KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

دل خروشان (۱)

* پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست.


* دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟ گفت نه. گفت دوستم داری؟ گفت نوچ؟ گفت: اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت. پسره بغلش کرد گفت: تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تو رو دوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم.

نظرات 7 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 23:23

تو رو خدا شر و ور تو همکلاسی ننویسید!!!!!!!!!!!

شما بگو من چی بنویسم؟
می خوای بنویسم فولان مسئول دیروز رفت سرکار بعد نمی دونی چها شد؟
شما بی زحمت شمارت رو بده من خواستم پست بزنم باهات هماهنگ می کنم یه وقت به شما بر نخوره که چرا وقتتو ریختی تو جوف.
----------------------------------------------------------------
خبری که ارزش خوندن داشته باشه:
خبرگزاری هودی نیوز اعلام کرد فلان مسئول با پای چپ وارد دستشویی شد.
این کار نشان می دهد که او کمر به برندازی دولت بسته است.
خوب بید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وشه 2000 تومان.

رضا معمار دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 23:29

^^^^^^بالایی^^^^^
حال گیری اساسی کردش...
آخر سر کی به کی بود؟؟؟؟
به فکر نون باش که خربزه آّبه...
ولی همچین بدم نبودااااااا

شایان شهسواری دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 23:42 http://shayancherts.tk

تازه کجاشو دیدی؟!! این شماره یک بود!

راست می گه :دال
اره 6 تا شماره داره من می خوام تا 12 برم.
بوسسسسسسسسسسسس :دال

حسین رنجبر سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 02:14

دلم می خواهد باهاتان حرف بزنم و چند جمله ای رو خدمتتان عرض کنم !
هممون داریم می رویم... فعل حال استمراری از نوع دستور زبان فارسی...
اما رفتن در یک نگاه رفتن از زندگی به سوی دیگر جهان ...
اما در مرحله ی زندگی به سوی جهان ابدی رفتنه
نگاه دیگر اینکه اگر بعد از دارم نقطه ویرگول بزاریم میشه توفیق و پیروزی و مبتنی بر دارایی و ثروتمندی می باشد و چند صباحی که فرصت در اختیارمون هست باید بیندیشیم برای رفتن و آی ام گویینگ تو... دارم میرم که به حضرت دوست نزدیک تر بشم.

خود من راستش رو بخواید قصدم همون دارم می روم به سوی مرگ هست. که یک هشباشی باشه برای ما که هشیار تر بزیییم(زندگی ) و با نگاهی دقیق تر ...

میرم مدرسه جیبام پر از فندق و پسته... دارم
میرم کربلا ...دارم میرم خونه خدا...
دارم میرم هوا فضا ... دارم میرم مکانیک ... دارم میرم عمران ... دارم میرم تهران ...
تو هم میای تهران ... بیا بریم مرکزی ... من عاشق رفتنم ولی انگیزه رفتن ندارم برام دعا کیند.
چه بخوایم چه نخوایم داریم میریم برامون دعا کنید. میای بریم ؟ میای بریم؟
به به به به ... خدا قوت عزیز تو هم بیا ... با من بیا...

دارم میرم سمت یخچال که خدا راه راست رو به من نشون بده آخه تشنمه... :دی
آمین...
گفتم میرم ... گفت نرو گفتم مجبورم ... زود برگشتم به نظر شما چه کار کنم ...
افسوس نمی خوریم ... کاش می شد برگردیم.
من دارم میرم. یادت باشه اون قدر مرام داشته باشی که بیای دنبالم...

به سراغ من اگر میایی نرم و آهسته بیا ...

آره بیا ... بیا ... بیا ... دارم می روم.
چون به سوی اوست دارم می روم.
سلام من دارم می رم. ما هم داریم میرویم ... دست خدا به همراتان ... سلامت و پرنشاط
جادتون به سوی نور و نورانیت ... ما هم داریم میریم.

روز و روزگاری خوب رو براتون آرزو می کنیم.

بامداد نیک ... خدانگهدار ...

آقای رنجبر اینطور نبودیا؟!!!!!!!!!!!!!!!! {تعجب}
چرا اینطور شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
{خشالت} هیچی نفهمیدم :دال

هانیه کرمی سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 14:39 http://arnavaz.net

چیکارش دارین ؟
هرچی دوس داری بنویس!
هی این ترم اولی ها رو اذیت نکنید ...
بنده خدا زحمت کشیده پست زده!
در جواب اولین نظر... (من مرده ی این طرفداریت از آزادیه بیانم..)

اگر یکی ما هشتادوهشتی هارو درک کنه اونم خانم کرمی هست.
ممنون

محمد_صنایع 87 سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 20:37

چرا سوت می زنی؟
عاشق شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :دال

نیلوفر چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 18:32

قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد