شاید آن سوی نا امیدی امید پنهان شده باشد
عنوان اثر: مه
کارگردان: فرانک دارابونت
نویسندگان: فرانک دارابونت (فیلمنامه)، استیون کینگ (رمان)
بازیگران: توماس جین – مارسیا گی هاردن – توبی جونز- لوری هولدن – ویلیام سدلر
ژانر: درام – وحشت – هیجانی – دلهره – جلوه های ویژه
محصول: آمریکا ۲۰۰۷
خلاصه داستان:
دیوید دریتون هنرمند در استودیوی خانگی خود مشغول طراحی برای پوستر فیلم های هالیوود است که ناگهان برق خانه می رود و طوفانی آغاز می شود. وی همسر و بچه خود را به زیرزمین می برد تا از مشکلات پیش بینی نشده در امان باشند. صبح که از خانه بیرون می آیند با خرابی های زیاد اطاف خانه که در روستایی محلی در حوالی نیویورک است مواجه می شوند و مشاهده می کنند که درختی که دیوید در بچگی روی آن بازی می کرده در اتاق کاری وی فرود آمده است. دیوید به همراه همسایه شان که با هم رابطه خوبی ندارند و فرزند خردسال خود بیلی به شهر می روند تا لوازم مورد نیاز خود را تهیه کنند. در شهر به فروشگاهی می روند که مدتها از همین جا خرید می کرده اند و با اکثر کارکنان محلی آنجا دوست هستند. در همین حین صدای آژیر خطر و اعلام وضعیت قرمز از بیرون فروشگاه شنیده می شود و پیرمردی با لب و دهان خونی وارد فروشگاه می شود. فضای فروشگاه آشفته می شود و مه کل اطراف بیرون فروشگاه را فرا می گیرد. پس از مدتی دیوید متوجه می شود که اتفاقاتی در این مه می افتد که غیر قابل باور است و…..
نقد فیلم:
مه، اثری دیگر از فرانک دارابونت کارگردان آثاری به یاد ماندنی نظیر مسیر سبز و رستگاری شاوشانک است که بار دیگر به همکاری با استیون کینگ نویسنده رمان این آثار پرداخته است. آخرین اثر این کارگردان با استقبال نسبتا خوب مردم مواجه شد اما با موجی از انتقاد از سوی منتقدان هالیوود مواجه شد. عده ای از آنها اعتقاد دارند که کارگردانی نظیر دارابونت که فیلم رستگاری شاوشانک وی در رده دوم برترین فیلمهای سایت آی ام دی بی قرار دارد، نمی تواند چنین فیلمی ساخته باشد و خیلی ها دیدگاه مثبت به این فیلم دارند. فیلم از آثار دیگر دارابونت کمی فاصله گرفته اما دارای پیام است. اینکه انتخاب داستان برای ساخت فیلم درست بوده یا نه، بحثی است که در میان منتقدین مطرح است و نتوانسته رضایت آنها را جلب کند.
فیلم یک دنیایی فرای دنیایی که در آن هستیم را ترسیم می کند و شخصیت هایش را در غالب همان فضا می پروراند. از یک فضای باز کم کم به فضایی محدود و بسته تر می رود و کم کم برای ارتباط با تماشاگر و اینکه بیننده خودش را در آن فضا حس کند تلاش می کند. استفاده از واژه ISTM به جای واژه FOG می تواند سوالی را در ذهن بیننده ایجاد کند که چه تفاوتی میان این دو کلمه وجود دارد که نویسنده از اولی به جای دومی استفاده کرده است. و اینجاست که کلید معمای این اتفاق غیر قابل پیش بینی راهی به سوی یافتن حقیقت به روی انسان باز می کند.
مه، اما چیزی شبیه مرگ است. بخاری که مشخص نیست ماهیتش چیست. بر اثر چه حادثه ای وارد طبیعت شده و حد و مرز آن تا چه شعاعی گسترش یافته است.
تلاش انسان برای رهایی از مرگ و اینکه هر کس به فکر این است که خودش و فقط خودش را نجات دهد. عجز و ناتوانی بشر برای قبول غیر ممکن ها و ماورای دنیای مادی و اینکه بخواهد بداند از چه چیزی فرار می کند و از چه چیزی می ترسد. ترس از اینکه بمیرد بدون اینکه چشمش را کاملا باز کند تا حقایق را ببیند. حقیقت برایش دردناک است و توان مقابله با آن را در خود نمی بیند. به بازیچه ای تبدیل شده که مانند موش آزمایشگاهی مورد سو استفاده قرار گیرد. منتها این دفعه موجود زنده تحت آزمایش موش نیست، بلکه زندگی انسانی است که خودش را همواره برتر می داند و دست از غرور خود بر نمی دارد. غرور از طرفی و ترس از طرفی دیگر.
دارابونت از ابتدا زیر لفظی سیاسی کار کرده و این بار هم هدف مورد نظرش عوامل نظامی و سیاسی و دانشمندانی که زیر نظر این عوامل کار می کنند تا آنها را به اهدافشان برسانند. اهدافی که آسیب های جبران نشدنی و بسیار مخربی دارد و با جان انسانهای روی زمین به خصوص نسل جدید بازی می کند. نمی توان به استفاده دارابونت از جلوه های ویژه در کارش ایراد گرفت. مهم هدف کارگردان است و اینکه سوالی در ذهن بیننده در رابطه با اینکه چرا دارابونت و کینگ این داستان را برای ساخت فیلم انتخاب کرده اند. مسیری که در آن قصد اعتراض داشته چقدر هموار بوده و تا چه اندازه به روی تماشاگر تاثیر داشته است.
هر کدام از شخصیت های فیلم به نوبه خود سهمی در رساندن پیام کارگردان و به طور کل پیام فیلم داشتند. خانم کارمودی که مذهبی افراطی بود و هیچکس جز خدا را دوست خود نمی دانست در طول فیلم با دیالوگهایش داستان را روایت می کرد و با جمله هایش بیننده را به تفکر وا می داشت. از این شخصیت برداشت های متفاوت می شود اما در واقع این کاراکتر فقط در یک مسیر حرکت می کند و آن این است که او فرستاده خداست و از اینکه پیش بینی هایش درست از آب در می آید لذت می برد و بیش تر به خود می بالد. راه رفتن روی ذهن عوام و ایجاد ترسی که آنها را از هر حرکتی برای جست و جوی حقیقت باز می دارد. در تک تک کاراکتر های این فیلم عنصر خود خواهی و غرور به وضوح دیده می شود. حتی در قهرمان داستان دیوید که در میانه فیلم می توان به وجود رابطه بین او و زنی که از بچه اش نگهداری می کند در گذشته پی برد. با وجود اینکه در ابتدای فیلم صمیمیت انکارناشدنی بین او و همسرش دیده می شود. و این خودخواهی باز هم در پایان به سراغ دیوید می آید و پایانی باور نکردنی رقم می زند.
به نژاد پرستی هم در لایه های نازک فیلم اشاره می شود و دو همسایه از دو رنگ پوست مختلف را کنار همدیگر قرار می دهد و به نتیجه ای تا حدودی قابل قبول می رساند.
این فیلم با تمام جلوه های ویژه مصنوعی خود یک نکته ی مهم داشت آن هم موزیک متن قوی آن بود.
به طور کل رمان های استفن کینگ تمرکز قوی روی امید و نا امیدی دارد مانند رمان ۱۴۰۸ و مسیر سبز و کادیلاک دلان و ... رمان مه هم چنین تمرکزی دارد که در آخر فیلم پیامد نا امیدی را بازگو می کند.
همه ی فیلم یه طرف اون اهنگ اخر فیلم هم یه طرف که خدایی اشک ادمو در میاره
بیکـــــــــــــــــاری؟ 13 آبانه! به جای فیلم پاشو برو تو خیـــــــابــــــــــــــــــون.

ممنون خیلی جالب بود!
!!
ناامیدی ِ آخر فیلم خیلی وحشتناک بود!