کوراوغلو (به ترکی آذربایجانی: Koroğlu)
قهرمان حماسی میان اهالی آذربایجان است که با قیامش بر ضد فئودالیسم و شیوه ارباب و رعیتی نامی ماندگار در میان مردم آذربایجان و بسیاری از کشورهای جهان از خود به جا گذاشت. | ![]() |
ریشه این قیام توسط مهتری سالخورده بنام علی ملقب به علی کیشی، شروع می شود. وی پسری دارد موسوم به روشن (کوراوغلو) و خود، مهتر خان بزرگ و حشم داری است به نام حسن خان.
حسن خان بر سر اتفاقی بسیار جزئی که آن را توهینی سخت نسبت به خود تلقی می کند دستور می دهد چشمان علی کیشی مهتر خود را درآورده و وی را کور کنند. پس از این واقعه تلخ روشن پسر علی کیشی لقب کوراوغلو به خود میگیرد. کوراوغلو به فارسی یعنی کورزاده یا پسر مرد کور.
علی کیشی پس از کور شدن بدست اربابش با دو کره اسب که آن ها را از جفت کردن مادیانی با اسبان افسانهای و دریایی به دست آورده بود، همراه پسرش روشن از قلمرو خان می گریزد و پس از عبور از سرزمین های بسیار سرانجام در چملی بئل (کمره ی مه آلود) که کوهستانی است سنگلاخ و صعب العبور با راههای پیچا پیچ، مسکن می گزیند. روشن کره اسب ها را با جادو و مانند پدر خویش در تاریکی پرورش می دهد و در قوشابولاق (جفت چشمه) در شبی معین آب تنی می کند و بدین گونه هنر عاشقی در روح او دمیده می شود و علی کیشی از یک تکه سنگ آسمانی که در کوهستان افتاده است شمشیری برای پسر خود سفارش می دهد و بعد از اینکه همه ی سفارش ها و وصایایش را می گذارد، می میرد.
روشن او را در همان قوشابولاق به خاک می کند و به تدریج آوازه هنرش از کوهستانها می گذرد و در روستاها و شهرها به گوش می رسد.
دو کره اسب، همان اسب های بادپای مشهور او می شوند، با نام های قیرآت و برآت.
عاشق جنون، اوایل کار به کوراوغلو می پیوندد به تبلیغ افکار بلند و دموکرات کوراوغلو و چنلی بئل می پردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به کوهستان می شود.
کوراوغلو سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان موفق می شود حسن خان را به چملی بئل آورده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند.
این داستان ها یه آدم درس میده! درس قهرمان بودن!

بسیار قشنگ بود مرسی!!
داستان از توست که روایت می کند