KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

نو حکمیت اصحاب فتنه !

 در این جا می توان به طور خلاصه به این چند محور به عنوان دلایل زمین‌گیر شدن جریان حق در دوران امامت علی علیه‌السلام اشاره کرد:

1- تربیت انحرافی عموم جامعه در زمان خلفای پیشین.
2- ترور یا شهادت خواص بابصیرتی که امام را یاری می‌کردند و مردم را برای همراهی با امام آماده می‌ساختند.
3- حضور خواص بی بصیرت و یا دنیاطلب و وابسته در کنار امام با سه ویژگی خیانت و حسادت و حماقت.
4- تشویش اذهان عمومی و تخطئه‌ی رفتارهای امام توسط جریانات تبلیغاتی فتنه‌گران.







امیرالمونین علی علیه‌السلام بعد از یک دوره‌ی بیست‌و پنج‌ساله‌ی غربت و مظلومیت، وقتی با درخواست  و اصرار مردم و نخبگان برای پذیزش خلافت مواجه‌ شدند، بعد از اتمام حجت بسیار با خواص جامعه، با اکراه فراوان امر خلافت را برعهده گرفتند. بعدها به خوبی معلوم شد که مقاومت ایشان برای پذیرش این امر براساس تلقی اشتباه مردم از خلافت بود و این‌که علی را به عنوان چهارمین نفر در کنار سه خلیفه‌ی قبلی می‌خواستند  نه امام برحقی که پیامبر سال‌ها بر آن تأکید کرده‌بود.

مردمی که در مسیر بیست‌وپنج‌ساله‌ی خلافت تربیت شده‌بودن امت مناسبی برای آن امام الهی نبودند، آن‌ها ولایت پذیزی را نیاموخته‌بودند و تبعیت کامل از امام و حجت الهی را تمرین نکرده بودند و نمی‌توانستند در انتخاب بین حق و باطل و تشخیص جریانات انحرافی و تبلیغاتی دشمنان راه درست را بشناسنند و فرمان امام خود را به گوش دل‌گیرند. چنان جامعه‌ای در مواقع حساس قادر به پشتیبانی و حفاظت از امام خود نبود و برهمین اساس سه جنگ داخلی، تمام دوران خلافت امیرالمونین علیه‌السلام را به خود مشغول‌ساخت.

ارتباط امام با مردم از طریق اطرافیان بود و سخنان عمومی حضرت اگر چه بر گوش‌ها می‌وزید اما به خاطر تربیت‌ دستگاه خلافت، به درستی بر جانشان نمی‌نشست. در این‌جا خواص طرف‌دار حق وظیفه‌ی سنگین تبیین مواضع و مواعظ امام علی علیه‌السلام را برای جامعه برعهده داشتند.

با شهادت بسیاری از خواص با بصیرت همچون عمار، ذوالشهادیتن و ابن‌التّیهان، نخبگان وابسته و ساده لوح جایگاه ارتباط امام و امت را پر کردند و نتیجه‌ی آن کارگر افتادن نیرنگ جریان اموی در به نیزه‌کردن قرآن بود. سخنان حضرت علی ع برای دفع این فتنه، دربرابر حرف‌ها، شایعات و تحلیل‌های نخبگان بی‌بصیرت و یا وابسته  اثری نکرد و مردم دور از تربیت ولایی دست از جنگ کشیدند و زمینه‌ی فشار خواص بر حضرت برای‌ برگرداندن مالک‌اشتر از کنار خیمه‌ی معاویه و توقف جنگ را فراهم ساختند.

علی علیه‌السلام با دیدن ناهمراهی جامعه و ساده‌لوحی و خیانت خواص مدعی حق، برای حفظ کیان حکومت اسلامی، حکمیت را پذیرفتند. در حکمیت نیز فشار همان جماعت خیانت و حماقت و حسادت، باعث شد که به جای مالک اشتر و یا ابن‌عباس، فردی چون ابوموسی‌اشعری از طرف امام برای حکمیت اعزام شود. ابوموسی اشعری یکی از استا‌نداران خلیفه‌ی سوم بود که با ظاهری اعتدال‌طلب از آغاز جریانات مخالفت با عثمان وتا آن زمان خود را به عنوان فردی ‌میانه‌رو و دل‌سوز امت اسلامی جا زده بود، حال آن‌که افراد با بصیرتی چون حذیفه‌ی‌یمانی، همراهی او با منافقان برای ترور پیامبر در عقبه‌ی تبوک را می‌دانستنتد ولی به امر پیامبر و برای حفظ وحدت امت اسلامی از انتشار عمومی آن پرهیز می‌کردند. نتیجه‌چنان حکمیتی که با زور و تزویر به امام مظلوم و مقتدر، علی علیه‌السلام تحمیل شد و با نیرنگ و خیانت ادامه‌یافت، برتری جریان اموی و باز شدن جبهه‌ی دیگری در برابر حضرت به عنوان خوارج بود.

- در این جا می توان به طور خلاصه به این چند محور به عنوان دلایل زمین‌گیر شدن جریان حق در دوران امامت علی علیه‌السلام اشاره کرد:
1- تربیت انحرافی عموم جامعه در زمان خلفای پیشین.
2- ترور یا شهادت خواص بابصیرتی که امام را یاری می‌کردند و مردم را برای همراهی با امام آماده می‌ساختند.
3- حضور خواص بی بصیرت و یا دنیاطلب و وابسته در کنار امام با سه ویژگی خیانت و حسادت و حماقت.
4- تشویش اذهان عمومی و تخطئه‌ی رفتارهای امام توسط جریانات تبلیغاتی فتنه‌گران.

بامقایسه‌ی شرایط امروز جامعه‌ی اسلامی با آن جامعه‌ در این چهار محور می‌توانیم به تحلیل روشنی از اوضاع کنونی برسیم و تکلیف عملی خود را بدانیم.

1. آنچه مسلم است نسل امروز، علاوه بر عمق تاریخی فرهنگ اهل‌بیت در این کشور، تربیت شده‌ی دوران ده ساله‌ی امام‌خمینی‌عزیز و راحل و رهبری بیست‌ساله‌ی ‌آیت‌الله‌خامنه‌ای‌ است. بنابراین رهبری می‌تواند ارتباط بسیار گسترده‌تر و ژرف‌تری نسبت به دوران حضرت امیرعلیه‌السلام با توده‌های جامعه داشته باشد. مردم نشان داده‌اند که در بسیاری از موارد، در فهم و عمل به بیانات و اوامر رهبری از شمار قابل توجهی از خواص مدعی حق، پیش‌تر هستند. حضور گسترده، خودجوش و بی نظیر مردم در اجتماعات گوناگون کشور، پس از وقایع تلخ عاشورا گواهی دیگر بر این امر است.

2. جامعه‌اسلامی ما در دوران سی ساله گذشته، با فقدان و یا ریزش شماری از خواص اهل حق روبرو بوده‌است اما رویش‌ها و جایگزینی نیروهای تازه نفس در کنار نخبگان کهنه‌کار و استوار در راه حق، ظرفیت گسترده‌ی حمایت و پشتیبانی از نظام و رهبری را فراهم کرده‌است. مدرسان حوزه و دانشگاه، طلاب و دانش‌جویان ، امامان جمعه و جماعت، خطبا و مداحان و دیگر نخبگان تأثیر گذار در جامعه، هنوز دارای اکثریت بصیر و مستقیم هستند که روز به روز نیز افزوده می‌شوند.

3. ریزش‌هایی که در میان خواص در دور‌ه‌های گوناگون انقلاب دیده‌شده، لایه‌های مختلفی از رهبران جریانات فتنه‌گر را در داخل و خارج جامعه‌ی اسلامی شکل داده‌است. به علاوه در میان نخبگان مدعی حق نیز هنوز افرادی دیده‌می‌شوند که از روی حماقت و یا حسادت، با جریانات فتنه‌گر همراهی می‌کنند و یا ساده‌لوحانه قصد وحدت با آن‌ها را دارند. گروه اول که از جریان حق بریده‌اند و راه دشمن‌خواسته‌ی معارضه و اغتشاش را پی‌گرفته‌اند جایی برای فشار بر رهبری و نظام ندارند و با اصرار بر ادعاهای دروغین و مطالبات نامشروع‌شان، تنها بر فاصله‌ی خود با نظام و مردم مومن می‌افزایند و روزبه‌روز به آغوش جهنمی دشمن نزدیک‌تر می‌شوند. اما گروه دوم که هم‌چنان با ادعای اصول‌گرایی و حق‌جویی در میان خواص اهل حق جا و منزلتی دارند، تنها جماعتی هستند که امکان فشار بر نظام و رهبری برای پذیرش مطالبات ناحق را دارند. آن‌چه مسلّم است، حضور به موقع مردم و همراهی خواص بابصیرت، مانع اغواگری و طرح مسائل انحرافی از سوی این‌گونه از خواص بی بصیرت ، یا وابسته و یا جاه‌طلب است.

4. تبلیغات دشمنان علیه نظام اسلامی و رکن اساسی آن یعنی رهبری فقیه جامع‌الشرایط که جانشینی امام معصوم و حجت حق را در جامعه بر عهده دارد، مسئله‌ی تکراری و هرروزه‌ی انقلاب ما از آغاز تاکنون است. امروز نیز دستگاه‌های شایعه‌‌افکنی و دروغ‌سازی در داخل و خارج این خط را دنبال می‌کنند. نیم نگاهی به صفحات وب‌گاه‌های دشمنان و منافقان و مدعیان و توجه به شایعات و اتهامات دروغینی که در گوشه‌ و کنار منتشر می‌شوند، به روشنی گویای هجمه‌ای شدیدتر از گذشته به رهبری نظام است. خوش‌بختانه تربیت الهی و عمق فرهنگ علوی مردم ایران، سد عظیمی دربرابر این تزویرها و نیرنگ‌هاست.

اکنون می‌توان مدعی شد که با حضور توفنده و گسترده‌ی مردم در چهارسنبه‌ سیزدهم محرم، برای محکوم کردن رخ‌دادهای غم‌انگیز روز عاشورا و پیش از آن، دیگر جایی برای عذر تراشی خواص اهل حق در کوتاهی از انجام وظیفه الهی‌شان نیست. وظیفه‌الهی و تاریخی نخبگان بابصیرت برخورد جدی و هوشمندانه با برخی خواص مدعی حق است که با انگیزش و نگارش نامه‌ای سرگشاده درپی تحمیل واقعه‌ای همانند حکمیت در جنگ صفین ‌اند تا مانع از اجرای خواست عمومی مردم  و رهبری برای فتح خیمه‌‌گاه اصلی فتنه و محاکمه و برخورد شدید با فتنه‌گران شوند و مثل همیشه جماعتی زخم خورده و خائن و فاسد را برای روز مبادا در کنار خود نگه‌دارند. ادعای خیرخواهی و اعتدال‌جویی اینان نیز با وجود راه‌کارهای بی حاشیه همانند ارائه‌ی نظر حضوری و بی‌سر و صدا به خدمت رهبری، پذیرفته‌نیست.

اما نکته‌ای که ساده‌لوحان وابسته و صحنه‌گردانان خائن و حسود این فتنه، از آن غفلت کرده‌اند ارتباط مستقیم و ژرف رهبری با توده‌های میلیونی مردم و حضور امت اسلامی در صحنه‌‌ی انجام وظیفه است که جایی برای فشار و تحمیل "نوحکمیت" اصحاب فتنه بر رهبری و جلوگیری از محاکمه‌ی آن‌ها باقی‌نمی‌گذارد. آن روز ابوموسی اشعری مدعی بود که خیرخواه امت است اما جز نادر افرادی که از همراهی او با منافقان و غاصبان ولایت خبر داشتند، کسی او و صحنه‌گردانان پشت سرش را نمی‌شناخت؛ اما امروز پرونده‌ی فشار برای تحمیل نخست‌وزیری فردی که امروز نمادفتنه و بغی است، و یا نوشاندن جام زهر به امام  راحل برای همگان معلوم و مکشوف است و نمی‌توان صحنه را برای حضور ابوموسی‌اشعرهای دیگر باز گذاشت.



منبع : الف