KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

۵۰ ویژگی افراد بسیار موفق




اردک زشت
اردک کوچولو با ناراحتی یک گوشه‌ای نشسته بود و با کسی حرف نمی‌زد. انگار که با خودش هم قهر بود. او دلش نمی‌خواست با هیچ یک از دوستانش صحبت کند چون فکر می‌کرد که نسبت به آنها خیلی زشت است. در صورتی که او بین تمام آنها زیباترین بود. اما اردک کوچولو چون که از همه کوچکتر بود و کسی به او توجه نمی‌کرد، فکر می‌کرد که زشت است. هر روز می‌نشست گوشه‌ای و گریه می‌کرد. روز به روز گوشه‌گیرتر و افسرده‌تر می‌شد. دوستانش تصمیم گرفتند تا به او کمک کنند. بنابراین دور هم جمع شدند تا با هم گفتگو کنند تا چاره‌ای پیدا کنند.

عاقبت تصمیم گرفتند آیینه‌ای درست کنند تا اردک کوچولو خودش را در آن ببیند تا شاید رفتارش عوض شود. بنابراین یکی از اردک‌ها رفت و پوسته نارگیل را پیدا کرد و با زحمت زیاد و کشان‌کشان پیش بقیه آورد. آن پوسته مثل کاسه‌ای بود که می‌توانستند داخل آن آب جمع کنند. یکی از اردک‌ها پوسته نارگیل را گذاشت زیر تخته سنگی که از گوشه آن آبی قطره قطره می‌چکید تا در کاسه جمع شود. چند ساعتی طول کشید تا بالاخره کاسه پر از آب شد. اردک‌ها تا کاسه را حرکت دادند کاسه برگشت و تمام آب داخل آن روی زمین ریخت. آنها خیلی ناراحت شدند و دوباره پوسته نارگیل را زیر سنگ قرار دادند تا دوباره پر از آب شود. بعد از چند ساعت دیگر دوباره کاسه پر از آب شد و با احتیاط تمام کاسه را پیش اردک آوردند و اردک کوچولو را مجبور کردند تا خودش را داخل آن ببیند.اما اردک کوچولو بازهم زد زیر گریه و گفت: من زشتم....

اردک‌ها هرکدام خودشان را داخل آن نگاه کردند ولی همه آنها صورت هایشان زشت شد، پس به نتیجه نرسیدند.یک روز از این روزها گربه‌ای چاق و چله به دنبال غذا می‌گشت و سراغ اردک‌ها آمد. اردک‌ها همه ترسیدند و به دیوار خانه شان چسبیدند. گربه چاقالو به آنها گفت: همه به ردیف بایستید.... از بین شماها می‌خواهم چاق ترین و قشنگ‌ترین را انتخاب کنم و بخورم.اردک‌ها با ترس و لرز همه به ردیف ایستادند تا گربه از بین آنها انتخاب کند. اردک کوچولو هم خیلی بی‌تفاوت بین دوستانش ایستاده بود و با خودش گفت: من که نه خوشگلم و نه چاق... پس مطمئنا من انتخاب نمی‌شوم....

گربه نگاهی به آنها کرد و رو کرد به اردک کوچولو و گفت: تو.... زود باش بیا می‌خوام بخورمت....

اردک کوچولو گفت: من که زشت ترینم... تو چطوری می‌خواهی من را بخوری ؟

گربه گفت: نه... خیلی قشنگ و چاقی... من دوست دارم تو را بخورم....

و اردک کوچولو آن روز بود که فهمید آنقدر‌ها هم زشت نیست و زد زیر گریه و به گربه چاقالو گفت: تو را به خدا من را نخور... تو را به خدا من را نخور.....

ناگهان یکی از اردک‌ها آمد و به آنها گفت: بچه ها.... بچه ها.... نترسید.... این گربه چاقالو دوست من است و ما با هم نقشه کشیده بودیم که این برنامه را اجرا کنیم تا اردک کوچولو اعتماد به نفس پیدا کند و از این افسردگی بیرون بیاید.

گلنوشا صحرانورد

------------------------------------------------------------

عشق واقعی
چندی قبل به دلیل بیماری ناگهانی و تشخیص پزشک باید مدتی در بیمارستان بستری می‌شدم.

در تمام مدت علاوه بر نگرانی از وضعیت جسمی‌ام ناراحتی زیادی داشتم بابت این‌که چرا اطرافیان آن طور که من می‌خواهم به من رسیدگی نمی‌کنند و کارها را مطابق میل من انجام نمی‌دهند تا من خوشحال‌تر و راحت‌تر باشم.

 با خود فکر می‌کردم وضعیت بحرانی است. همسر و فرزندانم باید کارهای خود را به وقتی دیگر محول کنند و در خدمت من باشند و پس از بهبودی من برایشان جبران می‌کنم.

می‌خواستم تا بهبودی کامل در بیمارستان بمانم و همسرم می‌گفت زیاد ماندن در بیمارستان برای روحیه‌ات خوب نیست.

از لحظه‌ای که در یکی از اتاق‌های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبه‌روی من بحثی را ادامه می‌دادند. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست همانجا بماند.

از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مجادلات این دو نفر کم‌کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستایی ساده بودند با دو بچه، دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است.

در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می‌زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد:گاو و گوسفند‌ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. بزودی برمی‌گردیم...

چند روز بعد پزشک‌ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آن‌که وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.

مرد با لحنی مطمئن و دلداری‌دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: اینقدر حرف نزن، اما من احساس کردم که چهره‌اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت 10 ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی‌حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود.

مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود.

صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همانجا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف‌هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می‌زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم داشت می‌گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر بزودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها و تلفن را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته‌ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.

در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسر بیمارش بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین‌شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد.

فهمیدم که نباید محبت دیگران را به خود جلب کرد. اگر انسان به دیگران محبت کند دیگران نیز به وقتش به او محبت می‌کنند و این در حالی است که دل افراد واقعا با هم باشد.

شاید اگر من هم توقعاتم را کم می‌کردم همسر و فرزندانم به شیوه خود به من محبت می‌کردند.

مترجم:سحر کمالی نفر

منبع: shine.com









آموزش نقاشی

سلام دوستان آموزش نقاشی
امروز می‌خواهم نقاشی یک پسربچه خیلی شیطون را به شما دوستان خوبم آموزش دهم.

او



و به ورزش خیلی علاقه‌مند است و دوست دارد که بسکتبالیست شود. او همیشه موهایش را به یک سمت

‌کج می‌کند، چون فکر می‌کند که این‌طوری زیباتر می‌شود. پاچه‌های شلوارش هم همیشه کوتاه‌تر می‌باشد و انگار که با زمین قهر است. لباس این پسربچه دوست داشتنی ما اکثرا روی شلوارش است و پایین‌تر از کمرش قرار می‌گیرد. او چشمان‌ریزی دارد و با این که چشمانش‌ریز است اما همه جا را بخوبی می‌تواند ببیند. اسم این دوست ما حسن است. حسن همیشه لبخندی روی لب دارد و به همه می‌گوید: بخند تا دنیا به تو بخندد...

حالا دوستان خوبم به جدول آموزش نگاه کنید. ابتدا یک دایره برای سر او می‌کشید و یک ذوزنقه برای بدنش و یک مستطیل هم برای قسمت پاهایش می‌کشید و دست‌هایش را هم از دو طرف مشخص می‌کنید و دو شکل هندسی منظم هم برای کفش‌هایش می‌گذارید. حالا به آن فرم می‌دهیم تا شکل اصلی مشخص شود و در آخر صورتش را کامل می‌کنید. دو چشم و یک دماغ و یک دهان می‌گذارید و موهای قشنگش را هم می‌کشید و به سلیقه خودتان رنگ‌آمیزی می‌کنید.

حالا یک نقاشی قشنگ هم با این پسربچه بکشید و برای ما به دفتر روزنامه ارسال نمایید تا ما هم بهترین نقاشی را از بین نقاشی‌های شما انتخاب کنیم و در روزنامه چاپ کنیم.


=============================================

۵۰ ویژگی افراد بسیار موفق
انسان‌های موفق تفاوت‌های خیلی زیادی از نظر هوشی با دیگران ندارند فقط بلدند چگونه و در چه راه‌هایی از هوش و استعداد یا فرصت‌های زندگی استفاده کنند. از این رو شما هم می‌توانید موفق باشید اگر اهداف و مسیرها و برنامه‌ریزی آنها را داشته باشید. ضمن این که موفقیت مراتبی دارد.

ویژگی‌های افراد موفق:

1 - همواره به دنبال فرصت‌ها و موقعیت‌های جدید هستند و آنها را می‌یابند، در حالی که دیگران این فرصت‌ها را نمی‌بینند.

2 - تجربیات را می‌بینند و از آن درس می‌گیرند، اما دیگران تنها مشکلات را می‌بینند.

3 - برای یافتن راه‌حل مشکلات بسیار فکر می‌کنند.

4 - کاملا آگاهند و با قاعده برای خود موفقیت خلق می‌کنند، اما دیگران امیدوارند که موفقیت آنها را پیدا کند!

5 - در آنها نیز همانند دیگران ترس وجود دارد، اما اجازه نمی‌دهند که ترس آنان را کنترل یا محدود کند.

6 - به دنبال جواب سوال‌های مفید هستند، سوالاتی که آنان را در مسیر خلاقیت، سازندگی و افکار مثبت قرار می‌دهد.

7 - بندرت از چیزی شکایت می‌کنند، زیرا این کار باعث هدر رفتن انرژی‌شان می‌شود و حالت منفی به آنها می‌دهد.

8 - هیچ کس را مقصر شکست‌های خود نمی‌دانند، آنان مسوولیت کامل اعمال و کارهای خود را می‌پذیرند.

9 - از آنجا که از اکثریت افراد جامعه با استعدادتر نیستند، همیشه به دنبال یافتن راه‌هایی برای بالا بردن توانایی خود هستند. از خود بیش از آنچه هستند، انتظار دارند. از توانایی‌هایشان که موثرتر و مفیدتر هستند، استفاده می‌کنند.

10 - همواره در حال کار، پرانرژی و فعال هستند. در حالی که بسیاری از مردم روی کاناپه دراز می‌کشند، برنامه‌ریزی می‌کنند اما هیچ کاری انجام نمی‌دهند و دور خود می‌چرخند، آنها در حال انجام کار هستند.

11 - با افرادی ارتباط دارند که از نظر فکری مشابه خودشان باشند. اهمیت کار تیمی را درک می‌کنند و در نتیجه رابطه‌ای موفق دارند.

12 - بلندپروازند و به دنبال کارهای شگفت‌انگیز می‌گردند. به جای آن که بگذارند زندگی به روال عادی خود سپری شود، بهترین شیوه را برای زندگی کردن انتخاب کرده‌اند.

13 - آنها واضح و با یقین می‌دانند که برای زندگی خود چه می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. حقایق زندگی را در نظر می‌گیرند و براساس آن برنامه‌ریزی می‌کنند، در حالی که دیگران فقط تماشاچیان زندگی هستند.

14 - به جای تقلید، خود دست به نوآوری می‌زنند.

15 - برای انجام کارها درنگ نمی‌کنند و زندگی‌شان را برای رسیدن «زمان مناسب»، هدر نمی‌دهند.

16 - در تمام عمر خود در حال فراگیری هستند. همواره در تلاش برای فرا گرفتن درس‌های جدید هستند؛ چه این درس‌ها را به طریق رسمی (در مدرسه و دانشگاه)‌ بیاموزند، چه به طور غیررسمی (از طریق دیدن، شنیدن، پرسیدن، خواندن و در واقع دانش‌آموز زندگی باشند)‌ و چه از طریق تجربه (انجام دادن و تلاش کردن)‌.

17 - همانند بطری شیشه‌ای هستند که نصف آن پر است، با این حال همچنان فعال و پرتلاش‌اند و توانایی یافتن بهترین‌ها را دارند.

18 - به احساسات متفاوت خود توجه نمی‌کنند و کاری که باید انجام شود را انجام می‌دهند. بیهوده زندگی‌شان را صرف متوقف کردن کارها و دوباره شروع کردن آنها نمی‌کنند.

19 - ریسک‌های حساب شده می‌کنند. مثل ریسک در امور مالی، احساسی، حرفه‌ای و شغلی و روانی.

20 - با مشکلات رودررو می‌شوند و سریع اقدام به مبارزه با آنها می‌کنند. نه‌تنها از مشکلات نمی‌هراسند؛ بلکه با روبه‌رو شدن با‌ آنها سعی می‌کنند خود را تقویت کنند.

21 - عقیده‌ به سرنوشت، تقدیر، شانس و اقبال ندارند و منتظر نمی‌نشینند تا این عوامل آینده آنها را شکل دهد. آنها معتقدند که خودشان هستند که باید آگاهانه و فعالانه بهترین زندگی را خلق
کنند.

22 - برخلاف بسیاری از مردم که بی‌تحرک هستند و به دنبال هیچ کاری نمی‌روند، آنها بسیار فعال هستند و برای هر کاری پیشقدم می‌شوند و پیش از این‌که مجبور باشند، اقدام به انجام کاری می‌کنند.

23 - در کنترل احساسات از هر کسی موفق‌تر هستند. به طور حتم آنها نیز همانند دیگران احساسات دارند؛ اما برده عواطف خود نیستند.

24 - در ارتباطاتشان موفق هستند و برای بهبود آن تلاش می‌کنند.

25 - برای زندگی‌شان برنامه دارند و برای به حقیقت درآوردن برنامه خود، روی آن کار می‌کنند. زندگی آنها یکسری اتفاقات و نتایج برنامه‌ریزی نشده نیست.

26 - علاقه زیادی به متفاوت بودن دارند. به این معنی که معمولا کارهایی را انجام دهند که بقیه نخواهند داد. آنها با انتخاب‌هایشان از بقیه افراد متفاوت می‌شوند. همه شما هر روز با تصمیماتی روبه‌رو می‌شوید که زندگی شما را شکل می‌دهند. انسان‌های موفق تصمیماتی می‌گیرند که اکثر مردم نمی‌گیرند و نخواهند گرفت.

27 - برخلاف بسیاری از مردم که با چیزهای بی‌ارزش شاد می‌شوند و به هر بهایی از درد و زحمت فرار می‌کنند، انسان‌های موفق ارزش و مزایای کار کردن در شرایط سخت را درک می‌کنند.

28 - ارزش‌های اصلی و مهم خود را تشخیص داده‌اند و تلاش می‌کنند زندگی‌شان بازتاب و انعکاس این ارزش‌‌ها باشد.

29 - در همه چیز تعادل را حفظ می‌کنند. زمانی که از نظر مالی موفق هستند، می‌دانند که مفهوم پول و موفقیت را نمی‌توان با هم مقایسه یا جابه‌جا کرد. آنها می‌دانند افرادی را که تنها در زمینه مالی موفق هستند،‌ نمی‌توان آدم‌های موفقی دانست. متاسفانه ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به ما می‌آموزد پول مساوی است با موفقیت و خوشبختی. پول نیز همانند بسیاری چیزهای دیگر تنها یک وسیله است. بدون شک پول چیز بدی نیست؛ اما در نهایت تنها یک وسیله به حساب می‌آید که با کمال تاسف بسیاری از مردم آن را
می‌پرستند.

30 - اهمیت خویشتنداری را درک می‌کنند و افرادی بسیاری قوی هستند. آنها خوشحالند که در مسیری گام برمی‌دارند که افراد بسیار کمی از آن مسیر عبور کرده‌اند.

31 - استوار و محکم هستند. ارزش خود را براساس چیزهایی که دارند، افراد مهمی که می‌شناسند، جایی که در آن زندگی می‌کنند یا این که چه شکلی دارند، قرار نمی‌دهند.

32 - مهربان و بخشنده هستند. از کمک کردن به دیگران برای رسیدن به موفقیت لذت می‌برند.

33 - فروتن هستند. اشتباهات خود را قبول کرده و عذرخواهی می‌کنند. به توانایی‌های خود اعتماد دارند؛ اما مغرور نمی‌شوند. اگر از دیگران درسی بیاموزند، خشنود می‌شوند.

34 - با هر شرایطی خود را وفق می‌دهند و به دنبال تغییر هستند. در حالی که اکثر مردم به دنبال راحتی و عادت‌های همیشگی خود هستند، با موقعیت‌های ناشناخته راحت برخورد می‌کنند.

35 - سعی می‌کنند بدن خود را از نظر فیزیکی متعادل نگه دارند، البته نه به این مفهوم که بخواهند به صورت فشرده و همیشه مشغول ورزش کردن باشند. آنها اهمیت سلامت جسمانی و فیزیکی را درک می‌کنند، و این اهمیت تنها به دلیل قیافه و ظاهر نیست بلکه بیشتر به دنبال سلامت و عملکرد درست سیستم بدن خود هستند. بدن آنها جایی‌ است که آنها در آن زندگی می‌کنند.

36 - یک موتور قوی و بزرگ در درون خود دارند که همیشه به سختی کار می‌کند.

37 - انعطاف‌پذیر هستند. در زمانی که اکثر مردم از انجام کاری تسلیم می‌شوند، آنها تازه شروع به انجام آن کار می‌کنند.

38 - از انتقادات دیگران استقبال می‌کنند.

39 - با افرادی که تفکرات منفی دارند، رفت و آمد نمی‌کنند.

40 - آنها انرژی زمان و احساسی خود را برای چیزهایی که نمی‌توانند بر آنها کنترلی داشته باشند، هدر نمی‌دهند.

41 - از این که کاری انجام می‌دهند که متفاوت است خوشحالند. کاری را برای خشنودی یا رضایت مردم انجام نمی‌دهند و احتیاجی به موافقت یا تایید مداوم دیگران ندارند.

42 - کارها را با تلاش و همت خود پیش می‌برند تا بخواهند همواره از بقیه کمک بگیرند.

43‌ - استانداردهای بالاتری برای خود تعیین می‌کنند که منجر به ایجاد تعهد، حرکت و کار بیشتر می‌شود که مطمئنا نتایج بهتری در پی خواهد داشت.

44‌ - شکست را توجیه و تفسیر نمی‌کنند. در حالی که اکثر مردم در مورد سن، ناراحتی‌های گذشته، کمبود وقت، بیماری‌های ژنتیکی، بدشانسی‌ها، رئیس بداخلاق و نبود فرصت‌های خوب صحبت می‌کنند، آنها به دنبال یافتن راهی به سوی موفقیت
هستند.

45 - توانایی تعقیب موقعیت را دارند. یعنی در زمان سختی می‌دانند چگونه به آرامش دست یابند و از چیزهایی که در زندگی دارند لذت ببرند و به سرگرمی‌ها و علائق خود نیز برسند.

46 - شغل آنها شخصیت‌شان نیست، تنها وسیله کسب و کار است.

47 - بیشتر به دنبال انجام کارهای مفید هستند تا کارهای ساده. اکثر مردم به دنبال سریع‌ترین و راحت‌ترین راه‌ها هستند، اما آنها به دنبال راه‌کارهایی هستند که در درازمدت بهترین نتایج را حاصل کنند.

48 - کاری را که شروع کرده‌اند حتما به پایان می‌رسانند بسیاری از مردم زندگی خود را صرف شروع کارهای زیادی می‌کنند که هیچ وقت هم تمامشان نمی‌کنند، اما انسان‌های موفق حتی زمانی که هیجان، تازگی و لذت کار از بین می‌رود، آن را تمام می‌کنند.

49 - چند بعدی، شگفت‌انگیز و بسیار پیچیده هستند (همانطور که همه ما هم هستیم)‌ آنها می‌دانند نه تنها روح و جسم دارند بلکه عواطف و احساسات نیز دارند. برای سالم ماندن ومفید بودن در تمام مراحل، آگاهانه تلاش می‌کنند.

50 - نصایحی که به دیگران می‌کنند را اول خود عملی کرده و انجام می‌دهند. در مورد تئوری صحبت نمی‌کنند، بلکه در واقعیت زندگی می‌کنند!



منبع: www.lifehack.org


از ویژه نامه این هفته چاردیواری روزنامه جام جم دوشنبه ۳ اسفند ۸۸


با یک کلیک ساده به اینجا به مطالب علمی ٬ مفید و آموزنده ی دیگری

هم می رسیم. مطالعش زیاد زمان بر نیست.



کته‌های کوچک برای زندگی بهتر
یاد بگیریم از خوشی‌های کوچک لذت ببریم
مدت‌هاست که وقتی بخواهم جایی بروم با اتوبوس می‌روم. اگر نزدیک باشد که پیاده راه را گز می‌کنم. البته علت این رفتار که حالا عادتم شده است، مصرف بهینه سوخت نیست؛ من دوست دارم مردم را ببینم، با آنها همراه شوم و از نزدیک با خلق‌و‌خو و رفتارشان بیشتر آشنا شوم.

شاید هم به این دلیل با اتوبوس می‌روم و نه تاکسی، که در اتوبوس آدم‌های بیشتری هستند. می‌شود بدون آن‌که ناراحت شوند و چپ‌چپ نگاهت کنند، نگاهشان کرد، رفتارشان را دید و بین خودمان باشد، حرف‌هایشان را شنید.

البته این حرف‌ها، سخنان خصوصی نیستند، که اگر بودند، گوینده‌اش در اتوبوس شلوغ بلند بلند به بغل‌دستی‌اش نمی‌گفت. این‌ها حرف‌های مردم سرزمین من و تو هستند. چیزی شبیه قصه‌های قدیمی که نشان از همین زندگی‌ها داشت و با زبان همین مردم بیان می‌شد و بر دل همه می‌نشست؛ فارغ از هرگونه پز و ادا و فخرفروشی.

اینها را که می‌بینم و می‌شنوم، که گاه شیرین هستند و گاه هم کمی یا بیشتر تلخ، با خودم فکر می‌کنم که این زندگی ماشینی، سردرگمی انسان در مواجهه با مسائل دنیای جدید، کم شدن ظرفیت‌های روحی و روانی در مقابله با مشکلات، عدم احساس رضایت به رغم داشتن امکانات فراوان و ده‌ها موضوع دیگر از این دست، باعث شده تا انسان امروزی با وجود دستیابی به موفقیت‌های غیرقابل انکار در تسخیر فضا، اعماق زمین و دریاها، از احوال دل خودش غافل شود.

البته همه می‌دانیم که با تمام پیشرفت‌های علوم پزشکی و روان‌شناسی، هنوز زوایای بسیاری از وجود و روح انسان از نگاه تیزبین خودش و دانشمندان پنهان مانده است. پس شاید از همین روست که بشر، سرگشته به دنبال پناهگاهی برای آرامش می‌گردد. در این هنگامه، گروهی با تکیه بر دانشی که آموخته و درسی که خوانده‌اند و کسانی با پشتوانه تجربه‌ای که اندوخته‌اند، تلاش می‌کنند راهی برای بهتر زیستن بگشایند.

این دغدغه‌ها ما را بر آن داشت که امروز کتابی را از قفسه‌های کتابخانه چاردیواری بیرون آوریم و به شما معرفی‌اش کنیم؛ کتاب کوچکی با جملات بزرگ و ارزنده که می‌تواند در تاکسی و اتوبوس هم همراه شما باشد؛ نکته‌های کوچک، برای زندگی بهتر، نوشته جکسون براون.

در همان ابتدای کتاب، متوجه می‌شویم که وقتی پسر او (آدام) خود را برای آغاز زندگی جدید در کالج آماده می‌کند، پدر به عنوان هدیه‌ای برای این موفقیت، مجموعه نکاتی را برای او می‌نویسد.

جکسون براون در مقدمه کتاب چنین می‌نگارد: سال‌ها پیش خوانده بودم که وظیفه والدین هموار کردن راه برای فرزندانشان نیست؛ بلکه آنها باید نقشه راه را به بچه‌ها نشان دهند.

امیدوار بودم که او(پسرم) بتواند از بازتاب‌های قلبی و روحی‌ام نهایت استفاده را ببرد.

شروع به نوشتن کردم و فکر می‌کردم چند ساعتی بیشتر وقت مرا نگیرد، این در حالی بود که چندین روز به طول انجامید..... چند روز بعد از این که نوشته‌هایم را به آدام دادم، او از خوابگاه به من تلفن کرد و گفت: پدر، من نوشته‌های شما را خواندم و فکر می‌کنم یکی از بهترین هدایایی است که تا به حال گرفته‌ام. من نیز نکاتی را به آن اضافه خواهم کرد و روزی به فرزندم تقدیم
می‌کنم.

براون همچنین به خواننده کتابش می‌گوید: طبیعی است که احتمالا همه ما با تمام این نکته‌ها موافق نباشیم، اما می‌توانیم به آنها بیندیشیم و به نکته‌هایی که می‌پذیریم عمل کنیم و البته با قدری تأمل و بر اساس تجربیات شخصی خود شاید هر کدام‌مان بتوانیم نکته یا نکاتی هم به این مجموعه بیفزاییم.

این کتاب کوچک را که حاوی نکاتی ارزشمند برای زندگی همه ما است، هم نشر هیرمند با ترجمه ملاحت امیرجهان‌سوزشاهی و با نام نکته‌های کوچک، برای زندگی بهتر به چاپ رسانده و هم انتشارات جیحون با نام کتاب کوچک نکته‌های زندگی با ترجمه زهره زاهدی منتشر کرده است.

امیدوارم برخی از نکته‌های این کتاب به شما هم در داشتن زندگی‌ای بهتر کمک کند. اگر چنین شد، آن نکته‌ها را برای دوستان و خانواده خود نیز بخوانید و بگویید.

و اما چند نکته از 511 نکته این کتاب کوچک.

*‌ هرروز سه نفر را مورد تعریف و تمجید قرار بده.

*‌ حداقل سالی یک بار طلوع خورشید را تماشا کن.

*‌ سالروز تولد دیگران را به خاطر بسپار.

*‌ از عبارت متشکرم به وفور استفاده کن.

*‌ در هر بهار گلی بکار.

*‌ در سلام کردن پیشقدم باش.

*‌ برای فرزندانت کتاب بخوان.

*‌ در روز تولدت درختی بکار.

*‌ هر سال مقداری خون اهدا کن.

*‌ رازدار باش.

*‌ اشتباهات خود را بپذیر.

*‌ دوچرخه‌سواری کن.

کوروش اسعدی‌بیگی



می‌خواهید ازدواج کنید؟
تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که آمادگی لازم برای ازدواج را دارند و سپس با آگاهی‌های کافی اقدام به این کار می‌کنند، به مراتب زندگی بادوام‌تر و بهتری دارند.

باتوجه به افزایش تعداد متقاضیان ازدواج در جوامع جوان، در این بخش 4 کلید اصلی برای خوشبختی در زندگی مشترک را خاطر نشان می‌کنیم که آمادگی برای آنها درصد موفقیت در ازدواج را افزایش می‌دهد:

یکی از اصلی‌ترین موارد در ازدواج و زندگی موفق، دوستی و صمیمیت است. زن و شوهری که همدیگر را به جای رقیب، دوست می‌بینند و می‌خواهند با رفاقت و صمیمیت زندگی را جلو ببرند به طور خاص تصمیمات منعطف‌تر و مطلوب‌تری را در راه و روش رفتار و گفتار خود انتخاب می‌کنند و همین امر به بقای زندگی مشترک کمک می‌کند. آیا شما نیز ظرفیت‌های لازم برای ایجاد یک رابطه دوستانه و صمیمانه را دارید؟

زندگی مشترک نیاز به محبت دارد. اگر شما کسی هستید که رفتارهایتان متقابلا اعمال می‌شود و در قبال هر کنش یک واکنش نشان می‌دهید و کاری را بدون دلایل منطقی و صرفا به دلیل خوشحالی کسی و محبت به او انجام نمی‌دهید بهتر است فعلا به فکر ازدواج نباشید. گاهی اوقات در زندگی لازم است ما بدون هیچ چشمداشت و انتظار متقابلی به فرد مقابل محبت کنیم تا زندگی هم برای خودمان و هم همسرمان شیرین شود.

یکی دیگر از عوامل مهم در زندگی مشترک، اهداف مشترک و اعتماد است. گاهی اوقات معانی این موارد به تفاهم تعبیر می‌شود. دقت داشته باشید اگر اهدافی که شما در زندگی مشترک دنبال می‌کنید یا انگیزه‌تان از زندگی مشترک با طرف مقابل متفاوت است نخواهید توانست زندگی خوبی داشته باشید، اما در صورتی که انتظارات‌تان از زندگی تقریبا مشابه باشد می‌توانید با اعتماد به این‌که همسرتان نیز به دنبال اهداف مطلوب شماست راحت‌تر به او اعتماد کنید و آرامش بیشتری داشته باشید.

آخرین کلید در موفقیت ازدواج این است که بتوانید نیازها و خواسته‌های طرف مقابل را تا حد امکان بشناسید و برآورده سازید. گاهی اوقات برخی افراد بقدری خودخواه هستند که می‌خواهند راحتی و آرامش و تامین خواسته‌هایشان به‌طور کامل توسط طرف مقابل برآورده شود و در واقع همسرشان تمام وقت و فکر و انرژی خود را صرف رضایت ایشان کند اما در مقابل حاضر نیستند حتی در جزئی‌ترین امور و برنامه‌ها و رفتارهای خود به خاطر رضایت همسرشان تجدید نظر و آن را اصلاح کنند. چنین افرادی عموما توجیه‌شان این است که من همینطور هستم اما همسرم باید به من اهمیت بیشتری بدهد. غافل از این‌که طرف مقابل چه همسرشان باشد و چه فقط یک دوست یا همکار وقتی ببیند که ایشان فقط به منافع خود فکر می‌کند پس از مدتی توجه کمتری به ایشان می‌کند.

منبع:examiner.com






تعبیر رویا

1 - منگوله‌ای شده‌ام/ که ششدانگ/ از سند زندگی آویزانم!

2 - پرنده‌ای سپید/ از قلب من کوچ کرده/ و روزی خواهد نشست/ بر شانه‌های تو.../ صبور باش/ تا تعبیر رؤیای عاشقانه/ راهی نمانده.

3 - بذار عاشقت بمونم/ حس چشماتو بخونم/ بذا تو دلواپسیهام/ تو بشی آروم جونم/ زیر لبخند ملیحم/ یه گل زرد نحیفم/ بذا خوبی جون بگیره/ توی رگهای ظریفم/ بذا از گرمی دستات/ گر بگیره تن سردم/ بذا تا آروم بگیره/ نفسای پُرِ دردم/ از ترانه تا خودِ تو/ از ترانه تا خود من/ بزنیم پلی به رؤیا/ که من حوّا و تو آدم/ نذا سیب سرخ حوا/ عشقمونو پس بگیره.


سمانه مالمیر از قم



راه‌های برخورد با کودکان خجالتی
می‌شه‌‌ منو نگاه نکنین؟
خجالت حسی طبیعی ولی ناشناخته است. هر کسی در شرایط اجتماعی جدید، کمی احساس خجالت و کم‌رویی دارد. طبیعی است که این حالت در کودکان بیشتر رخ بنماید، اما گاهی اوقات ممکن است خجالت کشیدن، شرایط کودک برای بهبود زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. در چنین شرایطی، یادگیری کودک دچار اختلال می‌شود.

همان‌طور که گفتیم، حس اولیه خجالت همگانی است و ممکن است از آن به عنوان یک راهکار برای کنار آمدن و رویارویی با شرایط جدید اجتماعی استفاده شود. خجالت ترکیبی از احساسات مختلف است؛ احساساتی مانند ترس و علاقه، تنش و آرامش و....

در هنگام خجالت، ضربان قلب و فشار خون فرد افزایش می‌یابد. کسی که رو در روی فرد خجالتی قرار دارد، این کم‌رویی را از برگرداندن نگاه و یا زل زدن به سمت پایین و کم حرفی و توداری او متوجه می‌شود. طرز صحبت کردن یک آدم خجالتی معمولا آرام، لرزان و مردد است. بچه‌های کوچک و کم‌رو دو الگوی رفتاری مشخص دارند؛ نگرانی و احتیاط و همچنین عدم مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی.

این‌گونه کودکان معمولا بازی‌های فردی را ترجیح می‌دهند و کمتر علاقه‌ای به فعالیت‌های اجتماعی و دسته جمعی دارند. با این راهکار در حقیقت آنها با نگرانی‌ها و استرس‌های خجالت کشیدن در جمع مقابله می‌کنند.

بچه‌ها نسبت به کم‌رویی و خجالت در برخی مراحل خاص زندگی آسیب‌پذیرتر هستند. خجالت توأم با ترس در بین نوزادان نسبت به افراد غریبه و نا آشنا دیده می‌شود و خجالت و کم‌رویی توأم با احساس دستپاچگی به‌طور معمول در سنین 4 تا 5 سال بروز
می‌کند.

در چه شرایطی بچه‌ها احساس
خجالت می‌کنند؟

شرایط اجتماعی جدید و رویارویی با افراد غریبه دلیل اکثر خجالت‌ها و کم‌رویی‌هاست. بویژه اگر فرد خجالتی، فکر کند که مرکز توجه دیگران قرار گرفته است.

یکی از دلایل خجالت کشیدن بچه‌ها ممکن است حس رقابت در مدرسه باشد. این حالت برای برخی بزرگسالان در محل کار نیز پیش می‌آید.

در مورد کودکان، نقش والدین بسیار مهم است به طوری‌که متخصصان معتقدند والدینی که دائم به بچه‌ها یادآوری می‌کنند که دیگران چه فکری نسبت به آنها می‌کنند یا به کودکان خود استقلال کمی می‌دهند، باعث ایجاد حس خجالت و کم‌رویی در بچه‌ها می‌شوند.

چرا بعضی از بچه‌ها خجالتی‌تر‌هستند؟

محققان هم ذات بچه‌ها و هم شیوه تربیتی آنها را در این امر دخیل می‌دانند. بعضی از بچه‌ها ذاتا خجالتی هستند، آنها بیشتر از سایر بچه‌ها در شرایط اجتماعی جدید، دچار نگرانی و خجالت می‌شوند.

بعضی از جنبه‌های خجالت نیز اکتسابی هستند. سابقه فرهنگی خانواده و محیط خانوادگی، الگوهایی را برای روابط اجتماعی به کودک می‌آموزند. به عنوان مثال تحقیقات نشان می‌دهند بچه‌های چینی در مهد کودک‌ها خجالتی‌تر از نژاد سفیدپوست هستند و کودکان سوئدی بیش از کودکان آمریکایی خجالت می‌کشند.

همچنین والدین به اشتباه تصور می‌کنند با بر چسب‌هایی مانند خجالتی بودن (که برخی مواقع تا حد تمسخر پیش می‌رود) می‌توان بچه‌ها را تشویق به فعالیت‌های اجتماعی کرد. آنها باید با زبانی خوش و با کلام بچه‌گانه، کودکان را راضی کنند تا در فعالیت‌های اجتماعی شرکت نمایند.

مدارکی نیز مبنی بر تأثیر و اهمیت وراثت و خصوصیات ذاتی در بروز خجالت و کم‌رویی وجود دارد. در حقیقت، وراثت نقش مهمی در خجالتی بودن بچه‌ها دارد.

در تحقیقات انجام گرفته بچه‌های خجالتی تفاوت عمده‌ای با بچه‌های غیر خجالتی داشته‌اند. از جمله آنها تعداد ضربان قلب بالاتر و پایدارتری دارند. این تحقیقات به ما می‌گویند، از سن 2 تا 5 سالگی، کودکان خجالتی، شروع به برخوردهای توأم با خجالت و کم‌رویی با همسالان خود و بزرگترها می‌کنند.

علی رغم تمام موارد ذکر شده، بیشتر تحقیقات بیان کننده این امر هستند که عوامل وراثتی تنها بخش کوچکی از افراد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. بچه‌های زیادی بوده‌اند که علی‌رغم داشتن زمینه وراثتی توانسته‌اند با خجالتی بودن خود همراه با سعی و تلاش پدر و مادرشان کنار بیایند.

چه زمانی خجالتی بودن مشکل
محسوب می‌شود؟

گفتیم که خجالت یک پاسخ طبیعی به شرایط اجتماعی جدید است. با داشتن احساس خجالت و خجالت کشیدن، کودکان به صورت موقت خود را از شرایط محیط جدید دور می‌کنند و احساس می‌کنند بر شرایط جدید کنترل دارند. البته وقتی که بچه‌ها تجربه آشنایی با افراد جدید و نا آشنا را پیدا می‌کنند، خجالت آنها کاهش می‌یابد.

بچه‌های خجالتی ممکن است به هنگام بازی از طرف همسالان خود نیز به حاشیه رانده شوند و به آنها توجهی نشود و به همین دلیل شانس کمی برای بهبود و رشد مهارت‌های اجتماعی خود دارند. بچه‌هایی که خجالتی رشد می‌کنند و وارد مرحله بزرگسالی می‌شوند معمولا از همسالان خود منزوی‌تر بوده و دوستان صمیمی کمتری دارند.

افراد خجالتی از نظر همسن‌وسالان خود به عنوان افرادی دیده می‌شوند که کمتر رفتاری دوستانه دارند. همچنین بچه‌های خجالتی در سنین مدرسه کمتر دوست پیدا می‌کنند و بیشتر ترجیح می‌دهند که تنها باشند. به همین دلیل این بچه‌ها در بازی‌های دسته جمعی نیز مهارت کمتری دارند که این موضوع نیز باعث کنار گذاشته شدن آنها از سوی هم کلاسی‌ها
می‌شود.

راه‌های کمک کردن به کودک خجالتی

برای کمک به این بچه‌ها، یکی از گام‌های اولیه این است که سعی کنید کودک را کامل و درست بشناسید و نسبت به علائق و احساسات او حساس باشید. از این طریق می‌توانید با کودک خود رابطه برقرار کنید و نشان دهید که به او احترام می‌گذارید. این مساله باعث می‌شود که کودک در برابر شما مطمئن‌تر باشد و کمتر خود را معذب ببیند.

گام بعدی، افزایش اعتماد به نفس او است. بچه‌های خجالتی نسبت به خودشان حسی منفی دارند و احساس می‌کنند که مورد پذیرش نیستند.

باید مهارت بچه‌های خجالتی را افزایش داد و استحکام بخشید. از این طریق، حس استقلال آنها بیشتر می‌شود.

برای موفقیت در این مسیر فراموش نکنید که باید بیشتر و بیشتر آنها را مورد تحسین قرار دهید. همیشه به یاد داشته باشید، بچه‌هایی که نسبت به خودشان حس خوبی دارند، معمولا خجالت نمی‌کشند.

خجالت توأم با ترس در بین نوزادان نسبت به افراد غریبه و نا آشنا دیده می‌شود و خجالت و کم‌رویی توأم با احساس دستپاچگی به‌طور معمول در سنین 4 تا 5 سال بروز می‌کند

گام سوم، مهارت‌های اجتماعی او را بهبود بخشید. بچه‌ها را تشویق کنید تا برنامه‌های اجتماعی بیشتری داشته باشند حتی اگر فقط بازی باشد. بسیاری از روانشناسان معتقدند که باید به کودکان لغات و جملاتی را که در روابط اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرند و همچنین مهارت‌های زندگی اجتماعی را آموزش داد.

بازی‌های دو نفره به کودک کمک می‌کند تا راحت‌تر بتواند با این مشکل روبرو شود و جسارت او را افزایش می‌دهد. همچنین بازی کردن با گروه‌های جدید همسالان کمک می‌کند تا آنها بیشتر و بهتر ارتباط برقرار کنند.

یک گام دیگر؛ به کودک اجازه دهید تا کم‌کم با شرایط جدید کنار بیاید. وارد کردن کودک با اجبار به شرایط جدیدی که از آن هراس دارد، چاره ساز نبوده و کمکی به بهبود مهارت‌های اجتماعی او نمی‌کند. به جای این کار، شما باید به او کمک کنید تا هنگام ورود به یک جمع جدید، احساس امنیت داشته باشد. همچنین برای وارد شدن به شرایط جدید و ایجاد ارتباطات جدید، به شیوه‌ای که خود باید بیابید، او را نسبت به این روابط علاقه‌مند کنید.

به یاد داشته باشید که خجالت و کم‌رویی برخوردی کاملا بد و منفی نیست. لازم نیست همه کودکان مرکز توجه قرار بگیرند. در ضمن فراموش نکنید که ویژگی‌هایی نظیر آرامش و فروتنی نکات مثبت افراد خجالتی هستند.

و نکته آخر آن‌که، تا جایی که کودک بیش از حد تحملش ناراحت نباشد یا از طرف دیگران طرد نشود، لازم نیست اقدامی در مورد حس خجالت او انجام شود. اما در هر شرایطی، لازم است که با کودک خود دوست باشیم؛ آن چنان دوستی‌ای که او در کنار ما احساس امنیت و آرامش و آسایش کند.

نیلوفر اسعدی بیگیمنبع:www.childdevelopmentinfo.com





9 گام برای تبدیل شدن به والدین موثر
مامان‌خوب، بابای‌خوب
بزرگ کردن وتربیت فرزندان یکی از سخت‌ترین و پرزحمت‌ترین کارهای عالم است و شاید یکی از کارهایی است که افراد کمترین آمادگی را برای انجام آن در خود حس می‌کنند.

در اینجا 9 نکته درخصوص پرورش و تربیت کودکان آورده شده که می‌تواند به شما کمک کند که به والدینی نمونه تبدیل شوید.

1 - اعتماد به نفس کودک خود را افزایش دهید.

کودکان از نوزادی وقتی که خود را در چشم والدین می‌بینند، حس بودن را تجربه کرده و این احساس در آنها شروع به ایجاد شدن می‌کند. تن صدای شما، حرکات بدنتان و هر نوع بیان احساساتی از سوی شما، توسط فرزندتان جذب می‌شود. کلمات شما و رفتارها و اعمالتان به عنوان والدین بیش از هر چیز دیگر بر پرورش اعتماد به نفس کودکان تاثیر می‌گذارد. تشویق آنها، هرچند کوچک، احساس غرور را در آنها ایجاد می‌کند. اجازه دادن به کودک برای انجام کارها به صورت مستقل در او احساس توانمندی و قدرت ایجاد می‌کند. در مقابل، استفاده از کلمات تحقیرآمیز و مقایسه او با دیگران احساس بی‌ارزشی را در کودک به همراه می‌آورد.

از به کار بردن اصطلاحات کنایه‌آمیز و کلمات به عنوان سلاح اجتناب کنید. جملاتی مثل «چه کار احمقانه‌ای» یا «تو چه کارهای بچه‌گانه‌ای انجام می‌دهی، حتی کارهایت از کارهای برادر کوچکترت هم بچه‌گانه‌تر است،» باعث صدمه به کودک می‌شود. کلمات خود را با دقت انتخاب کنید و مهربان و دلسوز باشید. به کودک خود اجازه دهید که بداند هر کسی اشتباه می‌کند و شما همواره او را دوست دارید، حتی وقتی که رفتارش مورد پسند شما نباشد.

2 - توجه کودکان را به خوب بودن جلب کنید.

آیا تا به حال در مورد این که در طول روز چند بار در مقابل فرزندتان عکس‌العمل منفی نشان داده‌اید، فکر کرده‌اید؟ ممکن است متوجه شده باشید که بیشتر از آن که از چیزی تعریف کنید راجع به مسائل غر می‌زنید و ایراد می‌گیرید.

تاثیرگذارترین نکته، تشویق کودک به کارهای درست است. مثلا به او بگویید «تو تختخوابت را بدون اینکه از تو خواسته شود، مرتب کردی و این عالی است» یا «من تو را در حین بازی با خواهر کوچکترت دیدم، تو خیلی صبور و باحوصله هستی!»

این جملات او را به رفتار هرچه بهتر تشویق می‌کند و مسلما نتایج بهتری نسبت به زمانی که او را سرزنش می‌کنید خواهد داشت.

هر روز به دنبال نکته‌ای جهت تشویق او باشید. می‌توانید به او هدیه دهید، ابراز عشق به او، بغل کردن و تعریف و تمجید از او می‌تواند فوق‌العاده باشد و اثرات مفیدی داشته باشد. بزودی خواهید فهمید که رفتار او بیشتر از آنچه که انتظارش را داشتید بهبود یافته است.

3 - برای کودک قوانینی وضع کنید و به آن وفادار باشید.

نظم و ترتیب در هر خانه‌ای لازم است. هدف از نظم و ترتیب، کمک به کودک در جهت انتخاب رفتارهای قابل قبول و یادگیری تسلط بر خود است. کودکان ممکن است محدودیت‌هایی راکه شما برایشان قائل شده‌اید آزمایش کنند اما آنها به این محدودیت نیاز دارند تا به افرادی قابل اعتماد و مسوولیت‌پذیر بدل شوند.

ایجاد قوانین در منزل، به کودک کمک می‌کند تا انتظارات شما را فهمیده و در جهت کنترل خود پیش برود. برخی از قوانین می‌تواند به این صورت باشد: تا وقتی که تکالیف مدرسه انجام نشده، تلویزیون خاموش است. نباید دعوا کنی یا اجازه کتک زدن خواهر و برادر کوچکترت را نداری.

شما ممکن است بخواهید که در عوض، یک سیستم داشته باشید. مثلا یک اخطار به کودک، منجر به کاهش امتیازات او خواهد شد.

یک اشتباه رایج والدین این است که از این قوانین پیروی نمی‌کنند. شما نمی‌توانید بچه‌ها را منظم بار آورید وقتی که یک روز به گفته خود عمل کنید و روز دیگر آن را نادیده بگیرید. سازگاری با قوانین و رعایت نظم و ترتیب، آنچه را که انتظار دارید به کودک می‌آموزد.

4 - برای کودک خود وقت بگذارید.

اغلب برای والدین، تنظیم وقت برای بودن در کنار فرزندانشان دور میز غذا، مشکل است، اما سعی کنید حتما به نحوی این وقت را در کارهای روزمره جای دهید. اگر صبح 10 دقیقه زودتر از خواب برخیزید، وقت صبحانه خوردن با فرزندتان را خواهید داشت یا پس از شام ظرف‌های غذا را در ظرفشویی رها کرده و با فرزند خود قدم بزنید.

بچه‌هایی که توجهی را که از سوی والدین نیاز دارند دریافت نمی‌کنند، اغلب کارها و رفتارهای اشتباه انجام می‌دهند، چون مطمئن هستند که از این طریق می‌توانند توجه والدین را جلب کنند.

خیلی از والدین، بودن با بچه‌هایشان را فوق‌العاده می‌دانند. هر هفته یک شب خاص برای با هم بودن را برنامه‌ریزی کنید و به فرزندتان اجازه دهید که خودش تصمیم بگیرد که چگونه زمان را بگذرانید.

می‌توانید راه‌های دیگری را نیز برای ایجاد ارتباط پیدا کنید. مثلا در کیف مدرسه او یک یادداشت یا چیز خاصی قرار دهید.

به نظر می‌رسد نوجوانان توجهی متفاوت از آنچه کودکان کوچک‌تر از جانب والدین نیاز دارند، می‌خواهند. به خاطر این که فرصت‌های کمتری برای نوجوانان و والدین برای باهم بودن وجود دارد، والدین باید سعی کنند وقتی نوجوانشان نیاز به یک هم‌صحبت یا شرکت در فعالیت‌های خانوادگی را دارند، در دسترس باشند. گوش کردن به موسیقی، بازی و دیگر فعالیت‌ها به همراه نوجوانان به شما اجازه می‌دهد که در مورد فرزند خود و دوستانش اطلاعات بیشتری
به دست آورید.

اگر والدینی پرکار و پرمشغله هستید، خود را گناهکار ندانید. شما کارهای کوچک زیادی برای انجام دادن با فرزندانتان دارید، خرید کردن، درست کردن غذا با هم و...

5 - الگوی مناسبی برای فرزندتان باشید.

بچه‌ها از طریق تماشای عملکرد والدین خود کارهای زیادی را فرا می‌گیرند. هرچه آنها کوچک‌تر و کم‌سال‌تر باشند، بیشتر تحت تاثیر کارهای والدین قرار دارند. قبل از این که کاری را در مقابل چشمان فرزندتان انجام دهید، فکر کنید که آیا این همان رفتاری است که می‌خواهید کودکتان انجام دهد؟ آگاه باشید که شما همواره توسط کودکانتان زیر ذره‌بین قرار دارید و آنها ریزترین اعمال و رفتار شما را دیده و ضبط می‌کنند. مطالعات نشان داده که کودکانی که در مدرسه بقیه را می‌زنند، اغلب در خانه یک الگو داشته‌اند.

ویژگی‌ای را که آرزو دارید در کودکتان ببینید در خود ایجاد کنید و به عنوان یک الگو برای فرزندتان عمل کنید. احترام، دوستی، صداقت، مهربانی، تحمل و رفتارهای غیرخودخواهانه را در معرض نمایش قرار دهید. برای دیگران بدون این که انتظاری از آنها داشته باشید کار خوبی انجام دهید. تشکر کنید و از طرف مقابل تعریف و تمجید کنید. با کودک خود طوری رفتار کنید که انتظار دارید دیگران با شما آنگونه رفتار کنند.

6 - ارتباط متقابل با فرزندتان را در اولویت اول قرار دهید.

شما نمی‌توانید از فرزندتان انتظار داشته باشید هر کاری را صرفا به خاطر این که به عنوان والدین به او گفته‌اید، انجام دهد. آنها به همان اندازه که بزرگ‌ترها برای انجام هر کاری نیاز به توضیح دارند، می‌خواهند که توضیحات و دلایل لازم را بشنوند. اگر وقت توضیح ندارید، مطمئن باشید که کودکانتان راجع به ارزش‌ها و انگیزه‌های شما حیرت‌زده شده و در مورد اصول اولیه دچار تردید می‌شوند.

توضیحات خود را واضح بیان کنید. اگر مشکلی وجود دارد، آن را توضیح دهید. احساسات خود را بیان کنید و کودک خود را به کار روی راه‌حل‌ به همراه خود دعوت کنید. مطمئن شوید که نتایج دلخواه به دست آمده است. پیشنهاد دهید و یکسری راهکار ارائه دهید. آماده شنیدن پیشنهادات کودک خود نیز باشید. مذاکره‌ کنید. کودکانی که در تصمیم‌گیری‌ها شرکت می‌کنند، انگیزه بیشتری برای عمل دارند.

7 - انعطاف‌پذیر باشید و مرتبا سعی در تنظیم شیوه تربیتی خود داشته باشید.

اگر دائما از طرف فرزند خود ناامید می‌شوید، شاید به این خاطر است که از او انتظارات غیرواقعی دارید. والدینی که «به بایدها» فکر می‌کنند، مثلا «فرزندم باید تاکنون حرف زدن را یاد می‌گرفت»، بهتر است بدانند مطالعه بیشتر راجع به موضوعات موردنظر آنها یا صحبت با دیگر والدین یا متخصصان کودک مفید است.

محیط کودک روی رفتار آنها بشدت تاثیر دارد. پس شاید با تغییر محیط او قادر به اصلاح رفتاری خاص در کودک باشید. اگر دیدید که دائما به کودک 2 ساله خود «نه» می‌گویید به دنبال راه‌هایی برای تغییر محیط اطراف، جهت کاهش محدودیت‌ها باشید. این موضوع می‌تواند باعث عصبانیت کمتر برای هر دو شما شود.

همین طور که کودکتان تغییر می‌کند، شما هم باید شیوه تربیتی خود را عوض کنید. آنچه امروز در مورد کودک شما موثر است، ممکن است یک یا 2 سال دیگر اثری نداشته باشد. نوجوانان به جای توجه به والدین، بیشتر تمایل دارند به همسالان خود به عنوان الگو، نگاه کنند، اما در ضمن این که سعی می‌کنید تا استقلال بیشتری به نوجوان خود دهید، سعی کنید نقش خود را به عنوان راهنما ادامه داده و او را تشویق کرده و نظم و ترتیب مناسبی برای او قائل شوید و همواره در پی یافتن لحظه مناسب جهت ایجاد ارتباط با او باشید.

8 - نشان دهید که عشق شما به فرزندتان غیرشرطی است.

به عنوان والدین، شما مسوول تصحیح و هدایت کودک خود هستید، اما این که شما چگونه نقش تصحیح‌کنندگی خود را انجام می‌دهید، روی چگونگی دریافت آن توسط کودک موثر است. وقتی شما باید با کودک خود مواجه شوید، از سرزنش کردن و مقصر دانستن او یا یافتن خطای او پرهیز کنید، زیرا اعتماد به نفس کودک را تحلیل برده و باعث رنجش و خشم او می‌شوید. همواره سعی در پرورش و تشویق کودک کنید، حتی وقتی در حال تعلیم او هستید. مطمئن شوید که فرزندتان می‌داند که اگرچه شما انتظار عملکرد بهتری را در دفعات بعد دارید، اما عشقتان به او به این موضوع ربطی ندارد و غیرشرطی است.

9 - به نیازها و محدودیت‌های خود به عنوان والدین نیز آگاه باشید.

قبول کنید که شما والدین کاملی نیستید. شما ضعف‌ها و قوت‌هایی دارید. توانایی‌های خود را تشخیص دهید. سعی کنید روی ضعف‌های خود کار کنید. مثلا بگویید «من نیاز به نظم و ترتیب بیشتری دارم.» سعی کنید توضیحات واضح‌‌بینانه برای خود، همسر و فرزندانتان داشته باشید، اما لازم نیست همه پاسخ‌ها را بدانید.

سعی کنید مادر و پدر بودن را به شغلی قابل مدیریت تبدیل کنید. روی نقاطی که نیاز به توجه بیشتری دارند، تمرکز کنید. به جای این که سعی کنید روی همه چیز در آن واحد تسلط داشته باشید، بپذیرید که خسته می‌شوید. گاهی اوقات سعی کنید به دور از وظایف مادر و پدری کارهایی انجام بدهید که شما را به عنوان یک فرد، شاد می‌کند.

تمرکز روی نیازهای شخصی، شما را به فردی خودخواه تبدیل نمی‌کند، بلکه فقط به این معناست که شما درخصوص خوب بودن فردی خود، نگران هستید و به این موضوع توجه دارید. این هم یک مدل و الگوی خوب رفتاری برای کودکتان است.

با رعایت این نکات شما هم می‌توانید به والدینی خوب و موثر تبدیل شده و فرزندانی مسوولیت‌پذیر و سالم تحویل جامعه دهید.

الهه عیوض‌زاده منبع: kidshealth





بعضی از مطالب تکراری است می دونم اما بعضی جدید.



مادر وکودک
رشد شخصیت اولیه‌کودک
اکثر خصوصیات شخصیتی فرزند شما بویژه خصوصیات اجتماعی مانند توانایی برقراری ارتباط با مردم و سازگاری با آنها، درس گرفتن از اشتباهات، تمایل به همکاری و سختکوشی، خلاقیت و... در سرنوشت فرزندتان موثر است و خصوصیاتی مانند تنبلی، عدم توانایی در بیان احساسات و محبت به دیگران و همدلی، اختلال در تمرکز و... موجب عقب افتادن و تاخیر در پیشرفت‌های فرزندتان و موفقیت‌های آینده او می‌شود.

والدین می‌توانند تاثیر قابل ملاحظه‌ای در این خصوصیات داشته باشند. یک پدر و مادر کم تحمل به ندرت کودکی صبور تربیت می‌کنند. کودکان سختگیر و نکته‌سنج غالبا والدین سختگیر و منتقد داشته‌اند. زیرا سختگیری یک پاسخ طبیعی به چارچوب خانوادگی سختگیرانه است.

پس سعی کنید روی نقاط ضعف و قوت خودتان کار کنید تا به طور آگاهانه و غیرآگاهانه خصوصیات نامناسبی را به فرزندتان انتقال ندهید.

نکته دیگر این‌که بخش قابل ملاحظه‌ای از زندگی کودک شما در سال اول و در ماه‌های اول زندگی شکل می‌گیرد.

توجه به نیازهای فرزندتان در سال اول تولد به هیچ وجه او را لوس نمی‌کند، بلکه محبت و انگیزه لازم را به او می‌دهد تا او نیز بتواند نسبت به دیگران مهربان باشد.

کودکی که در دوران کودکی محبت کافی دریافت کرده به احتمال زیاد در آینده و بزرگسالی فردی شاد و خوشبخت خواهد بود.

توجه به رفتارهای فرزندتان از همان سال اول می‌تواند شخصیت او را به شما نشان دهد و شما بتوانید در کمک به او و تقویت جنبه‌های مثبت و محو و کمرنگ کردن جنبه‌های منفی او بکوشید.

ممکن است فرزندتان شخصیت مستقلی داشته باشد، به ندرت گریه کند و حتی وقتی خسته است به سادگی از صورتش مشخص نشود یا فردی
مهرطلب و نیازمند توجه باشد. یعنی هر وقت گرسنه یا خسته است یا حتی چیزی مطابق میلش نیست به سادگی با گریه یا ناآرامی شما را مطلع سازد.

صبوری و کم تحمل بودن فرزندتان حتی از نحوه شیر یا غذا خوردن او قابل درک است. اگر موقع غذا به خوبی غذا بخورد و بعد از آن هم راضی به نظر برسد احتمالا می‌تواند آشفتگی‌های خود را کنترل کند اما در غیر این صورت بسیار کم تحمل و ناراضی است.

از نظر ویژگی‌های اجتماعی چنانچه وسایل و اسباب بازی‌ها و حتی انسان‌ها را در آغوش بگیرد فردی اجتماعی است اما اگر بیشتر چیزها را رد کند و تمایلی به همراهی دیگران نداشته باشد و بیشتر بخواهد به طور انفرادی بازی کند فردی منزوی است.

وقتی با کودک صحبت می‌کنید سعی کنید به آرامی و با لحنی مطمئن و آرامبخش صحبت کنید و از صداهای تند و منفی بپرهیزید.

هر چه می‌توانید به او مهر بورزید. بگویید دوستش دارید. او را به موقع تشویق کنید. به درخواست‌های او توجه کنید تا اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت کنید و به جای امر و نهی مداوم و انتقاد، از روش‌های انحراف توجه استفاده کنید.

سحر کمالی‌نفر




غذای سلامتی‌
اشکنه کدو و بادمجان
اشکنه یکی از غذاهایی است که از دیرباز در ایران طبخ می‌شده است. این غذا با توجه به موادی که در آن به کار می‌رود بسیار متفاوت است. گاه سبک و گاه سنگین‌تر است. شما می‌توانید با توجه به ذائقه و رژیم غذایی خود مواد داخل آن را تغییر دهید.

مواد لازم:‌

برنج خشک:‌ 3 قاشق سوپ‌خوری

لپه:‌ 2 قاشق سوپ‌خوری

بادمجان:‌ یک عدد

کدو:‌ یک عدد

سیر: 3 حبه

پیاز: ‌2 عدد

تخم‌مرغ: 2 عدد

پیازچه تره و جعفری:‌ یک فنجان

طرز تهیه: بدین ترتیب است که کدو و بادمجان را به قطعاتی به اندازه حبه قند خرد کرده، پیاز را نیز نگینی می‌کنید و همراه سیر کوبیده یا خلال شده تفت می‌دهید.

برنج و لپه خیس کرده را می‌گذارید بپزد و وقتی پخت مواد تفت داده شده را داخل آن می‌ریزید.

وقتی همه مواد پخت سبزیجات را نیز می‌ریزید و به آن دو عدد تخم‌مرغ اضافه می‌کنید و بدون این‌که آن را هم بزنید می‌گذارید ببندد.

در این مرحله کمتر از 10 دقیقه پخت کافی است، به نحوی که تخم‌مرغ‌ها زرده عسلی داشته باشند.

هنگامی که این غذا را در بشقاب می‌کشید زرده تخم‌مرغ لعاب مطبوعی به غذا می‌دهد.

این غذا دارای سهم مناسبی از انواع ترکیبات غذایی است. سبزی آن با مدت پخت کوتاه خواص خود را تا حد زیادی حفظ می‌کند. تخم‌مرغ پروتئین و ویتامین دی را که مورد نیاز بدن سالمندان برای استخوان و عضلات است تامین می‌کند و برنج لعاب رقیق و مناسبی به غذا می‌بخشد.

کدو برای فشار خون و دیابت مفید است و سبزیجات این غذا فیبر مورد نیاز بدن سالمند را تامین می‌کند. کسانی که معده حساسی دارند می‌توانند در این غذا از لپه استفاده نکنند.




مطبخ
کرم با میوه فصل
مواد لازم:‌ وانیل: یک چهارم قاشق چایخوری


شکر: 8 قاشق سوپخوری


شیر: یک و نیم پیمانه


پرتقال: یک پیمانه

انار: یک پیمانه

خامه: برای تزیین 100 گرم

ورقه ژلاتین: 4 عدد

زرده تخم مرغ: 3 عدد

ورقه‌های ژلاتین را در نصف استکان آب سرد به مدت چند دقیقه قرار می‌دهیم تا نرم شود.

زرده‌های تخم مرغ را با شکر و وانیل کاملا به هم می‌زنیم تا کرم رنگ و کشدار شود. سپس شیر داغ را کم‌کم به زرده‌ها اضافه می‌کنم و هم می‌زنیم. وقتی کمی غلیظ شد از روی حرارت برداشته، ورقه‌های ژلاتین را از آب بیرون آورده به شیر داغ اضافه می‌کنیم و با چنگال مخلوط می‌کنیم. پرتقال را پوست گرفته به صورت فیله در آوره و خرد می‌کنیم و به همراه انار دان شده داخل کرم می‌ریزیم. مایه را در قالبی که در نظر گرفته‌ایم می‌ریزیم و به مدت 9 ساعت در یخچال می‌گذاریم تا کرم بسته شود. سپس آن را از یخچال بیرون آورده ته قالب را یک لحظه در آب گرم می‌گذاریم و کرم را در ظرف مورد نظر بر می‌گردانیم و روی آن را با خامه و اطرافش را با میوه تزیین می‌کنیم.

شنیسل مرغ

ران مرغ: یک عدد

تخم مرغ: یک عدد

نان خشک کوبیده: یک پیمانه

نمک و فلفل به میزان لازم

ران مرغ را از قسمت ماهیچه موازی استخوان برش داده آنرا از استخوان جدا می‌کنیم اما قسمت انتهایی استخوان ران را به عنوان دسته آن حفظ می‌کنیم. سپس آن را میان 2 کیسه فریزر قرار داده روی تخته با بیفتک کوب می‌کوبیم تا نرم شود. نمک و فلفل به تخم مرغ اضافه کرده ران را در آن می‌غلتانیم سپس آن را در نان خشک که مقداری زیره و زعفران نرم ساییده و زنجفیل به آن اضافه کرده‌ایم می‌زنیم و دوباره آن را به تخم مرغ زده و یک بار دیگر در آرد سوخاری می‌غلتانیم. سپس آن را در روغن سرخ می‌کنیم.

بعضی از افراد دوست دارند از پودری که از پفک و چیپس کوبیده به دست آورده‌اند در آخرین لایه مواد خشک شنیسل استفاده کنند.

شما هم می‌توانید مطابق سلیقه خود ادویه آن را تغییر دهید یا قبل از سرخ کردن آن را در موادی مثل ماست یا آبلیمو مزه دار کنید.

اما ساده‌ترین نوع شنیسل همین دستورالعملی است که خواندید.



مادر
خورشید که رفت به طرف کوه‌های غربی، سرما دیگر غوغا کرد. چند نفری که در خیابان بودند
بر سرعت گام‌های خود افزودند. صدای ترمز ماشینی مقابل گلفروشی بزرگ، سکوت سرما را شکست. مردی بلندقامت از ماشین پیاده شد. پالتویی بلند پوشیده بود؛ کفش‌هایش برق می‌زد. دستکشی از چرم اصل هم دست‌هایش را پوشانده بود. داخل مغازه شد.

صدای زنگوله‌ای که از سقف آویزان بود در مغازه پیچید. گلفروش جلو آمد. سلام و احوالپرسی‌ای
رد و بدل شد. مرد، چنان که گویی می‌خواهد گل‌ها را بشمارد، نگاهش را روی تک‌تک آنها می‌دواند. صدای زنگوله در مغازه پیچید. زنی وارد شد.

گلفروش به سوی مشتری تازه وارد رفت. مرد همچنان گل‌ها را وارسی می‌کرد. صدای زنگوله در مغازه پیچید. زن با چند شاخه گل زیبا که با سلیقه کنار هم چیده شده بودند، از مغازه خارج شد. مرد چند نوع گل را انتخاب کرد و دسته گل بزرگی سفارش داد. سفارش کرد که خیلی زیبا و با دقت چیده شود. تولد مادرش بود. دسته گل باید به شهر دیگری فرستاده می‌شد. تأکید مرد بر دقت در ارسال، نشان از وسواس و دقت و دوست داشتن مادر داشت.

گلفروش با عذرخواهی، هزینه دسته گل را که زیاد به نظرش آمده بود به مرد گوشزد کرد.

مرد گفت: مبلغش مهم نیست. فقط زیبا بچینید و همین‌طور تازه تحویلش دهید؛ مسافت خیلی طولانی نیست. اما شاید با پست بفرستید بهتر باشد.

گلفروش گفت: بهتر است این دسته گل را با ماشین خودمان بفرستیم و تأکید کرد: این‌طور بهتر می‌رسد.

مرد مرتب به ساعتش نگاه می‌کرد. جلسه مهمی داشت برای عقد یک قرارداد تجاری. در فاصله انتخاب گل‌ها به سود این قرارداد هم فکر می‌کرد.

اما قدری ایستاد تا سبد مناسبی هم انتخاب کند و ماند تا شکل اولیه دسته گل را ببیند. خیالش که راحت شد، پول را پرداخت کرد و از مغازه بیرون آمد.

وقتی از گلفروشی خارج شد دختری را دید که روی جدول کنار خیابان نشسته و آرام آرام گریه می‌کند. مرد نزدیک‌تر رفت و از دختر پرسید:

دختر خوب، چرا گریه می کنی؟

دختر در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کرد گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی به اندازه کافی پول ندارم. گل رز خیلی گرونه.

مرد دستی برسر دخترک کشید و گفت: خوب، یک گل دیگه بخر.

دختر جواب داد: آخه مادرم گل رز خیلی دوست داره.

مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا؛ من برای تو و مادرت یک شاخه گل رز قشنگ می‌خرم.

وقتی مرد با دخترک از گلفروشی خارج
می شدند، دختر لبخند می‌زد. مرد پرسید: مادرت کجاست؟می‌خوای برسونمت؟ هوا خیلی سرده.

دختر همچنان که دست مرد را گرفته بود، گفت: اونجاس و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد.

مرد بدون اختیار همراه دختر تا قبرستان رفت. دختر دست مرد را رها کرد. روی یک قبر تازه نشست و گل را روی قبر گذاشت.

اشک روی گونه مرد غلتید. دعا خواند و به گلفروشی برگشت. منتظر ماند تا کار گلفروش تمام شد. دسته گل بزرگ را تحویل گرفت و 100 کیلومتر رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادر هدیه کند.


نقش والدین در سلامت جنسی فرزندان
نقش والدین در تشکیل و تداوم هویت جنسی کودکان یکی از مهم‌ترین و دشوارترین و در عین حال دقیق‌ترین مسوولیت‌های تربیتی است که در آینده کودکان سهم بسیار بزرگی دارد.

برای تضمین سلامت جنسی کودکان توجه به توصیه‌های زیر کارساز است:

آشنایی والدین با مراحل رشد جنسی کودکان و چگونگی برخورد مناسب با نیازها و ویژگی‌های روان‌شناختی و زیست‌شناختی آنان می‌تواند پایه و اساس سلامت جنسی کودکان را تامین نماید.

اگر والدین به سوالات یا کنجکاوی‌های جنسی فرزندان به طور طبیعی و مناسب پاسخ داده و با توجه به ادراک آنها و به دور از مخفی‌کاری، سرزنش و سرکوب نیازها واکنش مناسب نشان دهند خطر انحراف ذهنی کودکان نسبت به این مسائل کمتر خواهد شد.

توجه داشته باشید که سرکوب نیروی جنسی باعث از بین رفتن آن و پیشگیری از انحرافات اخلاقی فرزندتان نمی‌شود، بلکه سبب تشدید انحرافات این غریزه و آسیب‌های اخلاقی می‌گردد.

بسیاری از کودکان هنگام صحبت کردن درباره مسائل جنسی می‌خندند و خجالت می‌کشند. والدین می‌توانند با رفتار طبیعی از میزان تنش آنها کاسته و برایشان روشن کنند که همه افراد، موجودات جنسی‌اند، حتی جنس مخالف؛ پس دانستن درباره جنسیت چیزی نیست که از آن خجالت بکشیم. فقط این مسائل موارد خصوصی هستند که با غریبه‌ها نمی‌توان آنها را مطرح کرد؛ ولی با پدر و مادر با رعایت جوانب آن می‌توان در این مورد صحبت کرد و سوالات را پرسید.

از همان روزهای نخستین زندگی، کودک نشانه‌هایی از لذات جسمانی را در خود دارد و نشان می‌دهد که اگر این احساس به طور طبیعی پاسخ داده شود و به شکل سالم هدایت شود، اصول بهداشت روانی و سلامت جنسی کودک در مراحل بعدی تامین خواهد شد.

کودکان نیز باید مانند نوجوانان به منبع اطلاعاتی درستی دسترسی داشته باشند. بچه‌هایی که بدن خود را می‌شناسند و نحوه کار کردن اجزای جنسی بدن خود را می‌دانند، درک بهتری از مفهوم جنسیت داشته و هویت محکم‌تری دارند.

والدین باید پیام‌هایی روشن درباره ارزش خانوادگی و عقاید خود درباره جنسیت و روابط سالم به فرزندان خود ارائه دهند و در این مورد، خود نیز مانند الگویی ارزشمند به گفتار خود پایبند بوده و به آن عمل کنند.

بسیاری از والدین فکر می‌کنند که اگر درباره مسائل جنسی با کودک خود صحبت کنند، افکار جنسی را در ذهن‌های کوچک آنها پرورش می‌دهند و با این کار باعث انحرافات آنها می‌شوند. بدیهی است که در این نوع خانواده‌ها، کودک با برخورد با موضوعات مرتبط با جنسیت، از والدین خود روی برگردانده و پاسخ خود را در جاهای دیگر جستجو می‌کند.

بعضی از والدین امید دارند که کودک بزرگ شده و خودش در مدرسه آموزش‌های لازم را کسب ‌کند؛ این بزرگ‌ترین اشتباه است. صبر کردن تا دوره بلوغ، قبل از پرداختن به مسائل جنسی و هویت جنسی فرزندان، کار عاقلانه‌ای نیست.

تربیت جنسی سالم، نقش مهمی در ایجاد حس محبت، صمیمیت، ایثار، فداکاری، زیبایی، دوستی و هنر عشق ورزیدن دارد.

اگر فرزندتان شما را با سوال خود غافلگیر کرد، می‌توانید پاسخ خود را به تعویق بیندازید، اما حتماً در اولین فرصت به او پاسخ دهید.

ارائه اطلاعات متناسب با مراحل رشد کودک، برای درک جنسی او ضروری است.

جنسیت، هم بر جنبه‌های جسمی تاثیر دارد و هم بر جنبه‌های عاطفی همچون روابط، مهارت‌های زندگی و مهارت‌های تصمیم‌گیری.

برای این‌که بچه‌ها نسبت به جسم خود احساسی خوشایند داشته باشند، والدین نیز باید برای حد و مرز و حریم آنها احترام قائل شوند. مثلا هرگز به میل خودتان اصرار نکنید که فرزندتان به کسی محبت کند، یا کسی را به اجبار ببوسد. حتی وقتی آنها تمایل ندارند، به زور آنها را در آغوش نکشید.

به کودکان خود بیاموزید که اعضای تناسلی، اعضای خصوصی بدن آنها هستند، بنابراین هیچ‌کس دیگری بجز خودتان نباید درباره آن چیزی بداند یا به آن دسترسی پیدا کند.

در مواقعی که لازم باشد فردی مثل پزشک یا پرستار به اندام کودک شما دست بزند، قبل از رفتن به مطب، او را آماده کنید. به او بگویید که دکتر یا پرستار می‌خواهد با نگاه کردن و دست زدن به بدن تو، از سلامتت مطمئن شود و در تمام مدت، من هم در اتاق پیش تو هستم.

کودکان به منابع اطلاعاتی قابل اعتماد نیاز دارند. آنها باید توانایی این را داشته باشند که با شما درباره این موضوع حساس صحبت کنند.

همان‌گونه که هر چیز آموزشی را باید بارها برای کودک تکرار کنید، اطلاعات در مورد جنسیت را هم باید مکررا بیان کنید.

مفهوم فضای خصوصی را هنگام تعویض لباس یا رفتن به توالت، برای کودک بیان کنید.بزرگسالانی که از بچه‌ها سوءاستفاده جنسی می‌کنند، معمولاً از قربانی خود می‌خواهند که این مساله مانند یک راز پیش آنها بماند. بعضی از کودکان گول خورده و با این افراد هم‌راز می‌شوند و مسائل خود را با آنها در میان می‌گذارند. به فرزند خود اطمینان دهید که اگر کسی به شکلی نادرست به او دست زد، تقصیر او نیست، بلکه کار آن فرد اشتباه و غیر قانونی بوده و او را از اعتماد به آن فرد و معاشرت با او بر حذر دارید.

برابری جنس مرد و زن را به کودکان نشان دهید. برای دخترها و پسرها به یک اندازه ارزش قائل شوید. مردها و زن‌ها می‌توانند کارهای مشابه انجام دهند. مادر و پدر هر دو می‌توانند از بچه مراقبت کنند و به آنها عشق بورزند. بعضی دخترها فوتبال بازی می‌کنند و بعضی پسرها خاله بازی یا عروسک‌بازی می‌کنند. همه دخترها به هم و همه پسرها به هم شبیه نیستند. هر پسر و دختری خودش باید انتخاب کند که از انجام چه کاری لذت می‌برد و به چه کاری علاقه ندارد.

نسیما عرب




نقش والدین در سلامت جنسی فرزندان
نقش والدین در تشکیل و تداوم هویت جنسی کودکان یکی از مهم‌ترین و دشوارترین و در عین حال دقیق‌ترین مسوولیت‌های تربیتی است که در آینده کودکان سهم بسیار بزرگی دارد.

برای تضمین سلامت جنسی کودکان توجه به توصیه‌های زیر کارساز است:

آشنایی والدین با مراحل رشد جنسی کودکان و چگونگی برخورد مناسب با نیازها و ویژگی‌های روان‌شناختی و زیست‌شناختی آنان می‌تواند پایه و اساس سلامت جنسی کودکان را تامین نماید.

اگر والدین به سوالات یا کنجکاوی‌های جنسی فرزندان به طور طبیعی و مناسب پاسخ داده و با توجه به ادراک آنها و به دور از مخفی‌کاری، سرزنش و سرکوب نیازها واکنش مناسب نشان دهند خطر انحراف ذهنی کودکان نسبت به این مسائل کمتر خواهد شد.

توجه داشته باشید که سرکوب نیروی جنسی باعث از بین رفتن آن و پیشگیری از انحرافات اخلاقی فرزندتان نمی‌شود، بلکه سبب تشدید انحرافات این غریزه و آسیب‌های اخلاقی می‌گردد.

بسیاری از کودکان هنگام صحبت کردن درباره مسائل جنسی می‌خندند و خجالت می‌کشند. والدین می‌توانند با رفتار طبیعی از میزان تنش آنها کاسته و برایشان روشن کنند که همه افراد، موجودات جنسی‌اند، حتی جنس مخالف؛ پس دانستن درباره جنسیت چیزی نیست که از آن خجالت بکشیم. فقط این مسائل موارد خصوصی هستند که با غریبه‌ها نمی‌توان آنها را مطرح کرد؛ ولی با پدر و مادر با رعایت جوانب آن می‌توان در این مورد صحبت کرد و سوالات را پرسید.

از همان روزهای نخستین زندگی، کودک نشانه‌هایی از لذات جسمانی را در خود دارد و نشان می‌دهد که اگر این احساس به طور طبیعی پاسخ داده شود و به شکل سالم هدایت شود، اصول بهداشت روانی و سلامت جنسی کودک در مراحل بعدی تامین خواهد شد.

کودکان نیز باید مانند نوجوانان به منبع اطلاعاتی درستی دسترسی داشته باشند. بچه‌هایی که بدن خود را می‌شناسند و نحوه کار کردن اجزای جنسی بدن خود را می‌دانند، درک بهتری از مفهوم جنسیت داشته و هویت محکم‌تری دارند.

والدین باید پیام‌هایی روشن درباره ارزش خانوادگی و عقاید خود درباره جنسیت و روابط سالم به فرزندان خود ارائه دهند و در این مورد، خود نیز مانند الگویی ارزشمند به گفتار خود پایبند بوده و به آن عمل کنند.

بسیاری از والدین فکر می‌کنند که اگر درباره مسائل جنسی با کودک خود صحبت کنند، افکار جنسی را در ذهن‌های کوچک آنها پرورش می‌دهند و با این کار باعث انحرافات آنها می‌شوند. بدیهی است که در این نوع خانواده‌ها، کودک با برخورد با موضوعات مرتبط با جنسیت، از والدین خود روی برگردانده و پاسخ خود را در جاهای دیگر جستجو می‌کند.

بعضی از والدین امید دارند که کودک بزرگ شده و خودش در مدرسه آموزش‌های لازم را کسب ‌کند؛ این بزرگ‌ترین اشتباه است. صبر کردن تا دوره بلوغ، قبل از پرداختن به مسائل جنسی و هویت جنسی فرزندان، کار عاقلانه‌ای نیست.

تربیت جنسی سالم، نقش مهمی در ایجاد حس محبت، صمیمیت، ایثار، فداکاری، زیبایی، دوستی و هنر عشق ورزیدن دارد.

اگر فرزندتان شما را با سوال خود غافلگیر کرد، می‌توانید پاسخ خود را به تعویق بیندازید، اما حتماً در اولین فرصت به او پاسخ دهید.

ارائه اطلاعات متناسب با مراحل رشد کودک، برای درک جنسی او ضروری است.

جنسیت، هم بر جنبه‌های جسمی تاثیر دارد و هم بر جنبه‌های عاطفی همچون روابط، مهارت‌های زندگی و مهارت‌های تصمیم‌گیری.

برای این‌که بچه‌ها نسبت به جسم خود احساسی خوشایند داشته باشند، والدین نیز باید برای حد و مرز و حریم آنها احترام قائل شوند. مثلا هرگز به میل خودتان اصرار نکنید که فرزندتان به کسی محبت کند، یا کسی را به اجبار ببوسد. حتی وقتی آنها تمایل ندارند، به زور آنها را در آغوش نکشید.

به کودکان خود بیاموزید که اعضای تناسلی، اعضای خصوصی بدن آنها هستند، بنابراین هیچ‌کس دیگری بجز خودتان نباید درباره آن چیزی بداند یا به آن دسترسی پیدا کند.

در مواقعی که لازم باشد فردی مثل پزشک یا پرستار به اندام کودک شما دست بزند، قبل از رفتن به مطب، او را آماده کنید. به او بگویید که دکتر یا پرستار می‌خواهد با نگاه کردن و دست زدن به بدن تو، از سلامتت مطمئن شود و در تمام مدت، من هم در اتاق پیش تو هستم.

کودکان به منابع اطلاعاتی قابل اعتماد نیاز دارند. آنها باید توانایی این را داشته باشند که با شما درباره این موضوع حساس صحبت کنند.

همان‌گونه که هر چیز آموزشی را باید بارها برای کودک تکرار کنید، اطلاعات در مورد جنسیت را هم باید مکررا بیان کنید.

مفهوم فضای خصوصی را هنگام تعویض لباس یا رفتن به توالت، برای کودک بیان کنید.بزرگسالانی که از بچه‌ها سوءاستفاده جنسی می‌کنند، معمولاً از قربانی خود می‌خواهند که این مساله مانند یک راز پیش آنها بماند. بعضی از کودکان گول خورده و با این افراد هم‌راز می‌شوند و مسائل خود را با آنها در میان می‌گذارند. به فرزند خود اطمینان دهید که اگر کسی به شکلی نادرست به او دست زد، تقصیر او نیست، بلکه کار آن فرد اشتباه و غیر قانونی بوده و او را از اعتماد به آن فرد و معاشرت با او بر حذر دارید.

برابری جنس مرد و زن را به کودکان نشان دهید. برای دخترها و پسرها به یک اندازه ارزش قائل شوید. مردها و زن‌ها می‌توانند کارهای مشابه انجام دهند. مادر و پدر هر دو می‌توانند از بچه مراقبت کنند و به آنها عشق بورزند. بعضی دخترها فوتبال بازی می‌کنند و بعضی پسرها خاله بازی یا عروسک‌بازی می‌کنند. همه دخترها به هم و همه پسرها به هم شبیه نیستند. هر پسر و دختری خودش باید انتخاب کند که از انجام چه کاری لذت می‌برد و به چه کاری علاقه ندارد.

نسیما عرب




روح سبز طبیعت در خانه
پیله آ‌کادیری یا گیاه آلومینیومی
این گیاه ظریف و برگ‌دار می‌تواند تمام روزهای سال شادابی را به منزل شما بیاورد و هر گاه دیدید دیگر قادر به این کار نیست می‌توانید از آن قلمه بردارید و به ر‌احتی آن را برای سال جدید در گلدان دیگری تکثیر کنید. پیله آ براحتی ریشه می‌دهد و به زودی به چندین گلدان تبدیل می‌شود. این سادگی در تکثیر سبب شده است یک گیاه آپارتمانی و حتی باغچه‌ای محبوب باشد.

دوام آن سه‌چهارم سال است و روشنایی ملایم را دوست دارد و آفتاب آن را خراب می‌کند.

در زمستان باید نور ملایم از پشت پنجره به آن بتابد و رطوبت کم برایش سازگار است. بنابراین در فصل بهار و تابستان بیش از هفته‌ای 2 بار به آن آب ندهید و در زمستان نیز فقط هفته‌ای یک بار آب می‌خواهد. در روزهای گرم تابستان نیز بهتر است روزی یک بار آب کمی روی آن اسپری کنید.

به دمای بین 10 تا 18 درجه سانتیگراد علاقمند است و در فصل تابستان هر 2 هفته یک بار نیز به آن کود بدهید. کود مخصوص آن باید دارای منیزیم باشد در غیر این صورت برگ‌ها کمرنگ می‌شود. راز پرپشتی برگ‌های آن این است که نوک ساقه‌ها را مرتب بچینید. از گیاه 3 ساله با قلمه زدن تکثیر کنید و گیاهان جوان را جانشین گیاه پیر کنید.




دانستنی‌هایی برای آقای خانه
سماور‌دوست داشتنی شما
شاید سماور یکی از صمیمی‌ترین دوستان خانواده باشد که همیشه وقتی زندگی تغییر کرده است آن هم تغییر کرده و مطابق مصرف و سلیقه مصرف‌کننده و انرژی که برای مصرف‌کننده در خانواده راحت‌تر بوده، تغییر شکل داده است.

سماورهای ذغالی از طاقچه‌ها نرفته بود که سماورهای نفتی آمد و نفتی‌ها هنوز جا خوش نکرده بودکه سماور‌های گازی جای آن را گرفت و امروز هر آشپزخانه مدرنی یک سماور برقی در گوشه خود دارد. شاید برق گرفتگی بدترین عیب این نوع سماور باشد که در صورت احتیاط و رعایت نکات ایمنی هرگز به آن دچار نمی‌شوید.

به نکات زیر توجه کنید:

هرگز سماور را داخل آب قرار ندهید.

هنگام استفاده از سماور برقی از وصل بودن سیم ارت آن مطمئن شوید.

هرگز از سماوری که اتصال بدنه دارد استفاده نکنید.

هر چند وقت یک بار آب بندی دستگاه را کنترل کنید.

از استفاده کردن سماور در مکان مرطوب پرهیز کنید.

هنگام عیب‌یابی، تعمیر و تعویض قطعات دو شاخه را از پریز بکشید.

در زمان باز کردن و بستن سماور برقی از ابزار مناسب استفاده کنید.

برای جلوگیری از کاهش راندمان حرارتی سماور برقی چند وقت یک بار طبق دستور کارخانه سازنده سماور را رسوب‌زدایی کنید.

هرگز سماور را بیش از خط نشان داخل مخزن از آب پر نکنید.

بعد از پر کردن سماور دو شاخه را به برق بزنید.

عیب‌های سماور برقی را بشناسید

چرا با چرخاندن ولوم ترموستات سماور گرم نمی‌شود و لامپ نشان دهنده نیز روشن نمی‌شود؟

احتمالا پریز برق ندارد یا دو شاخه یا کابل رابط معیوب است. اگر ترموستات فرمان نمی‌گیرد احتمالا دسته ولوم آن هرز شده و نیاز به تعویض دارد و اگر ترموستات خراب شده باشد نیز نیاز به تعویض دارد.

گاهی نیز المنت و لامپ هردو سوخته‌اند که نیاز به تعویض دارند. گاه نیز ممکن است سیم‌های رابط مدار قطع باشد. یک تعمیرکار دقیق باید تمام این موارد را چک کند.

چرا سماور گرم نمی‌کند، اما لامپ نشان‌دهنده روشن است؟

در این صورت یا سیم رابط المنت به ترموستات یا ترمینال قطع است و یا المنت قطع شده است.

اگر سماور برقی گرم می‌کند، اما گرمای آن مطلوب نیست چه باید کرد؟

اشکال از ترموستات است یا ولوم آن درجه بندی درستی ندارد که باید تنظیم شود.

چرا از زیر سماور آب می‌چکد؟

محل استقرار المنت سوراخ است و باید به تعمیر کار سپرده شود.

در صورت اتصال بدنه چه باید کرد؟

عایق بندی مشکل دارد یا سیم‌های رابط و بدنه اتصالی پیدا کرده. گاه نیز در المنت‌های لوله‌ای سیم المنت به بدنه فلزی اتصال پیدا کرده است که باید المنت تعویض شود.

با رسوبات چه کنیم؟

با مقداری جوش شیرین و آب در مخزن و جوشاندن آن، جرم‌ها جدا خواهند شد.

چرا اتوماتیک سماور عمل نمی‌کند؟

یا ترموستات تنظیم نیست و خراب شده یا مدار یکسره شده و بدون ترموستات عمل می‌کند.



نظرات 2 + ارسال نظر
خبر مهم سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 10:16

عبدالمالک ریگی رو گرفتن یعنی یکی نباید یه پست بزاره اینو بگه...!!!!

پرستو سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 19:38

دوست عزیز مطالبی که گذاشتی همشون جالبن. اما بهتر بود به صورت مجزا پستشون می کردی.
من اومدم توی ادامه ی مطلب به دنبال موضوع پستی که گذاشته بودی(۵۰ ویژگی افراد بسیار موفق) اما بین این همه متن پیدا کردنش اصلا کار لذت بخشی نبود.

موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد