چند روز پیش یکی از دوستان که دانشجوی دانشگاه آزاد است مطلب جالبی را برایم بازگو نمود، برایم گفت از پسری دانشجو که هر دو چشمش را از دست داده است، دانشجوی ترم اول ِ مقطع کارشناسی ارشد که هر روز با همسر جوانش به دانشگاه می آید، همسر جوانش نیز صرفا جهت کمک به شوهر در کلاسها شرکت کرده، تا او را در درس یاری داده و در منزل کتابهایش را با صدای بلند برایش بخواند، این را که گفت یادم آمد از مطلبی که در یکی از مجلات خوانده بودم: دختری که روز عروسیش به آرایشگاه رفته بود در اثر اشتباه آرایشگر یکی از چشمانش را از دست می دهد و شوهرش که مدتی پیش از جشن ازدواج با او عقد رسمی کرده بود بعد از کور شدن چشم همسرش، در همان روز عروسی درخواست طلاق می دهد...
برخی همدم یکدیگرند و برخی صرفا شریک جنسی!
یکی دنبال مرام است و دیگری در جستجوی عروسک ها!
کم دیدهام کسانی را که هدف درستی برای ازدواج داشته باشند.
خیلیها ازدواج میکنند بخاطر حرف مردم، خیلیها برای داشتن عروسکی زیبا یا داشتن دستگاه پول چاپ کنی، خیلیها از روی ترس از تنهایی در آینده.....
فکر میکنم در این زوج شدن کم پیش میآید طرفین ارزش همدیگر را بعنوان یک "انسان" بدانند!
افرین و ممنون
انسانیت خصیصه ای که هر انسانی ندارد
زندگی اینه / به اندازه ی تموم آدمهای دور و اطراف راه برای پست بودن وجود داره و برای خوب بودن خیلی خیلی کمتر / دومی هم همرنگ جماعت شد / از آدم و انسان جماعت توقعی داریا
گفتم تو بندگی کن، کو بنده پرور آید ...
ای بابا چی میشه گفت
سلام آقا حمید. مشتاق دیدار.
خوبی ؟ چه عجب از این ورا؟ راه گم کردی ؟ خیلی مطالبت قشنگ بود. یاد اون روزی افتادم که تا کنار ساختمون مرکزی باهات اومدم و ت. داشتی درباره این چیزها صحبت می کردی.
ذهن روشنی داری قدرشو بدون.
موفق باشی آقا حمید خوشتیپ دوست داشتنی
واسه همین دیگه حوا دل و دماغ سیب کندن نداره ...