KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

مهم: فیلم و عکس مراسم خیریه تولد همکلاسی!

سلام همکلاسی ها! به قول عمو تورنگ دماغاتون چاقه؟! !


طبق هماهنگی های ایجاد شده، مسئولیت گردآوری ِ فیلم ها و عکس های گرفته از مراسم خیریه اردوگاه شهید آوینی واقع در فشم به عهده ی من می باشد.


لذا از همه عزیزانی که از این مراسم عکس برداری و فیلمبرداری نمودند درخواست میشود از طریق یاهو مسنجر royallbllue@yahoo.com به من اطلاع بدن تا اینهارو ازشون تحویل بگیرم!


از دوستان تقاضا داریم از انتشار عکس ها و یا فیلم مراسم جدا خودداری نمایید!!

با تشکر    

رویا خدابخش

نظرات 18 + ارسال نظر
ناصر-کام چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 16:53

چرا؟

چون می خوایم فیلم و عکس ها رو بعد از تائید به شکل یک مجموعه مرتب کنیم و برای یادگاری بدیم به بچه ها! اگر هم میگن الان منتشر نشه برای اینه که باید تائید شن!

محمد رودسرابی چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 17:15

سلام
مشتاقانه منتظر دیدن عکس ها و فیلم مراسم هستم
البته خودم در مراسم بودم ولی دوربین درست درمون همرام نبود.
دوست دارم عکسا رو داشته باشم.

حتما پیگیر جمع کردن فیلم و عکس ها هستم! :دی

فاطیما چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 17:40

متاسفانه من تو مراسم نبودم

ولی خیلی دوست دارم عکسا رو ببینم

در ضمن اون عمو پورنگه!

آخی! ):
من تلاشمو میکنم برای جمع آوری فیلم و عکس ها!
نه عمو پورنگ نبود آخه! :دی

. چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 17:57

نه عمو تورج بود

یه عمویی بود دیگه! :دی :پی

مهدی افتخاری چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 18:05

لطفا عکسها رو برامون بزارید به عنوان یادگاری داشته باشیم.

دارم جمع آوری میکنم! :دی

سیدحسین هاشمی چهارشنبه 25 شهریور 1388 ساعت 23:43

حتما بدون سانسور
مخصوصا تیکه ای که فاطمه رفت بالای سن شعر خوند و ... :D
و اون کوچولو -اگه درست یادم باشه اسمش محمد بود- که داشت می رقصید(دزد دریایی)

فقط اگه می تونی اون پسر تپله که خیلی هم خنک بود رو سانسور کن :D

فک کنم عمو تورج بود
یه کپی نسبتا بامزه از عمو پورنگ

علیرضا قهرمانی پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 07:35

هرچند که فرصت حضور در این مراسم رو پیدا نکردم اما بی صبرانه منتظرم تا فیلمها و عکسهای این مراسم رو ببینم
از همه کسانی که برای این مراسم زحمت کشیدن تشکر می کنم.همینطور از شما

ایمان زندیه پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 11:25 http://siteshoma.ir

سلام
منم تو مراسم بودم.
هر وقت عکس ها آماده شد لطفا یک ایمیل به من بزنید تا بتونم DVD عکس ها و فیلم ها رو داشته باشم.
بازم ممنون
(شب خیلی خوبی بود راستی)

امیررضا پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 13:55

بسیار شب خوبی بود دست همه کسایی که برنامه رو جورکردن و همه کسایی که اومدن و کسایی که با دوربین بدون شارژ () فیلم گرفتن لا در نمونه
هم renew friend ship بود هم آشنایی با کسایی که ندیده بودم هم تونستم کسایی که پتانسیل پدر شدن رو دارن تشخیص بدم
هر چه سریع تر بیشتر ممنون میشیم

حوریه جعفری - کامپوتر پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 13:57

چشم!

ممنون رویا جونم!

مدرس پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 15:30

اون که می رقصید، عرشیا (یا ارشیا!) بود.

همکلاسی پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 15:49

ممنون از پیگیری شما دوست عزیز
راستی یکی دوتا عکس دسته جمعی انداختیم اونا که فکر نمیکنم موردی داشته باشه
حداقل اونا رو قرار بدین روی سایت تا بقیشون آماده شه
با تشکر

امیرعلی سکه چی پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 15:58

با تشکر از شما وهمه کسانی که برای بر پا شدن این مراسم به هر نحوی هم دل و همراه شدن.
خدا خیرتون بده.
برای من که یکی از بهترین وشیرین ترین تجربه هام بود.

پویا کندری پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 17:07

خیلی فاااااااااااااااااااااااز داد!
ایشالا که خدا خیرتون بده
زودتر بی زحمت این عکس و فیلم ها رو آپ کنید. بی صبرانه منتظریم. :دی

سروش فرنودی پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 18:10

بسیار ممنون میشم که مجموعه ای از فیلم ها و عکسهای مراسم رو داشته باشم.
فقط خواهش میکنم به سبک سانسورهای صداوسیما عمل نشه لطفا
از تلاش شما و تمامی دوستان دست اندر کار تشکر میکنم.

حسین رنجبر پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 ساعت 18:14

سلام ؛
بسیار ممنون میشم که مجموعه ای از فیلم ها و عکسهای مراسم رو داشته باشم.
ایشالا که خدا خیرتون بده

خدا رو شکر منم تو مراسم بودم. :دی
ایمان زندیه رو هم دیدم که توی مراسم بود.
بچه ها برید عکساتونو تحویل بدید.
من فکر کنم ۳ یا ۴ تا عکس بیشتر نگرفتم.
کوالیتیش پایینه ولی بهتر از هیچیه.
فرصت نشد ٬ بیشتر بگیرم.دیگه همه و شما و بقیه می گرفتید دیگه.

برای من جالب ترینش مربوط به آخرای مراسم بود.موقعی که کیک ها رو بردیم توی آشپزخونه و مشغول شدیم به آشپزی !
البته همه مراسم جالب بود.
کیک ها رو ایمان زندیه با چاقو می برید و ظروف یکبار مصرفا رو هم خودش هم من ٬ یه آقا پسر دیگه که نمی شناختمون ٬ امیر انصاری و سروش
قاچ قاچ و تیکه تیکه می کردند و میریختن توو این ظرفا !
بعضیا رو پر می کرد بعضیا رو اندازه سوسکم نمیزاشت.
فک نکنمم زیاد بهداشتی بود. D:
سرطان نگیرن خوبه .
مرتضی قاسم پور اومد گفت یکی بجه ها قندش زده بالا !!!
یه خورده ازین برنج زردا اونجا بود !!! توو کلبه هه !
ازین زعفرونیا می خواستیم
قاطی کیکا کنیم که خوشمزه تر بشه ولی نشد.

یادمه یکی از سینی ها رو که میبردم دست به دست کنم ، فکر کنم دست خانم جعفری دادم اگه اشتباه نکنم ؛ و رفتم که یهو دیدم فریاد زدن :

_ آقا ! آقا ! ---- من ندیدم چی شد ، ولی فکر کنم سینیه افتاد،که اونجا به دلیل این که می باس برمی گشتم برای آوردن بقیه سینی ها نشد معذرت خواهی کنم ، که همین جا به خاطر این مساله افتادن سینیه عذرخواهی می نماییم که یه وقت حمل بر بی فرهنگی نشه.

از دیگر جذابیت های این مراسم ٬ چایی ریختن بود.
من و صادق بودیم. سینی دست صادق ٬ !
صادق منتظر که من چایی رو از تو سماور بریزم.
و بگذارم در سینی !
این لیواناش هی سرریز می شد ٬ خانم قجاوند اومدن به ما آموزش چایی ریختن دادن.
که مسخره بازی قشنگی اونجا شکل گرفت.

حمیده احمدی یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 01:24

آقای رنجبر شما اون سینی را به من دادید نه به خانم جعفری
خواهش می کنم نیازی به عذر خواهی نیست
اتفاق خاصی هم نیفتاد فقط یکی از بشقاب های داخل سینی افتاد زمین

در کل خیلی خوش گذشت دست همه درد نکنه

مهدیه یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 13:24

حمیده جان من خودم شاهده این صحنه بودم دستت درد نکنه جمعش ام که نکردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد