن
استفاده می کرد ، مثال زیر بود که ترجمه آن را از
کتاب خودش آورده ایم. شما می توانید قبل از خواندن
مرحله های رشد اخلاقی ، خودتان در مورد این
تنگنا فکر کنید و ببینید واقعاً در چه مرحله ای قرار
دارید‌؛ « زنی بر اثر نوع خاصی از
سرطان در حال مرگ بود. دارویی وجود داشت که
 پزشکان تصور می کردند ممکن است جانش را
نجات دهد. این دارو در اصل ، یک نوع رادیوم بود
که پزشکی از همشهریان او آن را کشف کرده بود.
هزینه ساخت این دارو بالا بود ، اما داروساز ، قیمتی
معادل 10 برابر هزینه ساخت آن روی دارویش
گذاشته بود. او 200 دلار برای ساخت آن روی دارویش
گذاشته بود در حالی که برای دوز اندکی از آن ، 2 هزار دلار
قیمت گذاشته بود. «هاینز» _ شوهر این زن _ به
هر کس که می شناخت ، رو زده بود تا پول را قرض
کند ولی فقط توانست هزار دلار قرض بگیرد. او به
داروساز گفت زنش دارد می میرد و از او خواست
دارو را ارزان بفروشد یا بقیه پولش را بعداً بگیرد
اما داروساز گفت: « نه ، من این دارو را کشف
کرده ام و می خواهم با آن کاسبی کنم». هاینز هم
که مستاصل شده بود در داروخانه را شکست و دارو
را به خاطر زنش دزدید». کوهلبرگ این داستان را
مطرح کرد و سپس یک عالمه سوال پرسید، از جمله:
آیا هاینز می بایست دارو را می دزید؟ دزدیدن دارو
غلط است یا درست؟ چرا؟ آیا شوهر چون چاره دیگری
نداشت موظف بود که دارویی را که جان همسرش را
نجات می دهد بدزدد ؟ آیا شوهرخوب همین کار را
می کند ؟ آیا داروساز حق داشت به صرف حاکم
نبودن قانون بر قیمت گذاری ، چنین قیمتی روی
دارویش بگذارد ؟ چرا حق داشت و چرا نداشت؟
کوهلبرگ می گوید جواب به این سؤال ها ، آدم ها
را در 3 سطح و 6 مرحله اخلاقی قرار می دهد.


مرحله 1 با اخلاق بودن به خاطر کتک نخوردن

خدا نکند که شما در این مرحله قرار گرفته باشید. معمولاً بچه های
پیش دبستانی این طور اخلاقی دارند! شخص در این مرحله می گوید
 که کار هاینز کار بدی بوده است چون که ممکن است بعدش به
زندان بیفتد یا دستگیر شود؛ یعنی آدمی که فقط به تنبیه بعد از

یک عمل می اندیشد و بر اساس همان تنبیه به خوب و بد بودن آن عمل

رأی می دهد ، در این مرحله قرار دارد. یادتان باشد که استدلالی

که آدم بعد از جوابش در مورد تنگناهای اخلاقی میآورد مهم است

و نه فقط خود جواب « آری » یا « نه ».


مرحله 2 با اخلاق بودن به خاطر جایزه

این مرحله کمی پیشرفته تر از مرحله اول است؛ البته فقط کمی .

در این مرحله که بیشتر به بچه های دبستانی مربوط می شود ، فرد

بر اساس پاداش ها  و منافع شخصی آدم های داستان تصمیم

می گیرد؛مثلاً می گوید هاینز نباید دارو را می دزدید چون که

دارو ساز می خواست با آن دارو کاسبی کند. در هر دو مرحله 1 و 2

که مربوط به بچه های 4 تا 10 ساله است ، اخلاق چیزی متعلق به

دیگران است و ما فقط بر اساس پاداش یا تنبیه دیگران ، یک کار را

اخلاقی یا غیراخلاقی می دانیم. کوهلبرگ می گوید به این

دو مرحله می گوید: « اخلاق در سطح » یا « اخلاق قراردادی ».


مرحله 3 اخلاق به خاطر بچه خوب ماندن

در این مرحله فرد بیشتر به نقش هایی فکر می کند که در خانواده

وجود دارند. او فقط دلش می خواهد اعضای مهم خانواده « خوب»

به نظر بیاید. در مثال های کودکانه تر فرد فقط بر اساس این جمله

تصمیم می گیرد:«دختر خوب یا پسر خوب کسیه که ...» . در مثال

داروساز ممکن است فرد بگوید که هاینز کار خوبی کرده است به این

خاطر که مردم از « شوهر خوب » چنین انتظاری دارند. این استدلال

اصلش مال آدم های 10-11 ساله است اما خیلی از آدم های بزرگسال

هم وجود دارند که هنوز در این مرحله از رشد باقی مانده اند.


مرحله 4 : اخلاق به خاطر مراجع قدرت

این مرحله کمی پیشرفته تر از مرحله قبلی است؛ اینجا دیگر فقط

اعضای خانواده و نقش خانوادگی مهم نیست.

