این پست به ۴ شب اول است بیستو هشتمین جشنوارهٔ فیلم فجر در سینمای اریکه ایرانیان اختصاص دارد.
بذارید از قبل جشنواره براتون بگم. ۲۸ دی ماه سال ۱۳۸۸ ساعت: ۸:۳۰ صبح مکان: سینما پردیس ملت با سپهر رفتیم تو صف اولا که ماز درست کرده بودن برا ۱۰ نفر آدم که برن تو صف . هی وایسادیم دیدیم مثکه ذغال پیرینترشون هنوز نرسیده یه دفعه یه ونه
سفید وایساد یه خانوم با دوتا آقا پیاده شدن که بدهها فهمیدم اینا همون ۳
تفنگ دارن هر ۳ نفر با هم رفتن پشت ماشین سلاحهای کشتار جمشونو دراوردن همون خانوم که خیلی بهتره از جنیفر لپز ما بهتره اومد از ملت سوال پرسید، هیچ کس هم جواب نداد تا رسید به اینجانب :دال مصاحبه کنند: (میکرفن رو کرد تو چشه من ) شما برا چه منظور به این مکان اومدید؟ خودم: (تو دلم گفتم اومدم وقتمو تلف کنم - آخه اینم سوال پرسیده مصاحبه کنند: آااههههههه همشونم که موج سبزن رفت سراغ نفر بد، حدود نیم ساعت داشت با نفر بعدی حرف میزد که آخر خود
خانوم وسأیلشو جم کرد آقای فیلم بردار هم همینطور و رفتند ولی اون آقاهه
هنوز داشت حرف میزد. :دال ساعت شد ۹:۳۰ که یدفه دیدیم وحی الهی اومده ملت بر تو واجب است که ۱۰ نفر اینترنتی ۵ نفر سازمانی (چشه منو سپهر با هم زد بیرون) سرتونو درد نیارم بالاخره نوبت من شد اومدیم بریم که گفتن به سپهر یه نفر فقط میتون بره فضا کمه!!!!!!!!!!! من رفتم بصورت مارپیچ حدود ۱۰ طبقه رفتیم بالا آخرش داشتم رو زمین
میخزیدم، رسیدم دیدم یه سالن کوچیک که اینقد شلوغ بود منو سپهر که هیچی
کل دانشجوهای الکترونیکی (تحصیل برتر) هم جا میشدن اونجا. رفتم جلو یکی از میزها خانوم مدارکمو گرفت، بد فرستد برا پرینت، دیدم ایول پرینترشون فشنگیه :دال یه خانوم پشت پرینتر گلنگدنو کشید شروع کرد به پرینت، پرینت که تموم شد
نامه املمونو دادن بهمون نمیدونی چقدر طویل بودفکر کن ۲۲ عدد بلیط به عرضه
۴ سآنتی متر (هاج و واج) :دال
اومدن سمت ملت بینوا.
) با سلام و عرضه خسته نباشید خدمت شما بنده مصاحبه نمیکنم :دال
۵ بهمن ۱۳۸۸
ساعت: ۲۱:۳۰ جلو پارکینگ اریکه ایرانیان تو جدول زده بودن ۵ دی فیلم ترانهٔ کوچک من که مثل اینکه تو ترافیک
گیر کرده بود برا همین طلا و مس رو گذاشتن که انصافا خیلی فیلم خوبی بود.
۶ بهمن ۱۳۸۸
ساعت: ۹:۳۰ دوباره همون جای قبلی فیلم اونشب نفوذی بود که انصافا هم فیلم خوبی بود، ولی من موندم چطوری به این فیلم اجازه اکران دادن. بگذریم تمام بازیگرا و کارگردان و تهیه کنندهٔ فیلم اومده بودن سینما که فیلم خودشونو ببینن بد بگن چه خوب بعضی کرد :دال فیلم تموم شد، بد مردم به صورت گروهی و تک تک به سر عوامل فیلم ریختن،
بنده خدا سیاوش خیرابی یه پاچه شلوارش اون وسط کنده شد به همراه نیمهٔ
شمالی کتش :دال
۷ بهمن ۱۳۸۸ فیلم اونشب آل به کارگردانی بهرام بهرامیان و تهیه کنندگی علی معلم فیلم شروع شد و در سکانس اول مردم از ترس ترکیدن. فیلم واقعا ترسناک بود ولی بصورت اعصاب خورد کن جوری که نصف مردم رفتن. هی تو فیلم این مصطفی زمانی میخوابید بد تو خوابی که میدید یه خواب
دیگه میدید بد هی بلند میشد از خواب، یجا که تو خواب خوابش داشت خواب
میدید :دال (خودمم نفهمیدم چی شد) فیلم نه سر داشت نه ته. حالا از روی چیه این فیلم میخوان بازی بسازن که علی معلم گفت داستانش جون میده برا بازی خدا داند. من و سپهر هم که انگار داریم فیلم شبهای برره میدیدیم مردیم اینقد که خندیدیم :دال
۸ بهمن ۱۳۸۸ فیلم قرار بود کیفر باشه شد تسویه حساب من واقعا از خانوم تهمینه میلانی متشکرم فیلم تموم شد اومدیم بیرون دم ماشین سپهر: هوداد سویچ کوش؟ من: تو جیبت سپهر: خوب نیست (رنگش عین گچ سفید شده بود) دیدم رفته تو ماشین نشسته شیشرو داده پایین میگه: هوداد در بازه سویچ رو ماشین ماشینم روشن :دال از این نقطه بود که من به عقلش شک کردم :دالبه خاطره این فیلمی که ساختن
اینقد کشش داد که داشت خوابم میبرد، باز طبق معمول مردا بدن خانوما خوبن و
از این حرفا............
ایوول هوداد!



کلا من و هداد فیلما رو به صخره می گیریم، بعد هی می خوریم، این زنه که جلومون می شینه هی نچ نچ می کنه:دی
راستی من یه شاهکار دیگم کردم!
قبل از ورود به سالن یه جیزی دستم بود مه می خواستم بندازم تو سطل زباله، رفتم و انداختم، بعدش که خواستیم بریم تو سالن دختره گفت بلیتتون و بدین، بعد من پوست خالیه شکلات بهش دادم، اینجا بود که معلوم شد من بلیطم رو انداختم تو سطل زباله! :دی
وقتی رفتم بیارمش یه مرده همینجوری بروبر داشت نگام می کرد، که البته چشم دلم دید که داره به خودش می که عجب خریه!!
راستی برای توضیحات کاملتر پیرامون ماشین برین اینجا :دی
http://www.kntoosi.com/1388/11/09/post-13834/
هوداد جان من رفتیم فکر کنم از نظر دستوری اشتباه باشه.
بعد از 28 دی چه جوری به 7 دی رسیدی؟:0
از سپهر این حرکات بر میاد
قیافتون سر آل دیدنی بوده، البته وقتی با قیافه ی جمع مقایسه بشه!!
1

قوون دوتاییتون
بوس بوس
نفری یه دونه دعوا نشه
بووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسسسسسس
عرض سلام و ادب و ارادت آقا هوداد...

اول باید بگم که خاطره ، گزارش خیلی قشنگی نوشتی.
خسته نباشید.
دم شما گرم و دستتون درد نکنه.
حرف زیاده .. ولی میگم موفق باشی.
اما فقط در مورد آخریش شاید توی یک پست نظرم رو بگم.
دوست من
امسال جشنواره زجر تحریم بود...
شما هم به سپاهی ها باج نده و نرو...
من قسمت رای دادنش رو ترحیم کردم
ببخشید تحریم کردم :دال