خوش به حال سفال که کوزهاش به آب میرسد!
و گلدانش به گل ، هرگز به این نمیاندیشد ؛
( مطمئنم ، چون هیچ یک اینقدر بیکار نیستید )
می بینید تمام بلور ها با رفتن چگونه در بیهودگی خود قیمتی شده ا ند!
رفته بودم ، و با چرک نویسی از دل بازگشتم که مدام دروغ بگویم برایتان .
پ.ن: چند ترکیب از مهری زمانی ؛ شاعر معاصر .
خوش به حالش
خوش آمدی
بهش نیاندیشیده بودم !
خیلی هم بیکار هستم