آدم هایی که بر اساس این گونه از اخلاق تصمیم می گیرند ،

مراجع قدرت در جامعه را ملاک قرار می دهند. به نظر آنها ، قانون

یک چیز کاملاً مطلق و انعطاف ناپذیر است که همه کس در همه

جا باید اجرایش کنند. کسی که در این مرحله قرار دارد ، در مورد

هاینز می گوید که طبیعی است او بخواهد زنش را نجات دهد اما

قانون می گوید دزدی همیشه غلط است ، پس کار او اشتباه است.

این استدلال مال سال های 10 تا 13 سالگی است اما مثل همه

مرحله های قبلی ممکن است طرفداران بزرگسالی هم داشته باشد.

کوعلبرگ به اخلاق در مرحله های 3 و 4 می گوید

« اخلاق در سطح قراردادی».


معلوم است چرا اسمش را گذاشته قراردادی، نه ؟


مرحله 5 : اخلاق به خاطر ارزش های اجتماعی

در این مرحله فرد استدلال های پخته تری دارد. معمولاً آدم های 13

سال به بالا کم کم به این فکر می افتند که می شود در مورد اخلاقی

بودن کارها یک جور دیگر هم اندیشید. آدم ها در این مرحله در مورد نفس

قانون استدلال می کنند. آنها می گویند قانون به خاطر بهزیستی همه

آدم ها وضع شده است؛ به همین خاطر در شرایط معمول آدم بهتر است

قانون را رعایت کند اما خلاف قانون بودن دزدی ، شامل حال هاینز

نمی شود؛ او حق دارد دارو را بدزدد و کار او نه تنها درست است

بلکه موجه هم هست. دزدی هاینز از نظر اجتماع دور و بر او هم

کاری است مقبول. فرد در این مرحله می کوشد از اصولی استفاده

کند که مورد احترام همگان است و از این طریق احترام به خودش

را نیز افزایش دهد.


مرحله 6 : با اخلاق بودن به خاطر انسان

آدم های خیلی خیلی کمی هستند که به این مرحله می رسند.

به نظر کوهلبرگ کسانی که به بالاترین مرحله از رشد اخلاقی می رسند

، خودشان اخلاق شخصی خودشان را می آفرینند. آنها شالوده اخلاق

خودشان را بر اساس اصوی مثل عدالت و برابری می ریزند؛ ارزش های

بشری و جهان شمول برایشان مهم تر از قوانین اجتماع و قانون های

نوشته شده و تایید پدر و مادر و جایزه و کتک خوردن است. متاسفانه

کوهبلرگ می گوید کمتر از 10 درصد از آدم ها به این مرحله می رسند.

البته متاسفانه تحقیق  های جدیدتر نشان می دهند که این رقم خیلی

کمتر است. جواب یکی از آزمون های تحقیق های 16 ساله کوهلبرگ

را بخوانید تا دستتان بیاید آدم های مرحله 6 چه جور اخلاقی دارند؛

« طبق قوانین جامعه ، این مرد خطاکار است ولی طبق قانون طبیعت

و خدا ، داروساز را باید خطاکار و رفتار آن مرد را منطقی دانست.

ارزش جان آدمی فراتر از منافع مادی است. وقتی جان کسی

در خطر است حتی اگر غریبه هم باشد ، باز وظیفه انسان

حکم می کند که به نجات وی بشتابد»...کوهلبرگ به 2 مرحله

آخر می گوید « اخلاق در سطح پساقراردادی».

____________________________

زندگی آقای اخلاق

لورنس کوهلبرگ ، سال 1927 در نیویورک به دنیا آمد.

او 60 سال زندگی کرد و در سال 1987 مرد. وقتی که او در دانشگاه

شیکاگو مدرک روان شناسی اش را می گرفت ، یک آدم خونسرد ژنوی

به نام ژان پیاژه کارهایش تازه گل کرده بود. پیاژه تمام عمرش را روی این

سوال گذاشته بود که بچه ها چطور به جهان نگاه می کنند.کوهلبرگ

در تمام نظریه پاژه از آن قسمتی خوشش آمد که آزمودنی های پیاژه

در مورد خوب بودن با بد بودن یک چیز قضاوت می کردند؛ مثلاً آن جا

که پیاژه می پرسید اگر 5 تا فنجان را وقتی داریم به مادرمان کمک

می کنیم ، بشکنیم ، کار بدتری کرده ایم یا اگر یک فنجان را عمداً

زمین بزنیم؟ کوهلبرگ عاشق این جواب بچه های کوچک بود.

وقتی 5 تا می شکنیم چون 5 تا از یکی بیشتره!‌ ».


نویسنده : سعید بی نیاز ٬ همشهری جوان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ




توی دنیا هر چیزی قیمتی داره
حتی وجداااااااااان
اینا رو هیچ جا ندیدم ، نه توو انجیل نه توو قرآن
وقتی دنیا همه حرف پوچو گفته صدای هق هقتو
از کی شنفته. ( رضا صادقی )



انعکاس بهار در نگاه شما آروزی ماست.
دلتون خوش و مهربون ، هر کجا که هستین .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد