KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

مترسک

یک بار به مترسکی گفتم «لابد از ایستادن در این دشتِ خلوت خسته شده‌ای؟» گفت «لذتِ ترساندن عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمی‌شوم.»

دَمی اندیشیدم و گفتم «درست است؛ چون‌که من هم مزة این لذت را چشیده‌ام.»

   گفت «فقط کسانی که تن‌شان از کاه پر شده باشد این لذت را می‌شناسند.»


   آنگاه من از پیشِ او رفتم، و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردنِ من.


   یک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد.


   هنگامی که باز از کنارِ او می‌گذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیرِ کلاهش لانه می‌سازند.... 

 

 

 

                    جبران خلیل جبران

نظرات 6 + ارسال نظر
مصطفی کاظمی دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 23:28 http://mostapha.kazemi@yahoo.com

جالب بود.
نوشته های جبران فوق العاده هستند.

مرسی عموزاده

خواهش...(;

فتانه قلی پور دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 23:51

خیلی قشنگ بود ، مثل همه ی نوشته های جبران ،
من که خیلی دوس داشتم ، مرسی.


... فقط کسانی که تنشان از کاه پر شده باشد این لذت را می شناسند....

در واقع وقتی فیلسوف شد، لذت بالاتری رو درک کرد ،شاید خوشال کردن دیگران، فقط اونایی که پوچ و تو خالین از ترسوندن لذت می برن.

دوستان کی میدونه مترسکه چه جوری فیلسوف شد؟

خواهش..(x:)

تو به فیلسوف شدنش چی کار داری حتما دانشجوی الکترونیکی خواجه نصیر شده!!!!!!!!!!(d:)

رضا معمار دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 23:57

ممنون از نوشته قشنگت...جبران خدا نور به قبرت بباره...
مترسکه اومده پیش خودم...

خواهش...

پس همکلاسیه شما بوده؟!!!!!!!

شایان شهسواری سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 02:23 http://88ia.com

دیدین بعضی وقتا از چه چیزایی چه چیزاییو نتیجه میگیرن؟ میان تفسیر کنن میزنن به کوه و دشت و بیابون؟
من الان همون حالتو دارم!

"یک بار به مترسکی گفتم «لابد از ایستادن در این دشتِ خلوت خسته شده‌ای؟" منظور ایستادن کمال دم در دانشکده هوافضاست!!

"گفت «لذتِ ترساندن عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمی‌شوم.»" منظور اینکه کمال از راه ندادن دانشجوها و ترساندنشان از مشروطی لذت میبرد!!

" گفت «فقط کسانی که تن‌شان از کاه پر شده باشد این لذت را می‌شناسند.»" اشاره به اینکه تو خواجه نصیر کسی مدرک ریاضی از تبریز رو قبول نداره و علم کمال رو مثل کاه می دونن و خودش هم با این قضیه کنار اومده!!

" آنگاه من از پیشِ او رفتم، و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردنِ من." مطمئنا خوار کردن بوده کار دیگه ای بلد نیستن!!

" یک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد." یعنی کمال شاد و خندان با مدرک دکتری از هند برمیگرده!!

" هنگامی که باز از کنارِ او می‌گذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیرِ کلاهش لانه می‌سازند.... " در تفسیر این جمله بین علما اختلاف هست ولی از نفاسیر بارزش میشه گفت که کسی مدرکشو به حساب نیاورد و گفتن برو بذار در کوزه!! یا این که شروع کرد ایلرنینگ راه انداختن که یهو کلاغا اومدن گفتن ما LMS بلدیم ما هم بازی!!

به قول هوداد شبکملاعینهول عافیه!!

عجب تفسیری!!!!!
پست پند اموز تبدیل شد به طنز...!!!(d:)

سید مرتضی قاسم پور سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 02:35 http://www.kntoosi.com

دوست عزیز،
در قسمت اصلی متن تنها مجاز به انتخاب فونت شماره2 (10pt) و یا کوچکتر هستید.
در ادامه مطلب محدودیتی وجود ندارد.

با تشکر

سپیده شیخ الاسلامی سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 10:45

!مرسی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد