نتیجه اخلاقی: وقت شناس باشید !
در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی برای مستمعین صحبت کند.
پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بودهام و این شهر مردمی نیک دارد.
در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی بود که برای اعتراف مراجعه کرد.
نتیجه اخلاقی: وقت شناس باشید !
say mikonim ama nemishe!!
سعی کن بشه
میشه
شد؟
نه مثل اینکه نشد
ولی تلاش کنی میشه
چی؟ شد؟
نه؟
حالا عجله نکن بالاخره میشه
اگه شد خبر بده
اگه بشه چی میشه
چه چیزا که آدم نمیشنفه!!!!!
جای بسی تامل دارد!! سیاستمدار....!
بله خیلی جای تامل دارد!!
تکراری بود
اگه لینک بدین پاکش می کنم
من که تو همکلاسی پیداش نکردم
راستی پست وقت شناسی میذاری میدونی که شبا وقت خوابه دیگهههههههه؟!؟؟!
ساعات همه پستات نصف شبه!
شب کاریه دیگه، زندگی خرج داره خواهر
وقت شناس فقط خودم
قربون خودم برم من
چه پسریم
خیلی دوسم دارم :دال
فقط جیزگیلی!!
پس چرا چشات اونجوری شده؟!؟
خودتم باور نداریا!!
آخه هوس آلبالو کرده بودم P:
آخی!
متناتو بده من میذارم تو برو بخواب!
هر چی چرکنویس داشتم این هوداد ثبت کرد متنی برام نمونده