KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

بسیار زیبا و بسیار واقعگرایانه و بسیار کوتاه

پیرزن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت:

« خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟»

خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد.


پیرزن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند.

چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.

نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا درآمد. پیرزن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد. پیرزن با ناراحتی در را بست و غرغرکنان به خانه برگشت.

نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا درآمد. این بار پیرزن مطمئن بود که خدا آمده، پس با عجله به سوی در دوید. در را باز کرد ولی این بار نیز زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذایی بخرد. پیرزن که خیلی عصبانی شده بود، با داد و فریاد، زن فقیر را دور کرد.

شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید.

پیرزن با ناراحتی به خـدا گفت:« خدایـا، مگر تو قول نداده بودی که امـروز به دیـدنم مـی آیی؟»

خدا جواب داد:« بله، ولی من سه بار به خانه ات آمدم و تو هر سه باردر را به رویم بستی!»

نظرات 9 + ارسال نظر
محمدحسین باقری سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 23:13

بسیار زیبا بود ممنون

حمیده احمدی سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 23:13

محمد رودسرابی سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 23:52

تنکس الات

رویا IT چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 00:07

اول می خواستم بگم: چه پیرزن خنگی!!

ولی بعد دیدم این ساده ترین صورت قضیه ست!! ماها توی مسائل پیچیده تری در رو به روی خدا می بندیم و هیچ وقت هم نمی فهمیم!

ممنون هشدار قشنگی بود!! !

رضا معمار چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 00:08

"نحن اقرب الیه من حبل الورید"


و خداوند در این نزدیکیست....

حسین رنجبر چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 00:55

خوب بود سپهره ٬ خیلی خوب بود .
خونده بودمش قبلاً ٬ بازم مرسی)

هوداد مسلمی نژاد - کامپیوتر چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 01:43

نباید از خدا گله کرد چون بد ضایعت می‌کنه، حقم داره خیلی‌ بی‌ معرفتیم

هانیه کرمی چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 02:05 http://arnavaz.net

ص.ه چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 15:55

الله اکبر . جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد