KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

قطره دهم ، زبان مردم در آثار قدما

قطره نهم  ُ٬ قطره هشتم درباره ترجمه   ٬ قطره های پیشین


قطره دهم 


_ زبان مردم در آثار قدما


شاعران بزرگوار و موفق قدیم نیز برای زیباتر شدن
شعرشان از واژه ها و اصطلاحات مردم سود می جستند.
مثال از مولوی پر شور :


باده ی خاص خورده ای. نقل خلاص خورده ای


بوی شراب می زند. خربزه در دهان مکن


قطره دهم :



_ زبان مردم در آثار قدما



شاعران بزرگوار و موفق قدیم نیز برای زیباتر شدن
شعرشان از واژه ها و اصطلاحات مردم سود می جستند.
مثال از مولوی پر شور :


باده ی خاص خورده ای. نقل خلاص خورده ای


بوی شراب می زند. خربزه در دهان مکن



برای این که به چنگ محتسب نیفتد ، خربزه در
دهان می کردند. مولوی آهنگین سخن ، با شهامت بسیار ،
اصطلاحات عامیانه را در شعرش آورده و مضامینی
عرفانی ساخته است. در روزگار پیش و پس از مولانای
گرامی، زبان و و اژه ها به دو گروه شاعرانه و غیر شاعرانه
تقسیم می شده است،حتی امروز نیز بسیاری از شاعرانی که در بند
وزن و قافیه و کلمه نبود و هر طور که دلش  می خواست شعر
می گفت و شعرش نیز زیبا از کار در می آمد. او از کلام مردم
نیز بسیار بهره گرفته است. در بخشی از غزلی که می خوانید‌،
امیر دروغین مایه وری را با تشبیهات مردمی توصیف کرده
است که اسبک وزینک دارد یعنی با ظاهر خود قدرت نمایی
می کند. « کاف تصغیر » در این دو کلمه و کلمه های بعدی
همین را بیان می کند. شنگینگ و منگینگ هم یعنی شنگ
و منگی که دستاری زرین بر سرش بسته است و با همین
ظواهر حتی منکر مرگ هم هست.

آن میر دروغین بین ، با اسبک و با زینک


شنگینگ و منگینگ ، سربسته به زرینک


چون منکر مرگست او ،گوید که اجل کو کو؟


مرگ آیدش از شش سو ، گوید که منم اینک


گوید اجلش کای خر ! کو آن همه کز و فرّ ؟


و ان سبلت و آن بینی‌، و آن کبَرک و آن کینک


این عالی جناب بیمی نداشته که در شعرش تکیه
کلام های کوچه و بازار را بیاورد: ( کوزه زدن وو کاسه خوردن ،
کلاه از سر ماه برداشتن، سمان و ریسمان، کژمژ شدن،...):

نفسی کوزه زنیم و نفسی کاسه خوریم


تا سبووار همه بر خم خمار زنیم


هله هشدار که در شهر دو سه طرارند(دزد)


که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند

 
خُرما آن دم که از مستی جانان ، جان ما


می نداند آسمان از ریسمان ای عاشقان !


چون کشتی بی لنگر ، کژ می شد و مژ می شد


وز حسرت او مرده ، صد عاقل و فرزانه



اگر بخواهم برای هر یک از اصطلاحات عامیانه ی مولوی
گرانقدر مثالی بیاورم،مثنوی هفتاد من کاغذ می شود پس به
برخی از این اصطلاحات بسنده می کنم( بدون مثال شعری):                
بازی خوردن(گول خوردن)، خر ِ گلّه ( بسیار نادان ، خیال
آشام ( غصه خور)، دادرا کردن ، طفره رفتن)، دوزخ آشام
(بلاکش)،شیشه باز ( یکی از رقص های قلندران که با بطری
بوده ، به معنی حقه باز هم هست و با شیشه بازهای امروزی
که این بازی را با پایپ انجام می دهند ، فرق ها دارد)، کاسه
شست(ته مانده غذا)، گرد پیچ کردن ( محکم بستن ، کنایه
از مالک شدن)

مولوی در شکستن قالب های دستور زبان فارسی نیز
بسیار دلیر بوده و اگر ادیبان امروزی نیز چنین شهامتی
داشته باشند ، زبان فارسی بسیار غنی تر خواهد شد. توضیح:
او مصدر جعلی می ساخته و پس از اسم ، نشانه ی صفت
تفضیلی( تر) می آورده است.


مثال: قندیدن و باده ترم از تو


ای می ! بترم(بدترم)از تو،من باده ترم از تو



پرجوش ترم از تو ، من باده ترم از تو



پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم



حاشیه : بترم  (بدترم) را به معنی بدتر هستم به کار

نبرده . منظورش این است که از تو بهترم و مستی آورترم.
مثل جوانان امروز که برای تعریف کردن از چیزی
می گویند: « وحشتناک خوشگل بود.». یا « یه گوشی خفن
دیدم که وحشتناک خوشگل بود و حال مو خراب کرد.»
حال مو خراب کرد یعنی « خیلی ازش خوشم اومد و کیف
کردم».مثالی دیگر: « یه جوجه کفتر دیدم که از بس ناز
بود ، می خواستم بُِکشمش ». اینجا هم منظورش کشتن
نیست. منظورش فشار فشوری است از روی مهربانی.



بازگشت: در مقالات شمس ، در کتاب نیکوی خط
سوم نیر می بینیم که با صفت نسبی ، صفت تفضیلی ساخته
است:«گفت شمشیرم هندی است. اگر بر سنگ زنم،
سنگ دو نیم شود. گفتم: اینک سنگ بزن. بزن تا ببینیم. زد
و شمشیرش دو ینم شد. گفتم: پس چه شد؟ مگر شمشیرت
هندی نبود؟ گفت : آری. بود. اما این سنگ از شمشیر من
هندی تر بود». توجه کردید که با این که هندی تر غلط
است ، در این حکایت، چه زیبا و شیرین نشسته است.

توضیح واضحات: ادیبان دستور زبان فارسی معتقدند:
« نباید بگوییم او یاارنی رت سات. زیرا یارانی ، یارانی است.
کمتر و بیشتر ندارد. نباید بگوییم این ماشین از آن
ماشین ، ماشین تر است.زیرا « تر‌» تنها به صفت مطلق
می چشسبد» ... اما اگر جوانی آمد و گفت : این گوشی ، از اون
گوشی ، گوشی تره ، به اظهار نظر ادیب توجهی نمی کند
زیرا هم دستور زبان فارسی بلت(بلد) نیست ، هم خودش و
دوستش می دانند منظورشان چیست. او باز بان خودشان
دارد درست حرف یم زند. آن جوان طفل ِ معصوم می خواهد
حرفش را کپسولی ( فشرده و با کمترین کلمه ها ) بزند پس
لزومی نمی بیند که بگوید: این گوشی از اون گوشی بهتره
چون بلوتوسش با حاله و پلی یرش آخرشه و ... بنابراین به
اسم ، « تر » می چسباند و سرنوشت زبان معاصر را به جایی
می برد که گر چه ادیب ها خوششان نمی آید ولی به هر حال
برای رساندن منظور ، راحت تر و غنی تر است.

زبان درازی در زبان شناسی: چرا مولوی و شمس
مجاز باشند بگویند باده تر و خندی تر ولی جوان امروز
حق ندارد بگوید: شلوارتر ، کفش تر ، ماشین تر ، گوشی تر ،
شاپرک تر ...؟ مثال : می شمارم کندوی زنبق قعر بی شمار
تو را / و من شاپرک تر از توبیخ خاور پروانگی ... از عربی
شکرین گفتار.

جا نداشتم مقاله مربوطه رو تایپ کنم .


سر بزنید به همکلاسی اون مقاله هم آماده میشه ان شاالله


موفق باشین

نظرات 2 + ارسال نظر
هانیه کرمی دوشنبه 12 بهمن 1388 ساعت 00:47

اشتباهه شعر...
باده ی خاص خورده ای / "جام "خلاص خورده ای ...

حسین رنجبر دوشنبه 12 بهمن 1388 ساعت 01:43

اشتباه تایپی بوده خودتون که زیاد اشتباه دیکته ای دارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد