KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

عجیب ترین کما

عجیب ترین کما (خواندنی) 

 

 
  چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.

        «ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟

        «متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».

        «یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟

        «از 10سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شرکت‌های سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی‌ها مشترکه».

        «10سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».

        «شما گوشی‌تون رو  یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌که به کما برید». «کما»؟!

        باورتان نمی‌شود که در اسفند1387 به کما رفته‌اید و تیرماه 1412 به هوش آمده‌اید. مطمئن هستید که نه می‌توانید به محل کارتان بازگردید و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش می‌کنید تا زودتر مرخص‌تان کند.

        «از نظر من شما شرایط لازم برای درک حقیقت رو ندارین».

        «چی شده؟ چرا؟ من که سالمم»!

        «شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن».

        «چه اتفاقی افتاده»؟

        «چیزی نشده! ولی بیرون از این‌جا، هیچکس منتظرتون نیست».

        چشم‌هایتان را می‌بندید. نمی‌توانید تصور کنید که همه را از دست داده‌اید. حتی خودتان هم پیر شده‌اید. اما جرأت نمی‌کنید خودتان را در آینه ببینید.

        «خیلی پیر شدم»؟

        «مهم اینه که سالمی. مدتی طول می‌کشه تا دوره‌های فیزیوتراپی رو انجام بدی»..

        از پرستار می‌خواهید تا به شما کمک کند که شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا کنید..

        «اون بیرون چه تغییرایی کرده»؟

        «منظورت چه چیزاییه»؟

        «هنوز توی خیابونا ترافیک هست»؟

        «نه دیگه. از وقتی طرح ترافیک جدید رو اجرا کردن، مردم ماشین بیرون نمیارن».

        «طرح جدید چیه»؟

        «اگر راننده‌ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می‌برن پارکینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی‌شه».

        «میدون آزادی هنوز هست»؟

        «هست، ولی روش روکش کشیدن».

        «روکش چیه»؟

        «نمای سنگش خراب شده بود، سرامیک کردند».

        «برج میلاد هنوز هست»؟

        «نه! کج شد، افتاد»!

        «چرا؟ اون رو که محکم ساخته بودن».

        «محکم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت کنه».

        «چی؟!.... هواپیما خورد بهش»؟

        «اوهوم»!

        «چه‌طور این اتفاق افتاد»؟

        «هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».

        «این‌که هواپیمای خوبی بود. مگه می‌شه این‌جوری بشه»؟

        «هواپیماش چینی بود. فیلتر کاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید، اون اتفاق افتاد».

        «چند نفر کشته شدن»؟

        «کشته نداد».

        «مگه می‌شه؟ توی رستوران گردان کسی نبود»؟

        «نه! رستوران 4سال پیش تعطیل شد»..

        «چرا»؟

        «آشپزخونه‌اش بهداشتی نبود».

        «چی می‌گی؟!... مگه می‌شه آخه»؟

        «این اواخر یه پیمانکار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی کار فلافل و هات‌داگ....».

        «الان وضعیت تورم چه‌جوریه»؟

        «خودت چی حدس می‌زنی»؟

        «حتما الان بستنی قیفی، 14هزار تومنه».

        «نه دیگه خیلی اغراق کردی. 12هزار تومنه».

        «پراید چنده»؟

        «پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی»؟

        «این دیگه چیه»؟

        «بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده‌ای از نیسان قشقایی ساختن».

        «همین جدیده، چنده»؟

        «70میلیون تومن».

        «پس ماکسیما چنده»؟

        «اگه سالمش گیرت بیاد، حدود 2 یا 2 و نیم....».

        «یعنی ماکیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست»؟

        «آزادراه تهران به شمال هم هنوز تکمیل نشده».

        «چندتا خط مترو اضافه شده»؟

        «هیچی! شهردار که رفت، همه‌جا رو منوریل کشیدن. مترو رو هم تغییر کاربری دادن».

        «یعنی چی»؟

        «از تونل‌هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده کردن».

        «اتوبوس‌های BRT هنوز هست»؟

        «نه! منحلش کردن، به جاش درشکه آوردن. از همونایی که شرلوک هلمز سوار می‌شد».

        «توی نقش‌جهان اصفهان دیده بودم از اونا...»

        «نقش‌جهان رو هم خراب کردن».

        «کی خراب کرد»؟

        «یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، یونسکو هم نتونست حرفی بزنه».

        «خلیج‌فارس چه‌طور؟»

        «اون هم الان فقط توی نقشه‌های خودمون، فارسه. توی نقشه گوگل هم نوشته خلیج صورتی».

        «خلیج صورتی چیه»؟

        «بعضی‌ها به نشنال‌جئوگرافیک پول می‌دادن تا بنویسه خلیج عربی، ایران هم فشار میاورد و مدرک رو می‌کرد. آخرش گوگل لج کرد، اسمش رو گذاشت خلیج صورتی...»

        «ایران اعتراضی نکرد»؟

        «چرا! گوگل رو فیلتر کردن».

        «ممنونم. باید کلی با خودم کلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم کنم».

        «یه چیز دیگه رو هم هضم کن، لطفا»!

        «چیو»؟

        «این‌که همه این چیزها رو خالی بستم».

        «یعنی چی»؟

        «با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که یک ساعت پیش تصادف کردی، علت بیهوشی‌ات هم خستگی ناشی از کار بود. چیزیت نیست. هزینه بیمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگی‌ات»!

        «شما جنایتکارید! من الان می‌رم با رییس بیمارستان صحبت می‌کنم».

        «این ماجرا، ایده شخص رییس بیمارستان بود».

        «ازش شکایت می‌کنم»!

        «نمی‌تونی. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته». 
 
منبع : سایت عصر ایران
نظرات 12 + ارسال نظر
<فاضل> دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 09:16

امیر باحال بود مثل خودت...

الو شماوره رو بیا راه بندازیم دوباره ... چون همه ریختند به هم بیچاره هااا

سلام فاضل جان. مرسی اومدی.

حتماْ راه می اندازیم. پیشنهاد خوبیه. دو نفری و پرمایه راه می اندازیمش.

حمید توکلی دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 09:20

نقد جالبی بود!

والا به خدا !

شایان شهسواری دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 09:55 http://88ia.com

طرفو سکته دادین بعد میگی شوخی بود؟؟؟
قشنگ بود مرسی

منم باهات موافقم بد تنبیهی بود.
قشنگی از شما و نوشته هانه مرسی.

جواد دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 10:17

من اگه جای طرف بودم یه بلایی سر پرستار میاوردم .

اخه با یه شکایت چی نصیبش میشه .

خدا به پرستاره رحم کرد که شما جای اون مرده نبودی.
دی:

حمیده احمدی دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 11:30

والا

هوداد مسلمی نژاد - کام 88 دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 12:06 http://googooli-baba.tk

آقا طنزتم ترسناک هست :دال

قشنگ بود ممنون

آقا لطف داری. به پای قشنگی نوشته های شما نمی رسه. سرافراز نمودی

سپیده دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 17:05

آخی چقدر دلم سوخت براش !

بدبخت گناه داشت!

مرجان غیاثی دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 22:12

خوب من اعتراف میکنم مثل همیشه ، اول چند خط آخر رو خوندمبعد رفتم از اول داستان خوندم تا آخرخوب بد عادتیه دیگه رفته تو خونم چی کار کنم خوب

جالب بود

ای ای چرا چند خط آخرو خوندید فقط ؟ اینقدر از من و پستهام می ترسید ؟ دی:
مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
والا به خدا

حوریه جعفری - کامپیوتر دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 23:07

خیلی جالب بود!!

یه متن طنز خیلی خوب بود!!

ممنون از شما!

چه عجب یکی از خانمها اعتراض نکرد!
ممنونم.

امیر A² دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 23:16

بازم امیر پورنصرت یه گل دیگه تو همکلاسی کاشت
طنز خوبی بود
ممنون

گل رو تو می کاری آقا امیر که با نظراتت صفا میاری ایتجا.

خوبی از خودته خوشتیپ

شقایق - جابرانصاری سه‌شنبه 11 اسفند 1388 ساعت 09:23 http://niayeshgah.blogsky.com/

بی سر و صدا پست می زنید !
اصلا ندیدم..

خیلی جالب بود..خود منم الان داشتم سکته می کردم چه برسه به اون بیچاره !! !!

خیلی ممنون !

بی سر و صدا پست نزدم که . تو پیامهای بازرگانی تلویزیون چند بار تبلیغ کردم و رفتم تو خیابون سر و صدا راه انداختم که آهای مردم من پست زدم. دی:

میرزاهاشمی یکشنبه 23 خرداد 1389 ساعت 19:03

Aaaali Bood, merciii

خواهش می شه. در درجه اول شما عالی هستید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد