می ترسم ؛
می ترسم ، اینقدر دیـــر بیایی، اینقدر دیــــــــر که
وقتی در آغوشم کشیدی وگفتی دوستت دارم،
دنیا تمام شود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن : راستی ؛چقدر خوب است انگاهی که
در آغوشم میکشیدی و میگفتی دوستت دارم
دنیا تمام شود ، که تا ابد در این خلصه شورانگیز باقی بمانم.
----------------------------------------------
پ.ن 2 ( امروز : روزش سیاسی بوده :دال )
دیره دیره
خیلی دیره
دل اسیره...
جووووووووووووونم عقبیا بیکار نشینن
ماشاا... این کمره یا شافنره!
زود هم اگر بیاید، باز همان می شود!
حالا یه خرده بیشتر از اونی که نشون دادی دنیا مونده که تموم بشه
خیلی دیره
خیلی.
ترسـم کز این چمن نبری آسـتین گـل
کز گلشنـش تحمـل خاری نمیکـنی
.
.
ز آن تو این جهان پررفت وآمد،
مرا همین کافیست که همیشه بوی تو را بدهم ..
شک نکن .
تا بیاد اون در آغوشت بکشه وقت رو از دست نده این همه آدم هست اونا رو در آغوش بکش :دی اونم که اومد انوم قاطی اینا در آغوش بکش !
اون وقته که با تموم شدن دنیا حسرت نخواهی خورد !
شیوه امروزی .. :دی
بگذر یم همه از دلسوزی ...
نترس بابا
بیا خودم ترستو میریزم
پیشنهاد امیر علی عاقلانست؛قبلا هم بهت گفته بودم
بی خیال هر چی ترسه
عشق و حالتو بکن بابا
ترس ، فکر ، بی خوابی ، تصمیم و دوباره ترس از گفتنش و ترس از عکس العملش و ترس از آینده... و آخر می فهمی باید واسه از دست دادنشم ترس داشته باشی .... و گاهی خودمون خودمونو می ترسونیم کیارش.
در عوض نگرانی ِ قشنگیه!
!!

خیلی قشنگ بود!
دوستم داشته باش ، هـمانـگونه که من دوستـت دارم
بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد :
که می خواهـیـم و نمی توانـیـم
که می توانـیــم و نمی گـذارنــد !
بگذار میان من و تو فاصله ای نـمـانــد
نه به خاطر خودت ،
و نه به خاطر من !
که به خاطر این عـشـق دوسـتـم داشـتـه باش
بیش از آنی که من دوستت دارم.
ممنون زیبا بود.
وقتت هم که تمام شد، صبر کن.. نترس.. تو دیگه نباز..
.................
اکرم این ۲نیا نشد اونا دنیا برا ی همیشه هست...
خسته شد
از بس که آمد و رفت و پرسید و شنید
که هنوز دوستت دارم
آخر مدتهاست منتظر است مرا در آغوش بگیرد | | ______
دل بنهند برکـــنی توبه کنند بشکنـــی
این همه خود تــو میکنی بی تو به سر نمیشود ..
چند سال پیش
یه شب یلدا که با همه ی خونواده خونه ی مامان بزرگم اینا جمع بودیم ، داشتم یه شعر عاشقانه می خوندم
مامان بزرگم گفت یه لیوان بردار توش هااا کن
بعد گفت بو کن
گفتم چیه مگه گفت دهنت هنوز بوی شیر میده
البته بوی هندونه میداد
کلا آغوش و اینا خوبه
ولی
به قول یه دوست فعلا باید پرهیز کرد
پ.ن 1 : شب یلدای دو - سه سال قبل
پ.ن 2 : شعر عاشقانه از مثنوی
دل بنهند برکـــنی توبه کنند بشکنـــی
این همه خود تــو میکنی بی تو به سر نمیشود
(مولانا جلال الدین محمد بلخی ).
"
"
"
"
"
"
"
قشنگ بود..
ممنون
بوس
خسته نشدی ؟
پ.ن:
این فرد در مهر ماه 1388 به شکل ناشناس عذر خواهی کرد و ندیم بود از این اعمال غیر اخلاقی اش :دال !
| | ______ !
این یارو یه چیزیش میشه ها !
این متنه چه ربطی به بوس داشت؟
اونم با اسم من؟
خیلی زیبا بود


آه !
زمان را به انتظار نشسته ایم ،
به پا خیز
مایوس مشو
لحظه ها می گذرد ،
و خاطرات را بر جا می گذارد
و تکرار این لحظات است که مارا ،
به انتظاری دوباره دعوت می کند .
یک لحظه را هم نمی توان نگاه داشت ،...
پس قدر ثانیه ها را بدانیم ،
که همین لحظه دیر است ،
شبانه در بن بست انتظار به راه می افتم،
شاید در سکوت خویش ،
زمان گم شده خود را در یابم ،
تا بتوانم قفل زمان را بشکنم
من نمیدونم پ.ن کیه !
جریان چیه؟
ولی متن خوبی بود
همیشه دیر میآد
همیشه فکرش مشغوله و جایی برای آغوش نیست
ولی کاشکی " در آغوشم میکشیدی و میگفتی دوستت دارم ......دنیا تمام شود" قشنگ بود