زمستان به خیالت آغاز است, نبود
و بهار پایان,...
شلاق تابستان باز هم جایش نمی ماند.
با شادی بارانی ات را میپوشی و میدوی به سوی فرداها.
اینک باران است و ابر است وبرگ است و پائیز....که مستت میکند.
وشعری از مهدی اخوان ثالث که میخوانی: پادشاه فصل ها پائیز...